نابغه ماندن را تاب نیاورد!

نابغه ماندن را تاب نیاورد!

میرزاخانی در سال ۲۰۰۴ با اخذ مدرک دکترای دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک‌مولن، از برندگان جایزه فیلدز، در دانشگاه‌های پرینستون و استنفورد به تدریس مشغول شد.

کد خبر : ۴۰۲۲۷
بازدید : ۲۸۹۳
فرادید | مانلی فخریان؛ اواخر سال 1376 بود، درست روزهای پایانی سال وقتی همه خانه ها بوی عید می دهد. جمعی از دانشجویان نخبه دانشگاه صنعتی شریف که برای بالا بردن نام ایران و کسب افتخار به اهواز رفته بودند در راه بازگشت با اتوبوس دچار حادثه شدند.
اتوبوس آنها در حوالی پل دختر در استان لرستان از جاده به دره سقوط کرد و دو راننده و هفت تن از دانشجویانی که در اتوبوس بودند کشته شدند و مریم میرزا خانی با شکستگی شدید پا از این حادثه نجات پیدا کرد.
چه خبری بهتر از این که از بین این دانشجویان نخبه ریاضی که برای شرکت در بیست ودومین دوره مسابقات ریاضی که در دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شده بود،حتی چند نفر زنده بمانند.
او مرگ را با خودش برده بود
مریم میرزاخانی آن زمان فقط20 سال سن داشت
مریم میرزاخانی آن زمان فقط 20 سال سن داشت. جوان بود و پر از شور و هیاهو. زندگی او در عدد و رقم گم شده بود. مریم میرزاخانی اولین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و مدال طلا گرفت.
او در این آزمون نمره کامل را کسب کرد و دو بار موفق به گرفتن مدال طلا شد. میرزاخانی دورهٔ لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته ریاضی در دانشگاه صنعتی شریف طی کرد. پس از اتمام درسش به آمریکا مهاجرت کرد.
میرزاخانی در سال ۲۰۰۴ با اخذ مدرک دکترای دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک‌مولن، از برندگان جایزه فیلدز، در دانشگاه‌های پرینستون و استنفورد به تدریس مشغول شد.
جایزه فیلدز بالاترین و مهم ترین نشان علمی رشتهٔ ریاضیات است که هر چهار سال یک‌بار به دانشمندان برگزیدهٔ زیر ۴۰ سال اهدا می شود. آن را به نوبل ریاضیات نیز تشبیه می کنند.
او نخستین زن و نخستین ایرانی بود که موفق به دریافت این جایزه شد.
یک سال بعد در سال ۲۰۰۵ نشریه پاپیولار ساینس آمریکا از او به عنوان یکی از ۱۰ ذهنِ جوان جهان نام برد و تجلیل کرد. میرزاخانی مدتی در پرینستون درس می‌داد ولی بعد به استنفورد رفت و کار تدریس و پژوهش را در آن‌جا پی گرفت. او در شهریور ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) و در ۳۱ سالگی به درجه استادی این دانشگاه رسید.

مریم میرزاخانی سال ۲۰۱۵ در گفت‌وگو با روزنامه گاردین: بچه که بودم می‌خواستم نویسنده شوم. خواندن کتاب‌های داستان هیجان‌انگیزترین کار من بود. در واقع هر چیزی را که می‌توانستم پیدا کنم، می‌خواندم. تا قبل از سال آخر دبیرستان، هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که تحصیلاتم را در رشته ریاضی ادامه دهم.

خانواده من سه‌فرزند داشتند. پدر و مادرم حامی و مشوق‌های خوبی برای ما بودند. برایشان مهم بود که ما مشاغل خوب و رضایت‌بخشی داشته باشیم ولی آنقدر که این موضوع برایشان مهم بود، کسب موفقیت و پیروزی برایشان اهمیت نداشت. محیط زندگی من، از بسیاری جهات محیط فوق‌العاده‌ای بود، گرچه در آن دوران سخت، جنگ ایران و عراق در جریان بود.

کسی که مرا به طور کلی به علم علاقه‌مند کرد، برادر بزرگترم بود. اولین خاطره من از ریاضیات، مربوط به وقتی است که او راجع به مساله‌ای برایم گفت که چگونه می‌توان اعداد 1 تا 100 را باهم جمع کرد. فکر می‌کنم که او این مطلب را که چگونه «گوس» این مساله را حل کرد، در یک مجله علمی خوانده بود. این راه‌حل برایم بسیار جالب بود. این اولین‌باری بود که از یک راه‌حل زیبا لذت می‌بردم، گرچه خودم نتوانسته بودم این راه‌حل را پیدا کنم.
ولی او مرگ را با خودش برده بود. یک روز خبر رهایی اش از مرگ دنیا را تکان داد، و امروز خبر مرگش در اثر سرطان شوک بزرگی به مردم ایران و دنیا وارد کرد.
مریم میرزاخانی ، چندی پیش سرطان را در وجودش مهمان کرد، مرگ گریز ناپذیری که از ایران و آن اتوبوس کذایی همراهش بود.
او مرگ را با خودش برده بود
او نخستین زن و نخستین ایرانی بود که موفق به دریافت جایزه فیلدز شد
اگر آن روز با بقیه دانشجویان مرده بود هرگز انقدر نامش سر زبان ها نبود. تا جایی که فیروز نادری نخبه ایرانی ناسا با اندوه فراوان درگذشتش را به ایرانیان خبر دهد.
میرزاخانی نه تنها برای اعداد ملکه بود بلکه برای ایران و ایرانی افتخاری بالاتر از تصور بود. اگر امروز دست مرگ بر گلویش فشار نیاورده بود هنوز می توانست افتخاراتش را بیشتر کند. هر روز نام ایران را بالاتر ببرد و شاید سالهای دور یادش با ده ها عنوان دیگر برای کشور عزیزمان ماندگار شود.
اما امروز 24تیر 1396 او در 40 سالگی زندگی و عددهایش را تنها گذاشت و رفت. مرگ گاهی معادلات زندگی را عجیب بر هم می زند. آنقدر که حتی ملکه اعداد هم از پس حل کردنش برنیامد و سرش را جلوی مرگ خم کرد.
برای خانواده داغدارش و همه معادلات حل نشده ریاضی اش، سر تعظیم فرود می آوریم و یادش را تا همیشه در کنار نام ایرانمان سبز می گذاریم.


۰
نظرات بینندگان
  • ناشناس ارسالی در

    هنوز(x)های ناپیدای دنیابسیارند پس بمان پس بمان
    دعا دعا دعا
    خدارحمتش کند فراق این جواهرخیلی سخت است...

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید