جست‌وجو در ویرانه های موصل

جست‌وجو در ویرانه های موصل

با پایان جنگ موصل، تلاش‌ها برای پیداکردن اجساد و بازگرداندن آنها به خانواده‌هایشان آغاز شده است

کد خبر : ۴۳۹۷۵
بازدید : ۱۳۸۱
جست‌وجو در ویرانه های موصل
«داوود سالم محمد» استخوانی را از میان آوارها برداشت و آن را به سوی گروهی گرفت و فریاد زد: «این دست دیگرش است. او عبایای مشکی (لباس بلند زنانه) پوشیده بود؟» قطعه‌ای از پارچه، هنوز به مچ دست آن زن چسبیده بود. داوود گفت: «این یکی عبایای مشکی است.»
داوود به همراه گروه کوچکی از مردان، در میان بقایای شهر تخریب‌شده موصل، در میان دیوارهای فروریخته خانه‌ها و اموال شخصی با دقت کاوش می‌کند.
این کار بسیار دشوار است و آهسته پیش می‌رود. آنها به دنبال اجساد هستند. دو ماه پس از جنگ خونین ٩ ماهه برای آزادسازی موصل از چنگ داعش، تقریبا همه شهر به ویرانه‌ای تبدیل شده است.
نیروهای دولتی که توسط هواپیماهای جنگی ائتلاف ضد داعش حمایت می‌شدند، حملات زیادی را به این شهر صورت دادند و ستیزه‌جویان داعش نیز از مواضع خود به‌سختی دفاع می‌کردند. هزاران نفر در این مبارزه جان خود را از دست دادند که بسیاری از آنها در زیر این آوارها خوابیده‌‌اند؛ هیچ‌کدام از آنها جزء آمار کشته‌ها شمارش نشده‌اند.
حالا که نبرد به پایان رسیده، همه توجه‌ و تمرکزها برای بازگرداندن اجساد به خانواده‌های‌شان آغاز شده است. این وظیفه بر عهده کارکنان دفاع مدنی که اغلب آنها به‌ عنوان نیروهای امدادی و آتش‌نشانی آموزش دیده‌اند، سپرده شده است.

تمرکز بیشتر آنها بر روی منطقه ویران‌شده شهر قدیم موصل است؛ جایی که تروریست‌های داعش تلاش زیادی برای حفظ آخرین مواضع خود کردند. کارگرها محتاطانه حرکت می‌کنند که مبادا بمب‌ها یا کمربندهای انتحاری باقیمانده منفجر شوند. در ماه آگوست (حدود ٢ ماه پیش)، یکی از افسران کاوشگر به خاطر انفجار مواد منفجره جان خود را از دست داد و ٣ خدمه دیگر نیز زخمی شدند.

حالا کارگران به آهستگی و به صورت روشمند و علمی کار می‌کنند. «سوندوس مزال» به همراه شوهرش و خاله سالخورده‌اش به نام «نذیرا عزیز» با اضطراب منتظر یافتن هر گونه نشانه‌ای از اقوام یا پیدا‌کردن وسایل شخصی‌شان هست.

«نذیرا عزیز» صاحب خانه، بر روی یک صندلی پلاستیکی در فاصله ٤,٥ متری از بیل مکانیکی نشسته است. راننده بیل مکانیکی که سنگ‌ها و آجرهای خانه نذیرا عزیز را در مقابل چشمان او جابه‌جا می‌کند، گرد‌و‌غبار روی صورت نذیرا می‌نشیند؛ اما او از جایش تکان نمی‌خورد. او راننده را متوجه چیزی می‌کند و به مردان کاوشگر اطرافش فریاد می‌زند که کتاب‌ها و کیف‌هایی را که از زیر کلوخ‌ها دیده می‌شود، بیرون بکشند.
در پایان روز، او با انبوهی از تکه‌های اموال و دارایی‌هایش که می‌خواهد آنها را با خود ببرد، محاصره شده است اما وقتی که کارگران به او می‌گویند که نمی‌توانند همه این چیزها را با خودشان ببرند، نذیرا از ترک آن‌جا امساک می‌کند.

همچنان خطرهایی وجود دارد. یک هفته پیش این کارگران گفتند که کسی به سوی آنها شلیک و سپس فرار کرده است. دشوار است که بفهمیم چگونه جنگجویان داعشی ممکن است ماه‌ها پس از پایان جنگ، هنوز زنده باشند؛ آن‌ هم در آن منطقه که کاملا تخریب شده و چیزی از آن باقی نمانده است. با این حال گروه کاوشگران در حالت هشدار قرار گرفته‌اند.

در حال‌ حاضر بخش عمده‌ای از این محله قدیمی از مردمی که پیشتر در آن‌جا زندگی می‌کردند، جدا شده، اما یک‌ روز پس از ورود کاوشگران به این منطقه، برخی از آنها شروع به داد و فریاد کردند.
آنها مرد جوانی را پیدا کردند که در یک ساختمان نیمه‌فروریخته پنهان شده بود. او موفق به زنده‌ماندن در منطقه‌ای شده بود که ماه‌ها پس از پایان جنگ موصل، از بقیه قسمت‌های شهر، جدا شده بود. مرد جوان نپذیرفت که جزء نیروهای داعش است؛ اما در کنار او یک موبایل، مقداری پول و ٤ خشاب اسلحه اتوماتیک پیدا شد.
اعضای گروه او را به واحد پلیس فدرال در نزدیکی آن‌جا تحویل دادند و سپس برای ادامه کارشان بازگشتند. ماه‌هاست که آنها دستمزدی دریافت نکرده‌اند؛ اما این کار را به ‌عنوان وظیفه‌ای در قبال جامعه‌شان می‌بینند. «رابیا ابراهیم حسن» که سرپرست تیم کاوش است، می‌گوید: «ما تا زمانی که کارمان را در این‌جا تمام کنیم، ادامه می‌دهیم.»

یک‌ روز پیش از این «سوندوس مزال» تأیید کرده بود که استخوان پیدا‌شده متعلق به خواهرش است. حالا پس از ساعت‌ها حفاری و کاوش، اعضای گروه جسد مادر او را نیز در جایی که قبلا زیرزمین بوده، پیدا کرده‌اند.
بخش زیادی از آن اتاق همچنان دست‌نخورده مانده و همچنان یک قفسه در کنار دیوار ایستاده بود. جسد مادر سوندوس مزال تقریبا دست‌نخورده مانده بود؛ اما پس از چندین ماه در زیر آوار، بشدت تجزیه شده بود. مردان با دقت کار می‌کردند و با دست‌هایشان سعی در پاک‌کردن گرد‌و‌خاک و برداشتن فلزات تاب‌خورده از اطراف جسد داشتند. آنها می‌خواستند تا با نهایت دقت ممکن جسد مادر سوندوس مزال را بیرون بکشند.

تقریبا تمام روز بیش از ١٠ نفر از کارگران وقتشان را صرف بیرون‌کشیدن این دو جسد کردند. آنها ماه‌ها کار را پیش‌ روی خود دارند.
از آنها همچنین خواسته شده تا اجساد کسانی که در طول جنگ، و پیش از فرار خانواده‌هایشان به صورت شتابزده دفن شده است را نیز از خاک بیرون بکشند -تا در جایی درخور و به صورتی مناسب دفن شوند.
جست‌وجو در ویرانه های موصل

پنج نفر از خانواده «فواد محمد سعدی» تنها در یک هفته در ماه ژوئن درگذشتند. زمانی که تلاش‌ها برای بازپس‌گیری شهر قدیم موصل افزایش یافته بود، فواد همسر و دختر ١٠ساله‌اش و همسر برادرش را در برخورد یک موشک به خانه‌شان از دست داد. او می‌گوید که این موشک قرار بود که بر سر نیروهای داعشی در این منطقه فرود بیاید؛ اما به خانه آنها برخورد کرد. آقای سعدی می‌گوید: «آنها به ما گفتند که در خانه‌هایتان بمانید اما اشتباهی ما را هدف گرفتند.»

فواد سعدی و برادرش از این بمباران موشکی نجات پیدا کردند اما صبح روز بعد، در زیر موشکباران شدید، پیش از آن‌که از آن منطقه فرار کنند، اجساد را به خاک سپردند. سعدی و تنها دخترش در شرق موصل، در کنار خویشاوندانش زندگی می‌کنند.
حالا او با کاوشگران به این منطقه بازگشته تا محلی را که در آنجا، خانواده‌اش را دفن کرده، نشان بدهد و اجساد را از قبرهای کم‌عمق بیرون بکشند و در جایی مناسب و به شیوه مرسوم به خاک بسپارند. تحت هدایت سعدی، تیم ١٠‌نفره‌ای از کاوشگران به زمینی سنگی رسیدند. مدت زیادی طول نکشید تا آنها به چوب‌هایی برسند که سعدی، جسد خانواده‌اش را با آنها پوشانده بود. همچنان که فواد سعدی در تلاش برای شناسایی خانواده‌اش بود، مردان گروه باقیمانده اجساد را در کیسه‌هایی سفید قرار می‌دادند.

همچنان که مردان، سه جسد را از میان خیابان‌های ویران به سوی قبرستان می‌بردند، فرصتی برای حزن و گریه نبود.
سعدی در همان هفته در ماه ژوئن، دو برادرش را نیز از دست داد؛ آن‌ هم زمانی که حملات هوایی برای هدف قراردادن نیروهای داعشی در جریان بود، بمبی به خانه آنها اصابت کرد و موجب فروریختن خانه و مرگ آنها شد.
فواد سعدی همزمان که اجساد همسر و دخترش را به دوش می‌کشید، نگاهش به سوی کاوشگرانی بود که بقایای اجساد برادرانش را از زیر آوار خانه فروریخته، بیرون می‌آوردند. پیش از غروب آفتاب، سعدی همه آنها را در ٤ قبر، در کنار هم، در قبرستانی در غرب موصل دفن کرد. او در تمام این مدت، هرگز به هم نریخت؛ اما کاملا می‌شد دید که به آرامی اشک می‌ریزد. زمانی که اجساد همسر و دخترش را درون قبر گذاشت، سرش را پایین انداخت و برای یک لحظه داخل قبر ایستاد. به نظر می‌آمد که دوست ندارد هرگز از آن گودال بیرون بیاید.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید