نیمۀ تاریک و روشن وجودتان را می‌شناسید؟

نیمۀ تاریک و روشن وجودتان را می‌شناسید؟

نیمۀ تاریک وجود ما را خلاق‌تر و در عین‌حال متقلب‌تر می‌کند. سه‌گانۀ روشنی یا نور توضیح می‌دهد که چرا برخی از افراد «ذاتاً خوبند.»

کد خبر : ۷۱۲۴۱
بازدید : ۵۸۶۹
چرا برخی ذاتاً خوبند؟
فرادید | آیا تمایل دارید بهترین‌ها جنبه‌های شخصیتی و رفتاری را در افراد ببینید، یا گمان می‌کنید که دیگران فقط می‌خواهند به شما آسیب بزنند؟ آیا همیشه در گفتگو‌های خود صادق هستید، یا تلاش می‌کنید با فریبندگی دیگران را تحت تاثیر قرار دهید؟

بر طبق گفته‌های یک گروه از روان‌شناسان که روشی نوین برای بررسی ویژگی‌های شخصیتی سودمند را معرفی کرده‌اند، پاسخ‌های شما به این سوالات تعیین می‌کند تا چه اندازه «قدیسان زندگی روزمره» هستید. برای اینکه قدیس شوید، باید همه چیز و همه کس را خوب ببینید و باور داشته باشید، انسان ذاتاً خوب است.

دو دهه پیش روان‌شناسان سه گانه‌های تاریک شخصیت را - که امروز از شهرت خوبی برخوردار نیستند - برای فهم اینکه چرا افراد در تقلب کردن یا انتقاد کردن از افرادی که از آن‌ها ضعیف‌ترند تعلل و رحم نمی‌کنند، معرفی کردند.

از آن زمان محققان از این سه‌گانه شامل خودشیفتگی، ماکیاولیسم و روان‌پلیدی (سایکوپتی) بهره‌برداری زیادی کرده‌اند و تحقیقات زیادی انجام داده‌اند تا ارتباط این سه‌گانه را با مجموعۀ متنوعی از مسائل، ویژگی‌ها و حالات از قبیل: استرس‌های محیط کار، مشکلات زناشویی و حتی گناهان مرگبار پیدا کنند.

دقیقا به همین علت بود که یک روان‌شناس از دانشگاه کلمبیا در نیو‌یورک به نام «اسکات بَری کافمن» تصمیم گرفت این تعادل را به نفع نیمۀ روشن‌تر حیات درونی ما تصحیح کند.

او می‌گوید: «بسیار آزار می‌بینم وقتی مردم آنچنان به نیمۀ تاریک شخصیت اهمیت می‌دهند که از نیمۀ روشن آن غافل می‌مانند.»
کافمن و همکارانش در مقابل سه‌گانۀ تاریک شخصیتی، «سه‌گانۀ روشن» وجود را معرفی کرده اند. این سه‌گانه شامل سه ویژگی شخصیتی است که در کنار یکدیگر تصویری کلی از شخصیت افراد به دست می‌دهند.

هر کدام از این ویژگی‌های شخصیتی بعدی از چگونگی تعامل شما با دیگران را برجسته می‌سازد: از دیدن بهترین‌ها در دیگران و سریع بخشودن آن‌ها گرفته تا تحسین کردن موفقیت دیگران و احساس ناراحتی کردن از اینکه بخواهید با دستکاری واقعیت دیگران را به انجام کاری وادارید.

*ویژگی نخست با عنوان «انسانیت» به معنی باورمندی به ذاتی بودن کرامت و ارزشمند بودن سایر انسان‌هاست.

*ویژگی دوم با عنوان «کانتیانیسم» که از نام امانوئل کانت، فیلسوف معروف وام گرفته شده است، به معنی رفتار کردن با افراد به نحوی است که خودشان اهداف اصلی باشند، نه اینکه به مثابۀ سربازان پیاده‌ای نگریسته شوند که باید شما را به اهداف شخصی‌تان که برنده شدن است نائل کنند.

*ویژگی سوم با عنوان «ایمان به انسانیت» باورمند بودن به این نکته است که انسان‌ها به صورت ذاتی و بنیادی خوب هستند و هیچ‌کس آن بیرون منتظر نایستاده که شما را اذیت کند.

ویلیام فلیسون، روان‌شناس از دانشگاه وِیک فارست در کارولینای شمالی، می‌گوید پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد که این عوامل و ویژگی‌ها از افرادی، افرادی خوب می‌سازد. او می‌گوید، به خصوص، این ویژگی که می‌گوید باور داشته باشیم ذات و بنیان آدمی «خوب» است، بسیار کلیدی است.

«هر چه فردی بیشتری باور داشته باشد که دیگران خوب هستند، کمتر احساس می‌کند که نیاز دارد در برابر دیگران از خود محافظت کند و کمتر احساس می‌کند که باید دیگران را به خاطر کار‌های بدشان تنبیه کند.»

اما قدیسان زندگی روزمره با مهربانی‌شان فقط به جهان منفعت نمی‌رسانند.

کافمن در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که آن‌هایی که این ویژگی را بیشتر از سایرین دارند احساس رضایت بیشتری از روابط و زندگی به طور کلی دارند؛ و اعتماد به نفس قوی‌تری دارند؛ و خودشان را قوی‌تر احساس می‌کنند.

همچنین، هر چه افراد امتیاز بیشتری از این سه‌گانه دریافت می‌کردند، ویژگی‌هایی مانند کنجکاوی، مثبت‌اندیشی، میل و رغبت، عشق، مهربانی، قابلیت انجام کار تیمی، بخشندگی، حق‌شناسی و سپاسگزاری در آن‌ها قوی‌تر بود.
البته، آزمایش‌های کافمن نشان داد که اکثریت افراد تاریک یا روشن مطلق نیستند. شما می‌توانید سطح تاریکی و روشنایی وجود خود را با مراجعه به وبسایت کافمن بسنجید.

آزمایش‌های کافمن نشان داد افرادی که شخصیت روشن‌تری دارند؛ تاریکی کمتری در وجودشان است؛ با این‌حال اینطور نبود که با افزایش میزان روشنی شخصیت فرد، میزان تاریکی او در جهت عکس کاهش پیدا کند؛ که به این معنی است که همۀ افراد اندکی از هر دو بعد را دارند.

این خبر خوبی است؛ زیرا برای مثال آن‌هایی که شخصیت تاریک‌تری دارند افرادی شجاع‌تری هستند و خوداظهاری در آن‌ها قوی‌تر است- این دو ویژگی در کنار هم برای انجام کار‌ها ضروری است. شخصیت‌های تیره‌تر همچنین خلاقیت و مهارت‌های رهبری قوی‌تری دارند.

کافمن توضیح داد: «گمان می‌کنم این دوگانگی در همۀ ما هست. پذیرش نیمۀ تاریک وجود خوب است و مهار کردن آن به طریقی سالم برای دستیابی به سرحد خلاقیت بسیار مهم‌تر از تظاهر به «نبودن» آن است.

حتی اگر به سمت نیمۀ روشن وجودتان میل کنید؛ به این معنی نیست که زندگی‌تان سراسر گل و بلبل خواهد شد.

به‌طور مثال، در مورد کانتیانیسم، ایده اصلی این است که باید تحت هر شرایطی اصالت داشت؛ حتی اگر این اصالت به شهرت لطمه بزند. کسی که این‌گونه زندگی می‌کند، نهایتا به جایی می‌رسد که برای اصیل ماندن باید کاری کند که دیگران موافق به انجامش نیستند.

کافمن می‌گوید: «گاهی اوقات اصالت وقتی نیازمند موضع‌گیری است. اما شما آن را به گونه‌ای انجام نمی‌دهید که گویی تلاش می‌کنید واقعیت را مخدوش کنید.»

فلیسون در این زمینه مثالی می‌زند تا بیشتر متوجه شویم.

او می‌گوید «دوروتی دِی» یک روزنامه‌نگار و فعال آمریکایی بود که در دهۀ ۱۹۸۰ درگذشت. او زندگی‌اش را وقف عدالت اجتماعی و خدمت به فقرا کرده بود. دِی برای آن‌ها «سرپناه» می‌ساخت و برایشان غذا و لباس فراهم می‌کرد. برخی معتقد بودند که او باید توسط کلیسای کاتولیک قدیس اعلام شود. اما او همواره توسط همه مورد تایید قرار نگرفت.

«او بسیار اخلاق‌مدار بود و تمام عمر در فقر به سر برد، اما اغلب دوستانش را به خاطر موضع‌گیری‌هایش از دست می‌داد.»

تارا کئن، از مدرسۀ کسب‌وکار تِپِر در دانشگاه کارنِج مِلون در پیتزبورگ، می‌گوید: «آن‌هایی که شخصیت‌های والاتری دارند اغلب احساس گناه بیشتری هم می‌کنند؛ که لزوما بد نیست. بین احساس سالم گناه که از اعمال خودمان سرچشمه می‌گید و احساس ناسالمی که بهتر است به عنوان شرم به آن نگریسته شود، تفاوت وجود دارد.»

«درست است که احساس گناه در کل احساس خوشایندی نیست.. اما به افراد کمک می‌کند تا به طروق صحیح‌تری رفتار کنند.»

در‌واقع، پژوهش‌ها احساس گناه را به رفتار‌های مثبتی در زندگی افراد نسبت می‌دهند. برای مثال، اگر شما تصادفا یک لیوان نوشیدنی را روی فرش کرم‌رنگ و تازۀ دوستتان بریزید و صندلی را روی لکۀ ایجاد شده بذارید تا مورد از دید میزبان مخفی شود؛ روز بعد چه احساسی دارید؟

کوئن می‌گوید: افرادی که احساس می‌کنند کارشان وحشتناک بوده است؛ بیشتر احساس گناه می‌کنند. اما گناه در واقع احساس عمیق مسئولیت در قبال دیگران است و هشداری درونی است که ما را به سمت کار درست هدایت می‌کند.

اگر اکنون احساس می‌کنید که این سه‌گانۀ روشن در شما چندان وجود ندارد، باید بدانید که شخصیت ما بیشتر از آنچه که تصورش را می‌کنیم تغییرپذیر است.

دِی - که به‌زودی یک قدیس معرفی خواهد شد - معتقد بود فرد تصمیم می‌گیرد که فرد بهتر باشد؛ و این کار را با هل دادن خودش به سمت تغییرات آهسته، اما مداوم در طی زمان، انجام می‌دهد.

هنوز شواهد کافی برای تأیید این گفتۀ وی وجود ندارد، اما کار‌هایی که تاکنون انجا شده است نشان می‌دهد که شخصیت افراد به اصطلاح عامیانه قابلیت «چکش خوردن» دارد.

کافمن می‌گوید: «من فکر می‌کنم که شخصیت ترکیبی از عادات شامل نحوۀ اندیشیدن، رفتار کردن و احساس کردن در جهان است و ما می‌توانیم عادات خود را تغییر دهیم.»

پژوهش‌ها همچنین نشان می‌دهد که احساس گناه در افراد از سن ۲۰ تا ۶۰ سالگی رو به افزایش می‌گذارد؛ بنابراین خیلی محتمل است که فرد - چه خوشش بیاد و چه نه - با افزایش سن به شخصیت قدیس‌گونه نزدیک‌تر شود.
پژوهش کافمن دربارۀ سه‌گانۀ روشن وجود، به طور کلی، پیامی امیدوارکننده دربارۀ بشریت دارد.

بیش از هزاران نفر در این پژوهش شرکت کردند تا نسبت بین نیمۀ تاریک و روشن وجودشان مورد مطالعه قرار گیرد. کافمن می‌گوید: «پژوهش نشان داد علی‌رغم کار‌های وحشتناکی که در دنیا در جریان است، مردم به صورت پیش‌فرض به سمت روشنی تمایل دارند.»

اگر تحقیقات بعدی هم این نکته را تأیید کنند؛ این باور تقویت می‌شود که انسان‌ها، با‌وجود همۀ خطاهایشان، ذاتا خوبند.

منبع: بی‌بی‌سی ورلد
مترجم: عاطفه رضوان‌نیا
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید