یک دوره درخشان
کد خبر :
۱۳۴۵۴
بازدید :
۱۷۵۷
رکنالدین محمودبن احمد قلهاتی از رهبران قدرتمند ملوک هرمز مدت 35 سال (676-641ق) به حکومت پرداخت و با گسترش حکومت بحری خود بر بخشهای وسیعی از سرزمینهای واقع در جنوب تنگه هرمز استیلا یافت (قزوینی، 51:1347). توانمندی دریایی و تجهیز به انواع بحریه(ناو) نظامی و تجاری، حاکمیت بر مناطق مهم اقتصادی در شمال و جنوب تنگه هرمز از جمله جزیره کیش و فروپاشی حکومت اتابکان فارس در روزگار ابش خاتون که فارس را تا مدتهای مدید دچار بینظمی و عدم مرکزیت سیاسی کارآمد کرد، از عوامل موثر در این فرآیند بودند.
توسعه قدرت نظامی و اقتصادی رکنالدین محمود قلهاتی سبب تقابل او با امرای مغول فارس گردید. سونجاق (سوغنجاق) سردار مغول در سال 671 هـ به جزایر و سواحل خلیجفارس لشکرکشی کرد و جزیره کیش را به تصرف خود درآورد (القاشانی، 157:1348). در زمان حکومت امیربهاءالدین ایاز (692-711ق) مرکز حکومت ملوک هرمز از هرمز ساحلی به جزیره جرون انتقال یافت.
این رخداد که حدود سال 700 هجری انجام گرفت، نقش موثر این منطقه را در مبادلات اقتصادی خلیجفارس افزون ساخت (نطنزی، 14:1366). ملوک هرمز با تصرف کیش، خارک و اندرابی(هندورابی)، هرمز ساحلی، قشم و بخشهایی از سرزمینهای جنوب تنگه هرمز در زمان قطبالدین تهمتن (718-747ق) به بیشترین حد اقتدار خود رسیدند (اقبال، 44:1328-42). هرمز ساحلی یا کهنه تا پیش از انتقال مرکز حکومتی ملوک هرمز به جزیره جرون، شهریآباد و پررونق بود.
این شهر دارای مسجد جامع بزرگ، بازارهای نیکو و خانههایی از خشت بود. منازل بازرگانان در روستاهای اطراف که تا شهر دو فرسخ مسافت داشت، بهصورت باشکوهی ساخته میشد. شهر توسط رشتههایی از قنوات مشروب میگردید. نخلستانهای بسیار وجود داشت و زراعت مردمان آن بیشتر ذرت، نیل، زیره و نیشکر بود (مقدسی، 143:1361-148). هرمز، بندرگاه کرمان و سکونتگاه گروهی از بازرگانان توانگری بود که کاروانهای آنان به چین و هندوستان در تردد بودند (اصطخری، 143:1368).
یاقوت حموی در معجم البلدان در حدود سال 623 هجری هرمز را شهری دریایی، متصل به برّ(دشت) فارس و جزئی از کرمان میداند که کاروانها و کشتیهای بازرگانی از هند و کرمان و سجستان (سیستان) و خراسان به آنجا میآیند (یاقوت حموی، 1323: ج 460:5). با انتقال مرکز حکومت هرمزیان به جزیره جرون یا هرمز نو به تدریج، هرمز ساحلی اهمیت و رونق تجاری خود را از دست داد. حملات پراکنده اقوام مرکزگریز مغول جغتایی به سرحدات جنوبی ایران نیز این روند نزولی را تشدید نمود؛ با این حال به علت شرایط خاص طبیعی، حاصلخیزی زمین و وجود آب مشروب اهمیت زراعتی این منطقه حفظ شد (شبانکارهای، 141:1376؛ مستوفی قزوینی، 141:1913).
قلقشندی در صبح الاعشی فی صناعه الانشاء نیز انحطاط هرمز ساحلی را توصیف کرده است (القلقشندی، 260:1407؛ الزویری، 63:1380-64). جزیره هرمز از سال 700 هجری به بعد به مرکز عمده دادوستد دریایی، بارگیری و باراندازی کشتیهای تجاری خلیجفارس، دریای عمان، اقیانوس هند تا جنوب شرقی آسیا و آفریقای شرقی تبدیل گشت و مقام و منزلت پیشین جزایر و بنادر سیراف، کیش، هرمز ساحلی و تیز را در تحولات اقتصادی منطقه به دست آورد.
در سایه این توانمندی اقتصادی، نیروی دریایی قدرتمند نظامی و تجاری تشکیل گردید که بالغ بر 300 فروند کشتی در اختیار داشت و مزدبگیران فراوانی از ملل گوناگون در آن خدمت میکردند (پتروشفسکی، 63:1359). القاشانی معاصر با حکومت ایلخانان اولجایتو به قدرت دریایی نظامی و تجاری ملوک هرمز اشاره نموده است (القاشانی، 156:1348).
همراه با این تحول، صنعت کشتیسازی نیز در منطقه هرمز توسعه یافت (مارکوپولو، 46:1350). جزیره هرمز بهتدریج به مرکز اصلی تبادل کالا در خلیجفارس تبدیل شد و نقطه تقاطعی برای بازرگانانی شد که از اقصی نقاط جهان بهخصوص هندوستان بدانجا مسافرت میکردند (شبانکارهای، 217:1376-215).
به گفته نطنزی، برخورد مناسب ایاز با تجار سبب توسعه صادرات و واردات هرمز گردید (نطنزی، 15:1366). مارکوپولو، سیاح معروف ایتالیایی که همزمان با مرگ ارغون ایلخان مغول در حدود 690 هـ در هرمز بوده است، آن را مرکز تجاری بزرگی میداند که بازرگانان مختلف، بهویژه هندی، در آن به دادوستد پرداخته و در اینجا اجناس خود را به تجاری واگذار میکنند که وسیله توزیع آنها را در تمام دنیا دارند (مارکوپولو، 300:1350).
فردریک اودوریک که احتمالا در حدود سال 720 هـ/ 1320 م از جرون دیدار کرده است، آن را شهری میداند که با وجود کمبود آب شیرین و لم یزرع بودن اراضی، حصارهای قوی و کالاهای ارزشمند فراوان دارد و گوشت و ماهی به مقدار بسیار در آن تولید و عرضه میشود (وثوقی، 245:1380). ابن بطوطه که در مسیر طولانی سیاحت خود از این جزیره گذشته است و حافظ ابرو نیز از کشتیهای بزرگ ملل مختلف و تجارت پررونق مروارید و محصولات زراعی و غذایی دریای جرون یاد کردهاند (ابن بطوطه، 286:1413؛ حافظ ابرو، 16:1375).
جزیره هرمز بهعنوان بازار تجارت آسیا در اوج رونق خود پذیرای بیش از 400 بازرگان عمده از ملل گوناگون بود که به خرید و فروش کالاهایی مانند مروارید، ابریشم، فرش، ادویهجات، اسبان اصیل ایرانی، نیل، غلات، برنج و احجار کریمه (سنگهای گرانبها) میپرداختند (نوریزاده بوشهری، بیتا: 101). عبدالرزاق سمرقندی با فاصله زمانی بیشتری، رونق دادوستد و ملیت تاجران هرمزی را از ممالک مصر، شام، روم، آذربایجان، عراق عرب و عجم، فارس، خراسان، ماوراء النهر، ترکستان، قبچاق، قلماق، چین و ماچین، خان بالیغ، بلاد شرق هندوستان، عدن و آفریقای شرقی بهروشنی تشریح نموده است (سمرقندی، 7:1960-8).
مجمع الجزایر بحرین از دیگر کانونهای عمده تجاری خلیجفارس بود که در ارتباط تنگاتنگ با تحولات سیاسی و نظامی ایران قرار داشت. بحرین با داشتن شرایط مطلوب زراعتی، آب شیرین و موقعیت مناسب در امر باراندازی و بارگیری کالا و انجام نقش واسطهای بازرگانی همواره مورد توجه حکومتگران ایران بود. جزیره بحرین (اوال باستان) از ادوار کهن بخشی از امپراتوری ایران محسوب میگشت (زرین قلم، 52:1337-56). اتابکان سلغوری و ملوک هرمز این منطقه را بهصورت مستقیم اداره میکردند؛ چنانکه اتابک ابوبکر در یک لشکرکشی دریایی آن را فتح نمود.
«بسیاری مملکت نامدار اضافت او شد، چون قطیف و قیس و بحرین و یک نیمه از کنبایت و سواحل بحر عمان» (شبانکارهای :184). محمود قلهاتی و قطبالدین تهمتن هرموزی نیز این مناطق را در تصرف و حاکمیت خود داشتند (نطنزی، 12:1366-17). حمدالله مستوفی بحرین را همراه جزیره قیس (کیش)، ابر کافان (قشم) و خارک از توابع دولت خانه قیس میداند (مستوفی قزوینی، 136:1913-138). تولیدات کشاورزی در بحرین بسیار زیاد بود و به سایر نقاط خلیج فارس صادر میشد (مستوفی قزوینی، 137:1913). ابنبطوطه نیز با باغها و درختان آن که توسط نهرهای فراوان آب سیراب میشد و به پنبه و میوهجات؛ انار، ترنج و خرما اشاره کرده است (ابنبطوطه، 291:1413). بحرین در زمینه بافت، جامههای نیکو و پردههای پسندیده شهرت داشت. بافندگی بخشی از درآمد و صادرات ساکنان این جزیره بود (همدانی، 418:1375).
توسعه قلمرو مرتبط با بحرین، توانایی اقتصادی آن را افزایش میداد. به نوشته حمدالله مستوفی؛ مناطق لحسا و قطیف، خط، ارز، لاره، خروق، بینونه، سابون، دارین و غابه با وجود پارهای از تحرکات مرکزگریزانه از توابع بحرین بودهاند (مستوفی قزوینی، 137:1913). بحرین، حلقه ارتباطی تجاری میان سرزمین اصلی ایران و مناطق جنوبی تنگه هرمز بود.
سرزمین عمان نیز در تجارت دریایی خلیجفارس و دریای عمان در روزگار ایلخانان نقش مهمی داشت. بخش عمدهای از فعلوانفعالات بازرگانی این حوزه آبی در عمان صورت میگرفت و جایگاه مناسبی برای تقاطع، بارگیری و باراندازی و تدارکات کشتیهای ملل گوناگون و ترانزیت کالاهای گرانقیمت فراوان بود.
سرزمین عمان در ادوار باستان به نام مزون (ماگان، ماجان، مازون) خوانده میشد (The Middle East And north Africa, 1982-83:655) و بهطور سنتی همراه با بحرین یا دیلمون و مکران یا ملوخ، تثلیث تجاری قدرتمندی را تشکیل میداد (Wheeler, 1968:100) که با حلقه ارتباطی آن در اقیانوس هند و تمدن موهنجودارو و هارپا کامل میشد (Agrawal, 1982:152, Allchin, 1982:188). عمانات همواره بخشی از سرزمین ایران محسوب میشد؛ این فرآیند از عصر باستان تا ادوار پس از اسلام بهویژه تا قرن هشتم هجری استمرار یافت. در دوره حکومت سلاجقه کرمان، حاکمیت عناصر ایرانی بر عمان تثبیت شد (خبیصی، 11-10:1343)؛ تاریخ آل سلجوق در آناطولی، (52-51:1377) ؛ الحسینی، (90:1380).
اتابک ابوبکر سلغوری با لشکرکشی مستقیم حاکمیت ایران را بر این منطقه و سایر بخشهای جنوبی تنگه هرمز اعاده نمود (شبانکارهای، 340:1376). محمود قلقهاتی، از ملوک قدرتمند امرای هرمز، شهر قلهات در عمان را بهعنوان مرکزی برای نظارت بر بخشی از فعل و انفعالات اقتصادی خلیجفارس و دریای عمان انتخاب و در آن ساکن شد (نطنزی، 12:1366). قطبالدین تهمتن هرموزی نیز بر عمان و توابع آن استیلا داش. (نطنزی، 17:1366)
همزمان با عصر ایلخانان، سلسله بنینبهان که خراجگزار ایران شمره میشدند، در عمانات حکومت میکردند (بهجت سنان، 9:1967). سرزمین عمان بهویژه در بخشهای ساحلی و ظفار بهدلیل خاک حاصلخیز، آب کافی و آب و هوای مرطوب و حارهای اقیانوسی از تولیدکنندگان عمده محصولات کشاورزی و تامینکننده قسمتی از مایحتاج غذایی مناطق مختلف خلیجفارس بود. نارگیل، خرما، جو و گندم، پنبه، موز سبز، ارزن، انبه، نیشکر، لوز، انواع مرکبات و سبزیجات از محصولات زراعتی آن بهشمار میرفت (Risso, 1983:3) ابنبطوطه که حدود سالهای 684هـ / 1285م در عمانات بوده است، با تاکید بر حاکمیت امرای هرمزی بر عمان، ضمن برشمردن قابلیتهای زراعی، از صادرات موز و خرمای آن به جزیره هرمز سخن گفته است (ابنبطوطه، 280-276:1413). تنوع محصولات کشاورزی در عمان جنوبی و ظفار که گاه محدوده ارضی آن تا تنگه بابالمندب عدن نیز گسترش مییافت، بیشتر بود.
مهمترین و مشهورترین محصول زراعتی این منطقه گیاه کندر یا عود، صمغ و مواد خوشبوکننده بود. مورخین و جهانگردان اسلامی؛ مانند ابنفقیه (ابنفقیه، 84:1349)، یعقوبی (یعقوبی، 147:1347)، ابن رسته (ابن رسته، 110:1365)، مقدسی (مقدسی، 126:1361)، اصطخری (اصطخری، 28, 1368)، شمسالدین انصاری (انصاری دمشقی، 369:1357)، مستوفی (مستوفی قزوینی، 263:1913)، ابنبطوطه (ابنبطوطه، 284-3: 1359) و همچنین سیاح اروپایی، مارکوپولو (مارکوپولو، 280:1413) از این منطقه و اوضاع اقتصادی آن بهویژه تجارت کندر یاد کردهاند. ماهیگیری بهویژه از نوع ساردین از دیگر مشاغل عمده مردم عمان بود. (ابنبطوطه، 284:1359). بخش عمدهای از محصولات دریایی عمان به عدن، بصره و سواحل شمالی خلیج فارس صادر میشد (مقدسی، Miles,1966:401;126:1361).
دامپروری و پرورش گاو و گوسفند، بز و شتر نیز که سابقه آن به ادوار باستان میرسید، رواج کامل داشت (ویلسون، 36:1348). به نوشته ابنبطوطه کوهنشینان عمان و ظفار به تربیت اسبان عربی میپرداختند (ابنبطوطه، 277-275:1413). در واقع، عمان مهمترین مرکز در سراسر کرانههای شمالی و جنوبی خلیجفارس برای صادرات اسب به اقصینقاط جهان بهخصوص هندوستان بود. (مارکوپولو، 298:1350). صید مروارید و صادرات آن نیز در آبهای عمانات صورت میگرفت (همدانی، 463:1375). عمان با داشتن بندرگاهها و بازارهای نیکو مبدا و مقصد بسیاری از بحریه(ناو)های تجاری بود که به خلیج فارس و دریای عمان رهسپار میشدند. بنادر عمان میتوانست پلی میان کشورهای دوردست هند و چین با این منطقه بهویژه سواحل ثروتمند شمالی و ایران ایلخانی باشد (همدانی، 463:1375).
مارکوپولو از بنادر آباد ظفار که پذیرای کشتیهای فراوان از ملل مختلف بود، یاد کرده است. در این بنادر، بازرگانان هندی از نظر ثروت و تعداد برتر بودند (مارکوپولو، 298:1350). ابنبطوطه نیز بازارهای خوب بندر قلهات را توصیف کرده است که بیشتر مردم آن تاجر پیشهاند و از تجارت با هند گذران میکنند (ابنبطوطه، 280:1413).
سرزمین عمان علاوهبر قابلیت تجاری گسترده، میتوانست به علت شرایط جغرافیایی خود پیونددهنده بازرگانان ایران و سایر نقاط جهان با دیگر امارات خلیج فارس بهویژه امارات متصالحه (امارات عربی متحده) و حجاز و عربستان باشد. ارتباطات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین عمانات و جزایر ایرانی شمال خلیج فارس آنچنان تنگاتنگ بود که به نوشته ادریسی جزیره قشم تا قرن ششم هجری هنوز اباضی مذهب بودهاند که مذهب غالب مردم عمان بوده است (الادریسی، 302:1409). بنادر عدن و یمن با استیلا بر تنگه بابالمندب از مراکز مهم در اقتصاد خلیج فارس و دریای عمان بودند که ارتباطات مستحکمی آنان را با عمانات پیوند میداد؛ چنانکه نمیتوان به آسانی تفکیک مشخص جغرافیایی و اداری را میان این دو سرزمین دریافت (ابن الاثیر: 65) ابنبطوطه نیز اهمیت تجاری و توانمندی اقتصادی عدن را توصیف کرده است. (ابنبطوطه، 268-267:1413).
نتیجهگیری
چهارمین مرحله از این فرآیند، دگردیسی، نوسازی و اعاده اقتصادی جزیره کیش در دوران امرای بنیقیصر و پس از آنان است. پنجمین و واپسین مرحله از تغییرات نیز با انتقال مرکز حکومت هرمزیان به جزیره هرمز شکل گرفت. جابهجایی در میزان اهمیت، کارآیی و ساختار اقتصادی جزایر و بنادر خلیج فارس با تغییرات اندک تا دوره صفویه و تاسیس گمبرون یا بندرعباس تداوم یافت. با وجود تغییرات گسترده و استیلای رکود بر بخش عمدهای از نواحی پررونق گذشته، عدم آسیبهای جدی به تاسیسات اداری و اقتصادی سرزمینهای جنوبی ایران در هجوم مغول، احاطه ایلخانان بر جادههای مهم تجاری در جهات مختلف، تمرکز و اقتدار سیاسی و بازگرداندن امنیت، شکوفایی اقتصادی و توجه به ترانزیت کالا، تداوم حکومت فرمانروایان محلی (بنیقیصر کیش، امرای هرمزی، بنینبهان عمان)، حاکمیت بر مناطق کلیدی اقتصادی در شمال و نیمهجنوبی خلیج فارس، موقعیت خاص طبیعی که این کانونهای جدید را بهصورت مشترک بر سر راههای عمده بازرگانی دریایی قرار میداد، حضور طیف گسترده دریانوردان و بازرگانان از ملیتهای گوناگون، مهاجرت نیروی انسانی و سرمایه به کانونهای جدید، توانمندی در بخش ناوگان نظامی و دریایی، سیاست تسامح، تساهل و تسهیل امور حاکمان کیش و هرمز برای جذب و سرمایهگذاری بازرگانان داخلی و خارجی و انتخاب کانونهای جدید بهوسیله خاندانهای بازرگان عمده؛ مانند طیبی و مالکی برای تجارت منطقهای و فرامنطقهای، سبب شد تا سرحدات دریایی ایران در منطقه خلیج فارس و دریای عمان در قرون 7 و 8 هجری دوره کاملا درخشانی را سپری کند و بالندگی اقتصادی آن ادامه یابد.
۰