سیطره اسطوره‌ها در دنیای مدرن

اسطوره‌هایی که در نظام‌های فاشیسم و نازیسم و... می‌بینیم. دیکتاتور‌ها و خودکامه‌ها اغلب از «اسطوره‌های اجتماعی» بهره می‌گیرند تا نظم اجتماعی مورد نظر خود را مستقر کنند و جا بیندازند.

کد خبر : ۷۴۲۳۴
بازدید : ۲۷۴۴
مهسا رمضانی | معمولاً وقتی از «اسطوره» سخن به میان می‌آید، امری کهن که به دوره‌های پیشین تعلق دارد، به ذهن متبادر می‌شود. اما آیا تاریخ مصرف اسطوره‌ها به سر آمده است؟ عباس مخبر، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های اسطوره‌شناسی در ایران است که آثار بسیاری در این زمینه در کارنامه خود دارد؛ از آن جمله می‌توان به «قدرت اسطوره (گفتگو با بیل مویرز)»، «اسطوره‌های بین‌النهرینی»، «اسطوره‌های مصری»، «اسطوره‌های موازی» و... اشاره کرد. به این اعتبار، به سراغ او رفتیم تا از او درخصوص خاستگاه اسطوره‌ها و کارکردشان در دنیای امروز بپرسیم؛ اینکه چقدر اسطوره‌ها به گذشته تعلق دارند و چقدر می‌توان از تولید و بازتولید آن‌ها در دنیای مدرن حرف زد. آنچه در ادامه می‌آید، گفت‌وگوی ما با استاد مخبر است که می‌خوانید.

جناب مخبر! اسطوره‌ها چطور ساخته می‌شوند و خاستگاه‌شان چیست؟
نظرات مختلفی در مورد خاستگاه اسطوره‌ها وجود دارد و این بستگی به زاویه دید اسطوره‌شناس دارد؛ برخی از اسطوره‌شناس‌ها، اسطوره‌ها را یک نوع «علم اولیه» برخی «دین اولیه» عده‌ای آن‌ها را «پاسخ به مسائل اقتصادی و بقای انسان» و عده‌ای «پاسخ به سؤالات روانی» می‌دانند.

اگر بخواهیم از همه این نظریات به سرعت گذر کنیم، به نظر می‌رسد دیدگاه روان‌شناختی از اسطوره بسنده‌تر باشد. بر اساس رویکرد روانشناختی به اسطوره، انسان اولیه با یکسری مشکلات و سؤالاتی در زندگی دست به گریبان است و در مواجهه با مسائلی از قبیل: مرگ و حیرت در مقابل هستی، تعارضات بزرگی را تجربه می‌کند.
در این فضا، برای توضیح این تعارضات و در واقع پاسخ به آن‌ها شروع به ساختن «روایت‌ها» یا «ضد روایت‌ها» می‌کند. بنابراین، اسطوره، نخستین روایتی است که انسان در مقابل مسائل اساسی هستی خود ارائه می‌کند و بعداً بتدریج «دین» و «علم» نیز می‌آیند و آن‌ها هم از دیدگاه خود پاسخ‌هایی به این مسائل می‌دهند.

آیا اسطوره‌ها همیشه بار مفهومی مثبتی دارند؟
به طور کلی اسطوره‌ها به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند؛ «اسطوره‌های اجتماعی» و «اسطوره‌های طبیعی».
اسطوره‌های طبیعی رابطه انسان را با طبیعت، کیهان و هستی تبیین می‌کنند؛ اینکه ما در این جهان چکاره هستیم؟ برای چه آمده‌ایم؟ در مراحل مختلف زندگی با چه مشکلاتی مواجه‌ایم؟ این‌ها بخشی از آن چیزی است که به آن «اسطوره طبیعی» می‌گوییم.

اما ما «اسطوره‌های اجتماعی» هم داریم که به نحوه زندگی در اجتماع، نظام‌های اجتماعی و الزام‌های این نظام‌ها مربوط می‌شود. معمولاً اسطوره‌های نوع اول، اسطوره‌های مثبت هستند، اما اسطوره‌های نوع دوم، اسطوره‌های منفی دانسته می‌شوند؛ مثل اسطوره‌هایی که در نظام‌های فاشیسم و نازیسم و... می‌بینیم. دیکتاتور‌ها و خودکامه‌ها اغلب از «اسطوره‌های اجتماعی» بهره می‌گیرند تا نظم اجتماعی مورد نظر خود را مستقر کنند و جا بیندازند.

از «اسطوره‌های اجتماعی» با عنوان اسطوره‌های منفی یاد کردید که همواره دستاویز حکومت‌های دیکتاتور و خودکامه می‌شوند. بنابراین، آیا از حرف شما می‌توان چنین نتیجه گرفت که برخی اسطوره‌ها قابلیت مهندسی دارند و «پروژه»‌های طراحی شده برای اهداف سیاسی و ایدئولوژیک هستند؟
اسطوره‌ها خصوصاً «اسطوره‌های طبیعی» اغلب «پروسه»‌اند و خود از دل جوامع برمی‌آیند و طرز شکل‌گیری آن‌ها بسیار پیچیده است و چندان روشن نیست. البته کسانی مثل کاسیرر از «مهندسی کردن اسطوره‌ها» صحبت می‌کنند و واقعیت این است که بسیاری از قدرتمندان جهان برای اینکه حاکمیت خود را تثبیت کنند، از اسطوره‌ها به عنوان یک «پروژه» مهندسی شده استفاده می‌کنند و همان طور که اشاره کردید، بیشتر «اسطوره‌های اجتماعی» شکلی پروژه‌ای دارند.

خاستگاه اسطوره‌ها را دغدغه‌های هستی‌شناختی انسان دانستید. در دنیای مدرن چقدر این دغدغه‌ها موضوعیت دارد؟ و به تعبیری، آیا امروز هم اسطوره‌ها حیات دارند و ساخته می‌شوند؟
پاسخ به این پرسش بستگی به تعریف ما از اسطوره دارد. اگر تعریف ما از اسطوره پدیده کهنی باشد که دوره آن به سر آمده است، طبیعتاً در جوامعی که عقب‌مانده‌تر هستند، بیشتر حضور دارد. اما اگر تعریف‌مان از اسطوره این باشد که پدیده‌ای است که در دنیای معاصر همانقدر کارکرد دارد که در دنیای قدیم داشت و فقط اسطوره‌های ما متفاوت شده است، به این معنا، همه جوامع در همه زمان‌ها با اسطوره درگیر هستند.

آبشخور اکثر فیلم‌ها، نقاشی‌ها، ادبیات، کتاب‌ها، برنامه‌های تلویزیونی و... در جامعه مدرن «اسطوره» است. بنابراین، اسطوره در جامعه مدرن، همانقدر وجود دارد که در جامعه کهن وجود داشت؛ منتهی نوع آن متفاوت است. ممکن است مردم در یک جامعه عقب‌مانده درگیر اسطوره‌های کهن‌تر باشند، اما در یک جامعه پیشرفته همانقدر درگیر اسطوره‌های معاصر باشیم. بنابراین، اسطوره پدیده‌ای نیست که متعلق به جوامع کهن باشد و این گونه بپنداریم که هرچه جامعه‌ای کهنه‌تر است، اسطوره‌ای‌تر است.

ما اسطوره‌های جهان مدرن را داریم. در جهان مدرن، «علم و تکنولوژی» خود یک اسطوره است. وقتی انسان مدرن می‌پندارد که همه مشکلاتش از رهگذر تکنولوژی قابل حل و فصل است، در واقع، تکنولوژی را به جای یکی از خدایان نشانده و چه بسا قدرتی بیشتر از خدایان کهن به او داده است.

به اعتقاد شما مواجهه انسان ایرانی امروز با اسطوره‌ها چگونه است؟
جامعه ایران را نمی‌توان خیلی از بقیه جهان متمایز کرد. ما همانقدر درگیر اسطوره‌ها هستیم که بقیه جهان هستند. گذشته‌ای داریم که دربردارنده اسطوره‌هایی بوده و امروز هم گرفتار اسطوره‌های مدرن هستیم. بنابراین، وضعیت جوامع مختلف در میزان بهره‌مندی‌شان از اسطوره‌ها چندان تفاوتی ندارد، فقط ممکن است در جا‌هایی بیشتر گرفتار اسطوره‌های مدرن باشند و جوامعی بیشتر گرفتار اسطوره‌های کهن.

مرز بین «اسطوره» و «علم» و رابطه این دو در کجاست؟ چون گاهی این گونه به نظر می‌رسد آنجا که علم حاکمیت کمتری دارد، اسطوره‌ها بیشتر قدرت‌نمایی می‌کنند؟
اسطوره همیشه بوده، هست و خواهد بود؛ چراکه اساساً کارکرد‌های متفاوتی در مقایسه با «علم» دارد. علم کار اسطوره را انجام نمی‌دهد، علم رسالت دیگری دارد همان طور که در گذشته به آن مبادرت داشته است. انسان اولیه با استفاده از علم ابزار‌های پیشرفته‌تری می‌سازد برای اینکه بتواند در طبیعت به بقای خود ادامه دهد، منتهی کار‌هایی از علم برنمی‌آید؛ مثلاً در علم، اصلی داریم با این عنوان که زندگی جز با خوردن و کشتن زندگان ادامه پیدا نمی‌کند، هر موجود زنده‌ای برای اینکه زنده بماند باید موجودات زنده دیگری را شکار کند.
این تلقی، بار وجدانی عظیمی را بر انسان می‌گذارد؛ از این رو، انسان‌ها باید یکسری آیین‌ها و مراسمی می‌ساختند تا این بارِ وجدانی را کم کنند. واقعیت این است که این کار‌ها را علم نمی‌توانست انجام دهد و این تنها از اسطوره‌ها برمی‌آمد.

کار علم چیز دیگری است؛ علم خوب و بد ندارد، علم ابزار می‌سازد تا زندگی را راحت‌تر کند. اما اسطوره به ما می‌گوید که چگونه در این جهان در برابر مشکلات بایستیم و چگونه عذاب‌های زندگی را تحمل کنیم. به همین خاطر معتقدم اسطوره همیشه بوده، هست و خواهد بود. اسطوره‌ها «آرزوها»، «ترس‌ها» و «رؤیاهای» ما هستند؛ انسان مدرن هم این‌ها را دارد البته متفاوت با انسان کهن است.

آرزوها، ترس‌ها و رؤیا‌های انسان مدرن چیست؟
انسان مدرن، دچار اضطراب‌های هستی‌شناختی است. زمانی خدایانی بودند که انسان را از بار یکسری از مسئولیت‌ها رها می‌کردند. اما انسان مدرن پیوسته خود باید تصمیم بگیرد و این مسأله در او اضطراب ایجاد می‌کند و وقتی مضطرب می‌شود به راهنما‌هایی نیاز دارد که بتواند این اضطراب‌ها را تحمل کند. اسطوره، البته «اسطوره‌های طبیعی» به ما در رویارویی با مشکلات کمک می‌کنند.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید