امر طبیعی در بستر اجتماعی

امر طبیعی در بستر اجتماعی

اگر تنظیم‌گری بالایی در جامعه باشد این مسائل قابل پیش‌بینی خواهند بود. پیشگیری‌ها و آموزش‌های موثر به جامعه ارایه می‌شود و سیستم‌ها از نظر ساخت اجتماعی و شهری مقاوم می‌شود و نهادهای علمی و آموزشی و تکنولوژی می‌تواند در خدمت مواجهه صحیح با طبیعت قرار گیرد.

کد خبر : ۴۵۸۷۵
بازدید : ۱۵۰۸
امر طبیعی در بستر اجتماعی مقصود فراستخواه | زلزله یک برساخت اجتماعی است و نباید تصور کرد که زلزله امری طبیعی و مستقل از جامعه است. این تعبیر تن‌ها درباره زلزله نیست، بلکه هر رویدادی در یک ساخت اجتماعی رخ می‌دهد.
از تصوری که انسان‌ها پیش از تجربه رویدادی طبیعی دارند تا مواجهه و تجربه آن و در نهایت فهم پیامدهای آن همگی در بستری اجتماعی فهمیده می‌شود. اینکه هر پدیده، چه طبیعی و چه انسانی، چه آثاری به همراه خود دارد از جامعه‌ای تا جامعه دیگر متفاوت است و زمینه‌های اجتماعی در این موضوع موثر هستند.
ساختارهای اجتماعی، فرهنگ و رفتارهای آموخته انسان‌ها در تفسیر زلزله و درک پیامد‌ها نقش غیرقابل‌انکاری ایفا می‌کنند. به همین خاطر می‌توان گفت، امر طبیعی از امر انسانی متمایز نیست.
تصور ما از زلزله، تجربه ما از زلزله و مصایب ناشی از آن و همین‌طور مواجهه با پیامدهای این حادثه طبیعی در یک جامعه انسانی درک می‌شود و این حوادث خارج از ادراک انسانی و عقل اجتماعی معنای بخصوصی ندارند.
به بیانی دیگر میزان مصیبت‌بار بودن حادثه‌ای طبیعی یا میزان شرارت‌بار یا موهبت‌بار بودن یک رخداد طبیعی از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت درک می‌شود و همین تفاوت برداشت‌ها نشان می‌دهد امری مانند زلزله اجتماعی است و بر حسب ساختارهای اجتماعی و فرهنگ و تجربیات آموخته‌شده انسان فهم می‌شود.
درک و مواجهه از زلزله، آثار عینی و ذهنی زلزله همگی برساخت‌های اجتماعی هستند و تابعی از سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه هستند و به همین خاطر نمی‌شود زلزله را به امری صرفا طبیعی تقلیل داد.
به بیانی دیگر زلزله برای خودش امری طبیعی است، اما برای ما انسان‌ها در بستری اجتماعی فهم می‌شود. به همین خاطر باید توجه داشت درک مردم از زلزله و مواجهه آن‌ها با این پدیده صرفا مانند یک امر طبیعی یا انتزاعی نیست بلکه متاثر از میزان همبستگی اجتماعی و روابط و ارزش‌های اجتماعی آن جامعه است.

اگر ما ارزش‌های فرهنگی را درباره فاجعه‌ای طبیعی مانند زلزله مرور کنیم، تفاوت‌های ارزشی و فرهنگی را به خوبی مشاهده خواهیم کرد. در برخی باورهای اسطوره‌ای و انسان ساخت زلزله نفرین خدایان یا نتیجه گناهان دانسته می‌شود؛ یا در رویکردی دینی زلزله نشانه‌ای از کردگار است، به همین ترتیب در رویکردی دیگر زلزله می‌تواند اتفاقی فاجعه‌بار تلقی شود. این تلقی‌های متفاوت نشان می‌دهد زلزله امر صرفا طبیعی نیست و در بسترهای اجتماعی به طرق مختلفی فهم می‌شود.
در حقیقت مجموعه نگرش‌ها و الگوهای آموخته رفتاری ما هستند که درک ما را از زلزله شکل می‌دهند. این الگوهای فرهنگی هستند که باعث می‌شود یک جامعه با پدیده زلزله مواجه شود.

به همین ترتیب پیامدهای حوادث طبیعی هم از جامعه‌ای به جامعه‌ای دیگر متفاوت است. اینکه برخی مطالعات نشان می‌دهند که در پی زلزله تقدیرگرایی رشد کرده است، این یک امر اجتماعی است.
حتی واکنش‌های در پی وقوع زلزله نیز اجتماعی است و این عکس‌العمل‌ها از جامعه‌ای به جامعه دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر به طور کلی می‌تواند متفاوت باشد.
اینکه ما در وقوع زلزله سعی می‌کنیم خودرای باشیم و فقط گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم یا در هنگام زلزله تلاش کنیم با ایجاد همبستگی و مشارکت اجتماعی از بار مصیبت بکاهیم و تعهد بالای اجتماعی داشته باشیم تصمیماتی هستند که باید در فرآیند اجتماعی شدن و توسط نهادهای مدنی آموخته باشیم و به ذخیره رفتارهای اجتماعی ما بازمی‌گردد.
زلزله همان‌طور که در طبیعت اتفاق می‌افتد در اجتماع نیز وجود دارد و حسب وضعیت جامعه، فرهنگ و مدیریت‌های اجتماعی و نظام‌های حقوقی و سیستم‌های مدنی و خدمات و آموزش علم متفاوت درک می‌شود.

عقلانیت اجتماعی شر طبیعت را خیر می‌کند
چند مفهوم وجود دارد یکی طبیعت است؛ طبیعت یک سویه‌اش مصیبت است که شر به بار و مرارت‌ها به وجود می‌آورد که یک نمونه از آن زلزله است. سویه دیگر طبیعت موهبت است. طبیعت هم سویه مصیبت و هم سویه موهبت دارد و از مصیبتش شر به بار می‌آید و از موهبتش خیر.

ما در همجواری با طبیعت و در مواجهه با مصیبت باید مرارت‌ها و شرارت‌هایش را کاهش دهیم و مواهب آن را افزایش دهیم.
ما به مدد عقل و علم باید مازاد خیر عمومی‌مان را از طبیعت افزایش دهیم. متغیر پیش‌بینی‌کننده این هدف نهادهای اجتماعی است؛ طبیعت یا مصیبت یا موهبت و متغیر پیش‌بینی‌کننده اینکه کدام نیروی خیر و شر بر دیگری چیره خواهد شد، عقلانیت اجتماعی، ساختار‌ها و ظرفیت‌های اجتماعی است و این مهم به این وابسته است که انسان چقدر بتواند ظرفیت‌های خودش را توسعه دهد و به همین ترتیب ظرفیت و ساختارهای اجتماعی را توسعه و ارتقا دهد. انسان در صورتی که موفق به توسعه نهادهای اجتماعی شود در پی آن خواهد توانست از مصایب طبیعت مصون بماند و از مواهب طبیعت استفاده مسوولانه بیشتری کند.

مساله تدبیر و توسعه یافتگی دولت‌هاست
زنجیره‌ای از حرکات و فرآیندهای طبیعی باعث به وجود آمدن زلزله می‌شوند که برای انسان شر تلقی می‌شود، همین فرآیند‌ها منجر به نزول باران هم می‌شود یا زلزله از مجموعه حرکاتی در طبیعت ناشی می‌شود که از همان حرکات طبیعی برق تولید می‌گردد، پس مهم این است ما چگونه با طبیعت مواجه شویم که از موهبت‌ها مسوولانه استفاده کنیم و در برابر مصیبت‌های آن نیز مصون بمانیم. من معتقدم متغیر پیش‌بینی‌کننده عقلانیت انسانی است.
بحث نظری این است که ما باید بتوانیم جهان طبیعی را بهتر بشناسیم و تصرف ذهنی در طبیعت داشته و بتوانیم علوم طبیعی را توسعه دهیم. امکانات طبیعت را شناسایی کنیم، اما جنبه عملی قضیه همان تدبیر دولت‌ها و توسعه یافتگی اجتماعی است. یعنی هرچه دولت فعال و جامعه فعال وجود داشته باشد و حکمرانی خوب باشد و سیستم‌های اجتماعی توسعه‌یافته شوند آن وقت ما بیشتر خواهیم توانست از جبر طبیعت رهایی پیدا کنیم.
برخی شواهد نشان می‌دهد که در ایران در پی وقوع زلزله، افزایش نرخ اعتیاد در جامعه زلزله زده تجربه شده است.

از نظر من اعتیاد در جامعه منفعل رشد می‌کند. از توسعه‌نیافتگی سیستم‌های اجتماعی و حمایتی ناشی می‌شود اگر دولت و جامعه فعال داشته باشیم و بتواند حکمرانی خوب داشته باشد و سیستم‌ها را توسعه دهد و جامعه از نظر فرهنگ همبستگی و مشارکت در مواجهه با مشکلات و مدیریت فاجعه و بحران و آمادگی سمن‌ها و سیتسم‌های خدماتی و سلامت و سازمان‌های دولتی که مسوول امور مختلف هستند این‌ها اینقدر توسعه بیابند که بتوانند مواجهه فعال و خلاقی با طبیعت داشته باشند.
طبیعی است که ما بتوانیم شرارت را در زندگی تقلیل دهیم و از موهبت‌های طبیعت استفاده کنیم. البته ما باید از موهبت‌های طبیعت استفاده مسوولانه کنیم و استفاده ناروا از طبیعت نداشته باشیم و به نسل‌های آینده و تعادل طبیعت و هماهنگ‌های زیست بوم هم فکر کنیم.
در شرایط کنونی ما استفاده غیرمسوولانه از طبیعت داریم و نتیجه این چیزی جز تخریب طبیعت نیست. باید توجه داشت که برخی الگوهای نادرست توسعه می‌تواند منشأ حوادثی نوپدید در آینده برای بشر بشود. ممکن است در آینده فجایعی در طبیعت به وجود بیاید که ناشی از رفتار و نگرش غلط ما به توسعه باشد. این فجایع حتی می‌تواند فاجعه بارتر از زلزله باشد.

توسعه نهادی مهم‌تر از هر مساله‌ای
در مجموع من فکر می‌کنم عقلانیت و توسعه و مدیریت عقلانی سیستم‌های اجتماعی در واقع طبیعت، عنصر تعیین‌کننده صناعات اجتماعی است و در واقع صناعت مدنی و مدیریت عقلانیت است که می‌تواند به ما کمک کند که با طبیعت همجواری خلاقی داشته باشیم.

به نظر من مساله توسعه نهادی از هر مساله‌ای مهم‌تر است. تصور کنید جامعه سیستم‌های حمایتی خوبی داشته باشد. تفاوت ژاپن و ایران در مواجهه با زلزله در مساله توسعه است. نباید به توسعه نگاه فنی و بوروکراتیک داشته باشیم. دستیابی به توسعه نیازمند نهادهای اجتماعی و علمی و فرهنگی است که من آن را به همان تعبیر جامعه و دولت فعال خلاصه می‌کنم.

برای نمونه سطح مشارکت خلاقانه عمومی در جامعه ژاپن بالا است و اینطور نیست که فقط دولت کار کند بلکه نهادهای اجتماعی فعال هستند و آماگی دارند تا با مشکلات مواجه شوند و دولت حامی این نهاد‌ها هستند.
اگر تنظیم‌گری بالایی در جامعه باشد این مسائل قابل پیش‌بینی خواهند بود. پیشگیری‌ها و آموزش‌های موثر به جامعه ارایه می‌شود و سیستم‌ها از نظر ساخت اجتماعی و شهری مقاوم می‌شود و نهادهای علمی و آموزشی و تکنولوژی می‌تواند در خدمت مواجهه صحیح با طبیعت قرار گیرد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید