تئاتر مادر هنرهای نمایشی است

تئاتر مادر هنرهای نمایشی است

ویژگی تئاتر این است که از جایی حستان را شروع می‌کنید و باید تا جایی دیگر ادامه داشته باشد. کار گروهی که در تئاتر انجام می‌شود هم لذت‌بخش است.

کد خبر : ۴۸۱۱۶
بازدید : ۲۷۷۳

هنر مایملک کسی نیست
عاطفه رضوی را بیشتر در تلویزیون و سینما دیده‌ایم، اما او سال‌هاست در تئاتر فعالیت دارد و خودش هم می‌گوید تئاتر و سینما را دوست دارد. او فعالیت نمایشی را از دوره دبیرستان آغاز کرده و حتی در سال ۱۳۶۳ در دوره دبیرستان، موفق به کسب رتبه نخست در اجرای نمایش شده است. «آبی مایل به صورتی» نمایشی اجتماعی است که فی‌الحال با بازی او در یکی از نقش‌هایش روی صحنه است.
وقتی قرار به گپ و گفت: با او شدیم، حساسیتش این بود که، چون خیلی اهل مصاحبه نیست و در رسانه‌ها هم ظهور و بروز ندارد، می‌خواهد گفت‌وگو به موضوعات اساسی بپردازد. در معرفی عاطفه رضوی همین بس که او نقاش است، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر بوده و حتی در زمینه چهره‌پردازی نیز فعالیت داشته است. رضوی همسر یک هنرمند هم هست. حسین پاکدل (نویسنده، مجری و کارگردان و البته از پیشکسوتان تئاتر). با او درباره تئاتر امروز گپ‌وگفتی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

کاری که اکنون از شما روی صحنه است، «آبی مایل به صورتی» است که سوژه بسیار سختی دارد و بسیاری می‌گویند این سوژه نخستین باری است که در ایران کار شده است. حضور هنرمندان معمولا در سوژه‌های سخت با، اما و اگر همراه است. شما چطور در این اثر حضور پیدا کردید؟
من فکر می‌کنم اصولا کار تئاتر باید بخش آگاهی‌رسانی‌اش پررنگ‌تر از سایر بخش‌هایش باشد و دردمندی و دغدغه‌مندی در آن وجود داشته باشد. من این بخش از کار را خیلی دوست داشتم و فکر می‌کردم یکی از کار‌هایی است که حتما باید همراهش باشم.
شما در این نمایش نقش مادری دردمند را دارید که البته همه مادر‌ها نوعی دردمندی را دارند. چطور این نقش را برگزیدید. آیا خودتان بعد از خواندن متن این نقش را انتخاب کردید یا خیر کارگردان این نقش را از همان آغاز به شما پیشنهاد داد؟
مشخصا این نقش از همان ابتدا توسط کارگردان به من پیشنهاد شد. وقتی کار را می‌بینیم این به ذهنمان خواهد آمد که این کار نیاز به تحقیق و پژوهش هم داشته است، چون مسأله‌ای اجتماعی است که عموم مردم از آن خیلی اطلاع ندارند و طوری است که وقتی این افراد (ترنس‌ها) را در جامعه می‌بینند با گروه‌های دیگر اشتباه می‌گیرند. شما خودتان هم برای رسیدن به نقش و اطلاع از چگونگی آن تحقیق و پژوهش داشتید؟
من از قبل با مقوله ترنس آشنا بودم و دو نفر از دوستانم ترنس بودند، اما مشخصا در این کار، چون خانم بیان تحقیقات میدانی، فیلم‌ها و مصاحبه ضبط‌شده زیادی داشتند، بنابراین تحقیقات کارگردان به ما هم کمک کرد. فیلم‌هایی هم درباره این موضوع به صورت مستند در برخی از شبکه‌ها ساخته و پخش شده است، در دوران تمرین این‌ها را هم در اختیار داشتیم که می‌دیدیم و درباره‌اش صحبت می‌کردیم.
در مجموعه کار‌های شما که نگاه می‌کنیم می‌بینیم در بخش‌های مختلف سینما، تلویزیون و تئاتر حضور داشته‌اید و مردم بیشتر شما را در تلویزیون دیده‌اند. در تئاتر هم که مخاطبان این هنر شما را می‌شناسند و با چهره شما آشنا هستند، به همین دلیل می‌خواهیم نگاه کلی‌تری به این حوزه‌ها داشته باشیم. وقتی کار‌های شما را می‌بینیم این گزاره در ذهنمان خطور می‌کند که «عاطفه رضوی» به تئاتر بیشتر از سایر مدیوم‌ها علاقه دارد. این تصور درست است؟
بله. همین‌طور است.
خب این سوال احتمالا برای مخاطب هم ایجاد می‌شود که این حس علاقه بیشتر به یک مدیوم از کجا می‌آید؟
من فقط این را هم بگویم که من سینما را نیز خیلی دوست دارم، برای این‌که من اساسا کارم را با سینما شروع کرده‌ام. درست است که قبل از این‌که وارد این حرفه بشوم، دو‌سال دوره تئاتر دیدم و در کلاس‌هایش شرکت کردم، چون فکر می‌کنم مادر هنر‌های نمایشی تئاتر است و کسی که می‌خواهد کار بازیگری را انجام دهد، باید با این حوزه آشنا باشد. ولی الان تئاتر را هم خیلی دوست دارم.
سال‌های قبل، فرصت کمتری برای حضور در تئاتر داشتم، اما این سال‌ها وقت بیشتری برای تئاتر می‌گذارم. با این توضیح حالا به آن سوال که پرسیدید این علاقه به تئاتر از کجا می‌آید، پاسخ می‌دهم. نخستین چیزی که برای هر بازیگر مطرح می‌شود این است که با مخاطب، خیلی مستقیم برخورد داشته باشد و تئاتر این ویژگی را دارد که حس‌وحال و آن چیزی که بلد است، وقتی به اجرا درمی‌آورد، همان موقع بازخوردش را می‌بیند و تصور می‌کنم برای هر هنرمندی این موضوع اهمیت دارد که بداند چقدر راه را دارد درست می‌رود و چقدر اشتباه و لذت حضور با تماشاچی، چیز دیگری است که باید بازیگر باشید تا آن را درک کنید. ما وقتی فیلمی را بازی می‌کنیم، مدتی طول می‌کشد تا بعد بتوانیم آن را با تماشاچی ببینیم.
حتی وقتی فیلم را با تماشاچی می‌بینیم، شکلش با زمانی که تئاتر را در صحنه اجرا می‌کنیم. موارد دیگری هم البته دخیل است مثل این‌که با حس‌های متداوم و مستمری طرف هستیم و در تئاتر حسمان باید تداوم داشته باشد. در سینما این تداوم وجود ندارد، البته برای شخص بازیگر تفاوتی ندارد و از این جهت کار در تئاتر ممکن است سخت‌تر باشد، به این دلیل کاری را که امشب انجام می‌دهید، باید فردا شب هم انجام دهید و همان حس را داشته باشید.
ویژگی تئاتر این است که از جایی حستان را شروع می‌کنید و باید تا جایی دیگر ادامه داشته باشد. کار گروهی که در تئاتر انجام می‌شود هم لذت‌بخش است. کاری که در تئاتر از دوره تمرین انجام می‌شود، گاهی یک ماه قبل از اجرا و گاهی دو یا سه ماه طول می‌کشد و این تعاملی که گروه با هم دارند، جذاب است و تبادل تجربه‌ای که صورت می‌گیرد، فکر می‌کنم نگاه انسان را نسبت به همه چیز تغییر می‌دهد.
در بین تئاتری‌ها معروف است که نفس تماشاگر به نفس بازیگر می‌خورد. سوال این است این موضوع چقدر روی ارایه بهتر کار تأثیر دارد؟
من روزی که برای تماشای کار جدید شما آمدم، بعد از اتمام در پشت صحنه درحال صحبت با کارگردان بودم و به نظر می‌رسید بحث‌هایی را درباره بازی آن روز دارید.
این خصلت تئاتر است یا نه در مدیوم‌های دیگر هم وجود دارد؟
من این را درباره خودم می‌گویم، چون واقعا درباره دیگر همکاران نمی‌توانم قضاوت کنم. من در سینما نیز همین دغدغه را دارم. برای من مجموعه یک کار بسیار مهم است. من وقتی در یک پروژه حضور دارم، این‌طور فکر نمی‌کنم که فقط باید خودم در آن خوب باشم و درخشان حاضر شوم، بلکه معتقدم تک‌تک آدم‌هایی که در یک کار حضور دارند، به‌ویژه در تئاتر و روی صحنه باید درخشان باشند و اصولا حرف یک پروژه مطرح است.
برای من اهمیت یک کار، چه کاری که درحال حاضر در آن حضور دارم و چه در کار‌هایی که جلوی دوربین بوده‌ام، از انتخاب‌هایم معلوم است که دوست داشتم کل کار همه چیزش سر جایش باشد. برای من مسأله یک کار سینمایی یا نمایش اهمیت دارد و کار را هیچ وقت فردی نمی‌بینم، شاید به همین دلیل من به سینما و تئاتر علاقه‌مندم. من نقاشی را هم تجربه کردم، اما هیچ وقت به این اندازه برایم جذابیت نداشته است. من بعد از هر کاری انتهای روز با کارگردانی که کار می‌کنم، حرف‌هایی دارم و تا آخرین روز اجرا یا تصویربرداری برایم مهم است که همه براساس مسأله کاری که قرار است در یک کار مطرح شود، با هم هماهنگ باشند.
بحث بسیار مهمی که چند وقتی است در تئاتر مطرح شده و طی صحبت‌هایی که با اهالی تئاتر داشته‌ام و خیلی‌ها هم با آن موافق بوده‌اند و شاید شما هم موافق باشید، این است که تئاتر‌هایمان کم‌دغدغه شده‌اند. برخی معتقدند کار‌هایی که مسأله‌ای جدی در آن‌ها مطرح شود، خیلی به‌ندرت در تئاتر این روز‌های ما دیده می‌شود، به‌عنوان یکی از باتجربه‌های نمایش، نظر شما چیست، موافقید یا مخالف؟
من تصور می‌کنم دلیل این‌که دغدغه‌ها کمتر شده، این واقعیت است که تئاتر حمایت نمی‌شود، به هر جهت هنرمند تئاتر نیازمند این است که زندگی و معیشتش را از همین راه بگذراند که فعلا شرایطش مهیا نیست. تئاتر مثل هر موضوع دیگری نیازمند تبلیغات است یا این‌که نیازمند سخت‌افزار‌هایی مثل سالن هستیم.
درحال حاضر ما تعداد زیادی سالن خصوصی داریم که البته از یک جهت خوب است، اما امکاناتی که این سالن‌ها در اختیار گروه‌های نمایشی می‌گذارند، بسیار پایین است. ما در صحنه اشکال داریم، در جایگاه تماشاچی نیز همین‌طور. اگر کارگردانی بخواهد کاری بادغدغه بسازد، نمی‌تواند حرفش را در ٤٥ دقیقه بزند، بنابراین نیاز به زمان طولانی‌تری دارد، اما امکان این کار خیلی مهیا نیست.
شما خودتان در این سالن‌ها بوده‌اید و نمایش دیده‌اید و تأیید خواهید کرد که واقعا نمی‌شود روی این صندلی‌ها نشست. نخستین چیزی که در هر کار نمایشی باید وجود داشته باشد، احترام به تماشاگر است. ما همه سعی و تلاشمان را بر روی صحنه می‌کنیم، چون تماشاگر را محترم می‌دانیم. ما اگر کار دغدغه‌مندی انجام می‌دهیم برای این است که برای تماشاگر احترام قائلیم. حالا تماشاگر ما نخستین چیزی که با آن مواجه می‌شود این است که باید در جایی بنشیند که آسایش وجود ندارد، آرامش را نمی‌گویم، حتی آسایش وجود ندارد.
از سوی دیگر خود ما به‌عنوان عوامل حاضر در یک نمایش در این سالن‌ها دچار مشکل هستیم. به نظر من انگار وقتی قرار است یک سالن افتتاح و تأسیس شود، معیار و استانداردی وجود ندارد و اگر هم این استاندارد‌ها وجود دارد، کسی رعایت نمی‌کند. البته من نمی‌خواهم یک‌طرفه به قاضی بروم، شاید آن‌ها (صاحبان سالن) هم حق داشته باشند و دلیلش این است که حمایتی از تئاتر نمی‌شود. تئاتر، هنری است که می‌تواند فرهنگ‌سازی کند، به همین دلیل باید جایگاه خیلی رفیع‌تری داشته باشد و متاسفانه وقتی تبدیل به یک تجارت می‌شود، برخی از چیز‌ها را از دست می‌دهد. هنرمندان هم حق دارند، نمی‌شود به آن‌ها خرده گرفت و آن‌ها هم به‌عنوان یک انسان، نیاز‌هایی دارند که باید برآورده شود که متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد؛ بنابراین ممکن است ما با نمایش‌هایی روبه‌رو شویم که خیلی از سطح کیفی بالایی برخوردار نباشند. این‌ها مجموعه‌ای از عواملی است که -البته برخی دیگر از موارد دیگر هم هست- باعث این وضع شده است.
مقصر این وضع به نظر شما مشخص است؟
به نظر من این‌قدر مسائل زیاد و تودرتویی وجود دارد که گاهی نمی‌شود گفت: مقصر این وضع کیست. با این وجود تصور من این است که در این وضع کمترین تأثیر را یک هنرمند دارد. ما در شرایط بسیار سختی کار می‌کنیم و باوجود تمام این موارد حتی اگر کار‌هایی وجود دارد که باب سلیقه خود من به‌صورت شخصی هم نیست، اما وظیفه من به‌عنوان همکار این است که وقتی این کار را می‌بینم، می‌دانم که مدت زیادی یک گروه وقت گذاشته و زحمت کشیده و جدای از وقتی که گذاشته‌اند، مجموعه آگاهی‌های خود را وسط گذاشته‌اند و کار را به صحنه آورده‌اند. کمترین وظیفه من به‌عنوان یک همکار این است که از ته دل به آن‌ها خسته نباشید بگویم. کار کردن در این شرایط بسیار سخت است.
یکی از مسائلی که در این میان پیش آمد و باعث کم شدن دغدغه در تئاتر شد، خصوصی‌شدن تئاتر است. برخی معتقدند از اساس الان وقت چنین اقدامی نبود، به این دلیل که تئاتر ما هنوز مثل کودکی است که برخی از مهارت‌ها را یاد نگرفته و آمادگی اداره خود را ندارد، به همین دلیل می‌گویند باید زیر پروبالش را می‌گرفتند، اما خصوصی‌سازی تئاتر باعث شد نمایش‌های ما به سمت نمایش گیشه برود. با این برداشت موافقید؟ این را هم بگویم که برخی می‌گویند این شرایط باعث حضور سلبریتی‌ها شده که خود این باعث کاهش کیفیت و کم شدن دغدغه در تئاتر شده است...
من با این موضوع موافق نیستم و برایش دلیل هم دارم، برای این‌که فکر می‌کنم درست است که تئاتر نوپایی داریم، اما دلیل ندارد که برای توسعه تئاتر کاری انجام ندهیم. مثل این می‌ماند که ما قبل از این‌که بچه‌دار شویم، سال‌ها کلاس‌های روانشناسی برویم و بچه‌دارشدن را موکول کنیم به زمانی که تمام اطلاعاتمان درباره این موضوع کامل شد.
حالا وقتی که بچه‌دار شدیم، چه چیزی تضمین می‌کند اطلاعاتی که در این مدت کسب کردیم و بچه‌دارشدن‌مان را به خاطر آن معطل گذاشته‌ایم، به ما کمک کند و به دردمان بخورد، به این دلیل که ما با مجموعه‌ای از چیز‌هایی طرف هستیم که انسان‌ها با آن طرف هستند و مجبوریم آزمون و خطا کنیم و برویم در دل کار و به تجربیاتمان بیفزایم. برخی چیز‌ها هست که وقتی پیش می‌آید لزومش هم به وجود می‌آید.
درباره ورود چهره‌ها به تئاتر که بخش دوم سوال بود، باید بگویم از اساس با این تلقی‌ها مخالفم، هیچ هنری مایملک هیچ‌کسی نیست. سوالم این است آن کسی که بار نخست روی صحنه تئاتر می‌رود و هیچ وقت نه تجربه‌ای در تئاتر داشته، نه در سینما و نه در حوزه تحصیل این هنر، به او چه می‌گویند؟ احتمالا می‌گویند بازیگر مبتدی، ولی وقتی او برای بار دوم روی صحنه برود، هرگز نمی‌توان به او گفت: نابازیگر.
کسی که این تجربه را دارد و می‌تواند احساساتش را دم‌دست بیاورد و از آن استفاده کند، قطعا تجربه بازیگر را دارد و نمی‌شود به او گفت: بازیگر نیست. حالا این‌که این روی صحنه تئاتر باشد یا جلوی دوربین سینما به نظر من هیچ تفاوتی ندارد. همان‌طور که تئاتری‌ها که سال‌ها تئاتر بازی کرده‌اند و حالا می‌خواهند بیایند سینما، این موضوع درباه‌شان صادق است، چون این‌ها بخش بازیگری را خوب می‌دانند، اما بازیگری جلوی دوربین دنیای خودش را دارد و اتفاقا باید آموزش ببینند. چنین فردی تجربه بازیگر به او کمک می‌کند. به نظر من کسی که می‌خواهد بازیگر باشد، حتما باید آدم باهوشی باشد. وقتی کسی باهوش نیست، بازیگر نمی‌تواند باشد.
طبیعتا وقتی بازیگری از تئاتر وارد سینما می‌شود، هوشش به او کمک می‌کند که موفق باشد و همین‌طور کسی که از سینما وارد تئاتر می‌شود، هوشش به او کمک خواهد کرد. هر دو همین وضع را دارند. هوش این‌طور جا‌ها به درد آدم می‌خورد. من وقتی این چیز‌ها را می‌شنوم و با آن مواجه می‌شوم، برایم خیلی جالب است.
به نظر من این‌قدر نباید کوچک ببینیم. کسی جای کسی را نگرفته است و لزوما حضور یک بازیگر استار سینما در تئاتر لطمه‌ای به این هنر نمی‌زند، کما این‌که در گذشته هم بزرگان از آن‌ها استفاده کرده‌اند. نه اتفاق بدی افتاده و نه چیز دیگر و چقدر خوب است که ما بدانیم این دو هنر وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، چقدر می‌توانند به یکدیگر کمک کنند.
به نظر من در این نظراتی که مطرح می‌شود، کمی بخل وجود دارد. این‌که عده‌ای طرح کنند چرا یک بازیگر از سینما به تئاتر می‌آید، خیلی درست نیست، چون اگر ما به گیشه تئاتر هم فکر کنیم، این موضوع نمی‌تواند بد باشد. ضمن این‌که کسی از کوچه و خیابان نیامده است. کسی آمده که به‌طور قطع در سینما موقعیت خوبی داشته که امروز به تئاتر آمده و دارد از او استفاده می‌شود. خوب است همه ما بر این باور باشیم که اگر کسی در حرفه‌ای ماندگار می‌شود، به دلیل استعداد‌ها و هوشی بوده که دارد. من نه‌تن‌ها در این مورد بلکه در همه زمینه‌ها بر این اعتقادم که باید از حضور یکدیگر استفاده کنیم، به‌هم کمک کنیم و چیزی را مایملک خودمان ندانیم. کسی در تئاتر سال‌ها زحمت کشیده و کس دیگری هم در سینما.
این‌ها جدا از هم نیستند. دست‌کم من جدا نمی‌بینم. فکر نمی‌کنم بازیگری بیاید و تئاتر را تجربه کند و چیز‌هایی که لازم است روی صحنه باشد را نخواهد در خودش پرورش بدهد. البته اگر در جایی هم ضعفی وجود داشته باشد، می‌توان پرورشش داد. می‌شود آدمی که صدای خوبی ندارد، صدایش را پرورش دارد، بدنش را پرورش داد. محال است که کسی استعداد بازیگری داشته باشد و نتوان آن را پرورش داد. به نظر من خیلی نباید فضا را بست و متاسفانه این حرف، جزو حرف‌هایی است که خیلی می‌شنویم و خیلی‌ها جداسازی می‌کنند که تئاتر این‌طور یا آن‌طور است. به نظر من این فقط از ذهنیت کوچک آدم‌ها می‌آید.
می‌دانید بحث این دوستان چیست. من، چون صحبت کرده‌ام، می‌گویم. آن‌ها معتقدند باید به امکانات و آنچه در تئاتر وجود دارد، اعتماد کرد و از همین داشته‌ها استفاده کرد. اگر ما به داشته‌های تئاترمان اعتماد نکنیم، نمی‌توانیم به خود تئاتر اعتماد داشته باشیم...
دنیای هنر اساسا دنیای بی‌رحمی است. این بیرحمی‌اش خیلی عجیب است و کسی که در عالم هنر بوده با این بی‌رحمی مواجه بوده است. هر قدر تئاتر بیشتر به سمت فروش برود، این مباحث بیشتر مطرح می‌شود. وقتی دنیا جای بزرگی می‌شود، نگاهش هم باید توسعه پیدا کند.
وقتی ما چیزی را چه از نظر کیفی و چه کمی ارتقا بدهیم، باید در‌های بازتری هم برایش تدارک ببینیم. می‌شود در‌های تئاتر را ببندیم و آن را محدود کنیم؟ مثل این می‌ماند که یک خانواده‌ای، در دورن خودش ازدواج فامیلی می‌کند، برای این خانواده اتفاق ویژه‌ای نمی‌افتد و در حد همان فامیل باقی می‌ماند. باید از این محدوده بیرون زد و از هر امکانی که موجب رونق و توسعه تئاتر می‌شود، استفاده کرد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید