علی رفیعی؛ سرو بی تکرار
علی رفیعی در تمام سالهای بعد از بازگشت به ایران منشأ اثر شد، نه فقط به واسطه خلق آثار نمایشی ماندگار مثل «شازده احتجاب»، «شکار روباه»، «یادگار سالهای شن» و «عروسی خون» یا تربیت هنرجویانی که هریک به ستونهای بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون بدل شدند، بلکه به واسطه نقش و تاثیرش در دوران ریاست دانشکده هنرهای دراماتیک و مجموعه تئاترشهر.
کد خبر :
۴۸۵۷۳
بازدید :
۲۷۸۹
نوشتن درباره شخصیتی که بیش از نیم قرن دل و جان در گرو فرهنگ و هنر این سرزمین بسته است، در قالب جمله و یادداشت نمیگنجد، چه برسد به این چند کلمه که در ادامه میخوانید.
حضور علی رفیعی در تئاتر ایران غنیمتی انکارناپذیر است. غنیمتی همچون گنجینههای تاریخی اصفهان؛ سرزمین مادریاش که آندره مالرو را مبهوت خود کرد. زمستان سال گذشته زمانی که برای گفتوگو به خانهاش رفتم، تازه با گرمای آتش عشقی آشنا شدم که هنگام صحبت از تئاتر از عمق جانش شعله میکشید.
آن زمان نوشتم «وقتی از ایبسن، لورکا و شکسپیر صحبت میکند بیآنکه متوجه باشد، آشفته میشود، دستهایش مانند رهبر ارکستر به حرکت درمیآیند، عرق بر پیشانیاش مینشیند و اشک در چشمانش حلقه میزند. اینجا شور و اشتیاق همان جوان مغرور و خوشسیمای دهه ٤٠ را میبینید که چند دهه قبل بار سفر تحصیلی به فرانسه بست.»
علی رفیعی در تمام سالهای بعد از بازگشت به ایران منشأ اثر شد، نه فقط به واسطه خلق آثار نمایشی ماندگار مثل «شازده احتجاب»، «شکار روباه»، «یادگار سالهای شن» و «عروسی خون» یا تربیت هنرجویانی که هریک به ستونهای بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون بدل شدند، بلکه به واسطه نقش و تاثیرش در دوران ریاست دانشکده هنرهای دراماتیک و مجموعه تئاترشهر. حتی تمرین گروههای تئاتری در طبقه هفتم ساختمان بنیاد رودکی هم مدیون تدبیر این هنرمند است. تار و پود وجودی علی رفیعی چنان با تئاتر، موسیقی، شعر و هنرهای تجسمی پیوند خورده که همکلامی با او از لحظههای بغض و لبخند و غم و شادی سرشار میشود.
پیوندی که بیواسطه از وقایع روز جامعه و دغدغههای مردم سر درمیآورد. به این نمونه که پاییز ٩٤ در نمایش «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقیخان فراهانی» روی صحنه تالار وحدت جاری شد دقت کنید: «چرا ندانستی، که در سرزمین رنج و اشک، مردمان معصومیت را بردار میکنند برای تکهای نان؟» و آیا این نهیب وقایعی نیست که همین یکی دو هفته قبل در مملکت رخ داد؟
یا در نمونهای دیگر به شعر غلتان در مونولوگ توجه کنید: «کجایی تو که این سرزمین این همه زشت است و پر فریب؟... دروغ را وسمه کن، فریب را بزک کن، شاه باران میخواهد، برف میخواهد، دروغ میخواهد... تو خواجه باش، کنیز باش، تنبان شاه باش. این سرزمین، سرزمین شلیته است و سفلیس.
سرزمین خواجگان و کاسهلیسان. تو فریب این سرزمین باش...» با تمام تعاریف موجود، تاسف آور است که چنین هنرمندی برای ظهور و بروز خلاقیتش روی صحنه هر بار با دهها مانع مواجه میشود.
او در گفتوگو با سالنامه روزنامه اعتماد میگوید: «اولین نشانههای احترام به هنرمند در یک جامعه فراهم آوردن امکانات و شرایط تولید آثار هنریاش است، در هر رشته و زمینهای که باشد. وقتی برای من بزرگداشت برپا میشود و انواع و اقسام مقدمات را فراهم میآورند، دلم میخواهد بپرسم در تمام سالهایی که کار هنریام را در کشور آغاز کردهام کدام امکانات تولید و تهیه آثار در اختیارم گذاشته شده؟ آیا نسبت به امکانات، انرژی و عشقی که به این حرفه ورزیدهام، آن تعداد نمایشی که میتوانستم را خلق کردم؟ پاسخ این است که با توجه به فقدان امکانات، تنها موفق به خلق یکچهارم آثاری شدهام که توان تولیدش را داشتم. این موارد به طور کل از زندگی هنریام منها بوده است.» غمانگیز نیست؟
گذشته از تمام ویژگیهای بارز آثار نمایشی علی رفیعی که در آرای هنرمندان میخوانید، طرح «پرسش» یک شاخصه غیرقابل انکار آثار این کارگردان است. اصولا نفسِ حضور بعضی همچون علی رفیعی با پرسش و پرسشگری پیوند دارد و همین نکته به وقت مقایسه او را در مرتبهای متفاوت مینشاند. بنابراین اجازه میخواهم چند جمله باقیمانده را نه با بیان واژگان بیاثر و کم ارزش احساسی برای تولد، که با طرح دو پرسش به بهانه این زادروز خجسته پایان دهم. «این چه سرزمینی است که امکان خلق اثر هنری را برای یکه هنرمندش فراهم نمیکند؟ و آنچنان منزلتی در خور شأن او قایل نیست که حتی یک ساختمان ساده برای تاسیس بنیاد آموزشی در اختیارش بگذارد؟»
بیوگرافی
علی رفیعی، متولد ۲۲ دی ۱۳۱۷، اصفهان و دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد جامعهشناسی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای تئاتر از دانشگاه سوربن پاریس، دیپلم عالی کارگردانی از دانشگاه بینالمللی تئاتر فرانسه و دیپلم بازیگری از مدرسه شارل دولن فرانسه است.
آثار
کارگردانی (سینما) | سالتو (۱۳۹۲) / آقا یوسف (۱۳۸۹) / ماهیها عاشق میشوند (۱۳۸۳)
تئاتر| آنتیگونه، (تالار مولوی، ۱۳۵۳) / شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر، (تئاتر شهر، ۱۳۵۵) / خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی، (تئاتر شهر، ۱۳۵۵) / جنایت و مکافات، (تئاتر شهر، ۱۳۵۵) / یادگار سالهای شن، (تالار وحدت، ۱۳۷۱) / یک روز خاطرهانگیز برای دانشمند بزرگ وو، (تالار وحدت، ۱۳۷۶) / عروسی خون، (تالار وحدت، ۱۳۷۷) / رومئو و ژولیت، (تالار وحدت، ۱۳۷۹) / شازده احتجاب، (تالار وحدت، ۱۳۸۰) / کلفتها، (تئاتر شهر، ۱۳۸۱) / برف نمیبارد، (تئاتر شهر، ۱۳۸۲) / در مصر شکار روباه، (تالار وحدت، ۱۳۸۷) / آشپزخانه، (تالار وحدت، تابستان ۱۳۹۱) / یرما، (تماشاخانه ایرانشهر، ۱۳۹۲) / خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقیخانفراهانی، (تالار وحدت، پاییز ۱۳۹۴)
نظر هنرمند
مالرو میگوید: «تئاتر در قرن بیستم حکم کلیساهای جامع قرون گذشته را دارد.» به نظر من «تئاتر حکم ابزار سنجش تفکرات و اندیشهها، نیازها، آرزوها و رویاهای یک ملت را دارد.» دیگر چطور میتوانم اهمیت این هنر را توضیح بدهم؟ اگر مسوولان فقط به همین دو جمله دقت میکردند دریافت ضرورت تئاتر کافی بود.
چرا باید برای خلق نمایش «شازده احتجاب» به دادگاه میرفتم؟ دادگاهی که حکمش دوسال زندان بود و بعد وقتی وکیل گرفتیم به دوسال حبس تعلیقی و حدود ٢ میلیون تومان جریمه مالی تبدیل شد. نکته اینجاست که شاکی یک تئاتری بود، چون امکان نداشت یک غیر تئاتری یا ناآگاه نسبت به کارگردانی چنین شکواییهای تنظیم کرده باشد.
من دو فیلم بیشتر نساختم. اما اگر در جهنم هم فیلم بسازم، آن را رنگآمیزی میکنم. رنگ گناهی نکرده که باید از برخی لباسها منها شود. من تا جایی که ممکن است شخصیتها را رنگآمیزی میکنم هرچند که نمیتوانم خودشان را رنگ کنم. فیلم سوم من سمفونی رنگ خواهد بود.
علی رفیعی، متولد ۲۲ دی ۱۳۱۷، اصفهان و دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد جامعهشناسی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای تئاتر از دانشگاه سوربن پاریس، دیپلم عالی کارگردانی از دانشگاه بینالمللی تئاتر فرانسه و دیپلم بازیگری از مدرسه شارل دولن فرانسه است.
آثار
کارگردانی (سینما) | سالتو (۱۳۹۲) / آقا یوسف (۱۳۸۹) / ماهیها عاشق میشوند (۱۳۸۳)
تئاتر| آنتیگونه، (تالار مولوی، ۱۳۵۳) / شیون و استغاثه پای دیوار بزرگ شهر، (تئاتر شهر، ۱۳۵۵) / خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی، (تئاتر شهر، ۱۳۵۵) / جنایت و مکافات، (تئاتر شهر، ۱۳۵۵) / یادگار سالهای شن، (تالار وحدت، ۱۳۷۱) / یک روز خاطرهانگیز برای دانشمند بزرگ وو، (تالار وحدت، ۱۳۷۶) / عروسی خون، (تالار وحدت، ۱۳۷۷) / رومئو و ژولیت، (تالار وحدت، ۱۳۷۹) / شازده احتجاب، (تالار وحدت، ۱۳۸۰) / کلفتها، (تئاتر شهر، ۱۳۸۱) / برف نمیبارد، (تئاتر شهر، ۱۳۸۲) / در مصر شکار روباه، (تالار وحدت، ۱۳۸۷) / آشپزخانه، (تالار وحدت، تابستان ۱۳۹۱) / یرما، (تماشاخانه ایرانشهر، ۱۳۹۲) / خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقیخانفراهانی، (تالار وحدت، پاییز ۱۳۹۴)
نظر هنرمند
مالرو میگوید: «تئاتر در قرن بیستم حکم کلیساهای جامع قرون گذشته را دارد.» به نظر من «تئاتر حکم ابزار سنجش تفکرات و اندیشهها، نیازها، آرزوها و رویاهای یک ملت را دارد.» دیگر چطور میتوانم اهمیت این هنر را توضیح بدهم؟ اگر مسوولان فقط به همین دو جمله دقت میکردند دریافت ضرورت تئاتر کافی بود.
چرا باید برای خلق نمایش «شازده احتجاب» به دادگاه میرفتم؟ دادگاهی که حکمش دوسال زندان بود و بعد وقتی وکیل گرفتیم به دوسال حبس تعلیقی و حدود ٢ میلیون تومان جریمه مالی تبدیل شد. نکته اینجاست که شاکی یک تئاتری بود، چون امکان نداشت یک غیر تئاتری یا ناآگاه نسبت به کارگردانی چنین شکواییهای تنظیم کرده باشد.
من دو فیلم بیشتر نساختم. اما اگر در جهنم هم فیلم بسازم، آن را رنگآمیزی میکنم. رنگ گناهی نکرده که باید از برخی لباسها منها شود. من تا جایی که ممکن است شخصیتها را رنگآمیزی میکنم هرچند که نمیتوانم خودشان را رنگ کنم. فیلم سوم من سمفونی رنگ خواهد بود.
۰