«بست»‌هایی که بن‌بست‌شدند

«بست»‌هایی که بن‌بست‌شدند

هرچند بست‌نشینی به عنوان سنتی دیرینه منسوخ شده بود، اما یاران محمود احمدی‌نژاد آن را از زیر خروار‌ها خاک بیرون کشیدند و زنده کردند. بست‌نشینی در تاریخ معاصر ایران عمدتا با نام مشروطه‌خواهان گره خورده است، اما این سنت تنها منحصر به روحانیان سرشناس و مشروطه‌خواه نبوده، بلکه هر ازگاهی برخی افراد و جریان‌هایی از بزرگان تقلید و در محل‌های «بست» تحصن می‌کردند.

کد خبر : ۴۶۷۵۷
بازدید : ۲۵۱۳
«بست»‌هایی که بن‌بست‌شدند
بامداد لاجوردی | به طور خلاصه می‌توان گفت، این سنت دورانی رواج یافت که هنوز تفکیک قوا وجود نداشت و عدالتخانه تاسیس نشده بود و حتی مشروطه‌خواهان هم ناگزیر به بست‌نشینی می‌شدند و این تاکتیک برای آن‌ها فرصتی بود تا صدای‌شان را به گوش حاکمان برسانند.
البته تن‌ها مکان‌های مقدس محل بست‌نشینی نبود بلکه افراد در سفارت‌خانه‌ها، اسطبل شاهی یا خانه علما هم بست می‌نشستند. در واقع مکان‌هایی که ماهیت مقدس، حکومتی و دیپلماتیک داشت برای معترضان و مخالفان حاشیه امن پدید می‌آوردند که اجازه تعدی به نیروهای حکومتی را نمی‌داد.

آداب بست‌نشینی
بست‌نشینی آداب و سننی داشت و کمتر کسی می‌توانست آن را زیر پا گذارد؛ لذا تا مادامی که بست‌نشینان امان پیدا نمی‌کردند از بست بیرون نمی‌آمدند و حرمت متحصنین و قداست «بست» - در اغلب موارد از سوی شاهان و مردم- حفظ می‌شد و جز در مواردی انگشت‌شمار، نیرو‌ها و عمال شاه به حریم بست وارد نمی‌شدند. از همین رو، حاکمان برای آنکه به بست‌نشینی پایان دهند و فرد را مجازات کنند، بست‌نشینان را تحریم می‌کردند و اجازه نمی‌دادند مردم و زایران غذا و پول به آن‌ها برسانند و لذا آن‌ها ناچار می‌شدند از بست خارج شوند و پس از آن نیروهای حکومت دستگیرشان می‌کردند.

بست برای شاهان اهمیت ویژه‌ای داشت و چندان با اطمینان نمی‌توان گفت که آن‌ها از روی اعتقاد یا از ترس فشار اجتماعی به خواسته متحصنان تن می‌دادند مثلا در همین رابطه گفته می‌شود، در آغاز ورود کریم‌خان زند به شیراز قریب به یک‌صد نفر از اشرار شیرازی که تا آن روز از مردم باج می‌گرفتند به آرامگاه شاهچراغ پناهنده شدند، آنطور که در ادامه این داستان تاریخی آمده، فقط سه نفرشان از ترس اینکه آبروی شان نرود، به بست‌نشینان ملحق نشدند.
شاه وقت نیز اشراری را که به بست نرفته بودند، به توپ بست و مانع از رسیدن آب و غذا به بست‌نشینان شد که در نهایت آن‌ها هم ناچار شدند بعد از شش ماه از بست خارج شوند. در نهایت قاتلان اعدام شدند و شاه دیگران را به حال خود گذاشت، چون معتقد بود به اندازه کافی آبروی‌شان رفته است و نیازی به مجازات بیشتر ندارند.

سیاستمداران بست‌نشین
احمدی‌نژاد نخستین سیاست‌مداری نیست که کار خود و نزدیکانش به بست‌نشینی ختم شده است. در تاریخ معاصر و از میان چهره‌های سیاسی سرشناس سده‌های اخیر آقامحمدخان، حاکم مستبد قجری به عنوان چهره‌ای سیاسی نیز سابقه بست‌نشینی دارد، البته تفاوت او با احمدی‌نژاد در این است که او پیش از رسیدن به قدرت و زمانی که تن‌ها بزرگِ خان قاجاریه بود ناچار به بست‌نشینی شد، اما احمدی‌نژاد پس از ریاستش بر دولت.
از سویی دیگر آقامحمدخان بیمناک از کریم خان‌زند که او را همانند برادرش به قتل برساند، خود را هراسان به حرم شاهچراغ در شیراز رساند و در آنجا بست نشست، اما اطرافیان احمدی‌نژاد در اعتراض به رسیدگی قوه قضاییه به پرونده‌شان به بست رفتند.

بست‌نشینی آقا محمدخان قاجار
آقامحمدخان از ترس آنکه به دست کریم‌خان زند کشته شود ناچار شد در حریم شاه چراغ شیراز بست بنشیند. آقامحمدخان که چهره‌ای شناخته شده بود، در دورانی که بست نشسته بود مردم و خادمان حرم برایش غذا می‌آوردند و از او پذیرایی می‌کردند.

ماجرای بست‌نشینی آقامحمد خان قاجار به سال ١١٧٥ هجری قمری بر می‌گردد؛ هنگامی که محمدخان سوادکوهی، آقامحمدخان قاجار را در مازندران دستگیر کرد و کریم‌خان زند از او خواست تا او را به تهران بیاورند. کریم خان که احتمال می‌داد در میانه راه وی بگریزد و بست بنشیند و آنگاه دست پادشاه زند از مجازات محمدخان کوتاه شود به محمدخان سواد گوشزد کرد حوالی تهران حواس‌شان را به محمدخان قاجار جمع کنند تا او نگریزد.
اما برخلاف نگرانی کریم‌خان زند، آقامحمدخان برنامه‌ای برای بست نشستن در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) نداشت. با این وجود نگرانی کریم‌خان زند به واقعیت تبدیل شد و زمانی که آقامحمدخان در شیراز به سر می‌برد، برادر آقامحمدخان، حسینقلی خان در استرآباد طغیان کرد و آقامحمدخان ترسید، کریم‌خان او را در پی یاغی‌گری برادرش، گروگان گرفت پس به حرم شاه‌چراغ شیراز رفت و در آنجا بست نشست.

بست‌نشینی در دوره قاجار
هرچند شواهدی و نمونه‌های بست‌نشینی از صدر اسلام تا دوران صفویه و زندیه و... وجود دارد، اما این اتفاق نظر میان پژوهشگران تاریخ وجود دارد که بست‌نشینی در دوره قاجار رشدی دو چندان پیدا کرد.
در دروه قاجار بیشتر بست‌نشینان با اهداف اجتماعی و تظلم‌خواهی به بست می‌رفتند. عباس خالصی مولف کتاب «تاریخچه بست و بست‌نشینی» می‌نویسد: «چون همه افراد جامعه و حتی سلاطین و حکام نیز خود به خاطر باور و عقیده‌ای که قلبا به حرمت این اماکن امن که بست خوانده می‌شده است، داشته‌اند یا از سر اجبار و تاسی به باور عمومی جامعه قدرت بی‌اعتنایی به آن را نداشته و امکان سنت‌شکنی یا شکستن بست که در واقع بی‌احترامی به حریم‌های امن و مقدس آن‌چنانی بوده است نداشته، در هر حال به این سنت جامعه پایبند بوده‌اند و خواه ناخواه چه بسیار که از سر تقصیر و گناه بست‌نشین می‌گذشتند و به خواست و گفته او به میل یا اکراه تن در می‌دادند.»
البته کسانی در گذشته برخلاف امروز، به بست می‌رفتند، تا زمانی که امان‌نامه نمی‌گرفتند از بست بیرون نمی‌آمدند، چراکه به محض آنکه به بیرون از حرم قدم می‌گذاشتند دستگیر می‌شدند. در حقیقت بست‌نشینی در آن زمان مکانیسمی برای فقدان نظام قضایی مقتدر بود.

اما بست‌نشینی کم‌کم فرصتی شد برای خلافکاران و دزدان و خیانتکاران به طوری که آن‌ها از محیط امن حرم به نفع خود و برای فرار از محکمه و قضا بست می‌نشستند، عباس خالصی در همین رابطه می‌نویسد: «در اثر گذشت زمان و با تغییر و تحول اوضاع اجتماعی این پدیده مطلوب نیز متحول و حتی در بسیاری موارد از هدف اصلی منحرف شده است و چنانچه با مرور تاریخ می‌بینیم چه بسا که وسیله‌ای برای سوءاستفاده نابکاران و ظالمان و تخطی خاطیان و خیانتکاران به ملک و ملت درآمده است و راه فراری برای فرار این گونه خیانت‌پیشگان از چنگ عدالت و قصاص شده است.»

تلاش‌های امیرکبیر در تعطیلی بست‌نشینی هم حائز اهمیت بود. امیرکبیر عملا با سنت بست‌نشینی به مخالفت برخاست و بست‌نشینی را تعطیل کرد و به دنبال تاسیس عدالتخانه بود. هرچند تلاش‌های امیرکبیر موجب کاهش تعداد بست‌نشینی شد، اما در عوض با تعطیلی تحصن معترضان در مکان‌های مقدس، بست‌نشینی در سفارتخانه‌ها رونق گرفت و تاکتیک جدیدی در بست‌نشینی و مصونیت‌بخشی به مخالفان و منتقدان را به وجود آورد.

ناگفته نماند اوایل دوره پهلوی نیز این رسم وجود داشت و جوانان شهری و روستایی برای گریز از خدمت نظام وظیفه (که به تازگی برقرار و اجباری شده بود) در بازار و قهوه‌خانه‌های مجاور حرم عبدالعظیم به حالت بست و تحصن قرار می‌گرفتند.

تعطیلی و شکستن حریم بست
«بست» همیشه محل امنی نبوده و با وجود اهمیت و قداست این مکان‌ها، گاهی به زور و کتک و تپانچه شکسته و گاهی هم تعطیل می‌شده است. در همین رابطه از ادوارد پولاک نقل شده که حاج میرزا آقاسی در زمانه خود کلیه بست‌ها را تعطیل می‌کند.
در نتیجه تلاش‌های آقاسی، صدراعظم محمدشاه قاجار از تعداد محل‌های بست کاسته شد و تن‌ها سه نقطه به عنوان بست به رسمیت شناخته می‌شد. این سه نقطه حرم حضرت عبدالعظیم (ع)، حضرت معصومه (س) و حرم امام رضا (ع) بود.

پس از میرزا آقاسی تعطیلی بست‌نشینی توسط امیرکبیر، صدراعظم ناصرالدین‌شاه، دنبال می‌شود. گفته شده امیرکبیر، حسن‌خان سالار، پسردایی محمدشاه قاجار را که در خراسان شورش کرده بود و پس از شکست با اطرافیانش در حرم امام رضا (ع) بست می‌نشیند از بست بیرون می‌کشد و او را به مجازات می‌رساند. در نمونه دیگر عمال ناصرالدین شاه، سید جمال‌الدین اسدآبادی را از بست حرم حضرت عبدالعظیم (ع) بیرون می‌کنند و وی به دیار عثمانی تبعید می‌شود.

شکسته شدن حرمت بست
در طول تاریخ چند باری حرمت بست شکسته شده است. جمشیدکیانفر، مورخ و ایران‌شناس می‌گوید قداست بست زمانی شکسته شد که «میرزا رضای کرمانی که در حرم عبدالعظیم بست نشسته بود، تپانچه کشید و ناصرالدین شاه را کشت و قداست حرم را با شلیک گلوله‌ای که شاه را از پای درآورد همزمان فرو ریخت و در هم شکست. همان‌جا ماموران دولتی که تا دیروز جرات نمی‌کردند برای دستگیری او پای‌شان را به آنجا بگذارند، بر سرش ریختند، او را به زیر مشت و لگد انداختند و دستگیرش کردند.
آن گلوله قداست بست‌نشینی، قداست حرم و قداست اماکن مقدس را شکست.» کیانفر باور دارد اگر میرزارضای کرمانی در محیط حرم شلیک نمی‌کرد آنگاه حرمت حرم حفظ می‌شد و سربازان پادشاه وارد محیط مقدس حرم نمی‌شدند. اما این آخرین باری نبود که در نتیجه بست‌نشینی، آرامش حرم برهم خورده است.
بلکه در ماجرای اخیر یاران احمدی‌نژاد نیز با ورود مخالفان آن‌ها به حرم آرامش حرم مخدوش شد تا جایی که خادمان حرم از آن‌ها خواستند بست را ترک کنند.

در پایان می‌توان گفت: تاریخ‌نویسان آینده در گزارش تحولات این روزهای ایران خواهند نوشت که: بست‌نشینان سنه ١٣٩٦ هجری شمسی، در خانه‌شان استراحت می‌کردند و تن‌ها برای چند ساعت به بست می‌‎رفتند و بعد از گرفتن چند عکس سلفی، دوباره با خیالی آسوده با خانه‌شان بازمی‌گشتند.
بدون آنکه برای خروج از بست هیچ وهمی به خود راه دهند این در حالی است که بست‌نشینی اساسا گونه دیگری بود و متحصنین در بقعات شریفه تن‌ها با امان‌نامه یا بخشش شاه از تحصن خارج می‌شدند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید