قصه‌هايي كه در رهايي نوشته مي‌شوند

قصه‌هايي كه در رهايي نوشته مي‌شوند

هرچند در این سال‌ها جایزه‌های ادبی با فراز و فرود‌های مختلفی رو‌به‌رو بوده‌اند و برخی به ناچار راه تعطیلی در پیش گرفته‌اند، اما چراغ این جوایز هرگز به طور کامل خاموش نشده و هر از گاهی نور جایزه‌ای تازه سوسو می‌زند.

کد خبر : ۵۲۴۰۸
بازدید : ۱۳۴۱
ندا آل‌ طيب | هرچند در اين سال‌ها جايزه‌هاي ادبي با فراز و فرودهاي مختلفي رو‌به‌رو بوده‌اند و برخي به ناچار راه تعطيلي در پيش گرفته‌اند، اما چراغ اين جوايز هرگز به طور كامل خاموش نشده و هر از گاهي نور جايزه‌اي تازه سوسو مي‌زند. جايزه داستان‌نويسي «ارغوان» هم يكي از همين جايزه‌هاي نوپاست كه ويژه داستان‌هاي چاپ نشده و در گروه سني تا ٣٠ سال برگزار مي‌شود.
قصه‌هايي كه در رهايي نوشته مي‌شوند
اين جايزه با دبيري اوژن حقيقي و داوري ليلي گلستان، احمد پوري و حسين سناپور برگزار مي‌شود. فرهاد توحيدي، محمد چرم‌شير، مهسا محب‌علي، سيامك گلشيري، سپيده شاملو هيات انتخاب آن را تشكيل داده‌اند و ابراهيم حقيقي، امير اثباتي، بهرنگ تنكابني و آرش صادقي نيز اعضاي شوراي سياستگذاري آن هستند. موضوع اين دوره جايزه «آخرين روزهاي سال» و مهلت ارسال آثار تا ١٥‌فروردين‌ماه مشخص شده و برگزيدگان آن خرداد آينده معرفي خواهند شد.

آنچه پيش‌رو داريد، ميزگردي است با حضور ابراهيم حقيقي، ليلي گلستان، احمد پوري، مهسا محب‌علي و اوژن حقيقي دبير جايزه درباره ضرورت برگزاري اين جايزه و تاثيرات احتمالي آن بر جوانان مشتاق نويسندگي.

ميزگرد ما با ضرورت برگزاري اين جايزه «ارغوان» آغاز شد و اولين پرسش اين بود كه با توجه به اينكه جايزه‌هاي ادبي ديگري هم برگزار مي‌شوند، لزوم برگزاري جايزه ادبي «ارغوان» چيست؟
ليلي گلستان (مترجم، عضو هيات داوران): برگزاري هر جايزه‌ ادبي، خوب و به نوعي مشوق است و باعث رونق نويسندگي در جوانان مي‌شود ولي آنچه براي من خيلي مهم است، نحوه برگزاري، تركيب هيات داوران و چگونگي نگاه آنان به قصه‌هايي است كه مي‌رسد. آنچه به يك جايزه اعتبار مي‌دهد، هيات انتخاب و در مرحله بعد هيات داوران آن است. در برگزاري جايزه‌هاي ادبي بايد بر اين موضوع خيلي وسواس به خرج بدهيم تا به خوبي برگزار شوند.
ما خود شاهد بوده‌ايم كه جايزه دادن به جوانان چقدر باعث تشويق آنان شده و چه ولوله‌اي در ميان آنان افتاده و چقدر به آنان هيجان داده است. به نظرم برگزاري اين جوايز با رعايت ضوابطي كه برشمردم، بسيار خوب است و هر چقدر جايزه‌ها زيادتر شوند، نه تنها هيچ ايرادي ندارد، بلكه خيلي هم خوب است.

يك جايزه ادبي بي‌طرف
احمد پوري (مترجم و نويسنده و عضو هيات داوران): با خانم گلستان كاملا موافقم. اين جوايز نقش بزرگي در پرورش نسلي دارد كه مي‌خواهند بنويسند. علتش هم خيلي ساده است؛ خودتان را جاي نويسنده جواني بگذاريد كه دارد داستان مي‌نويسد و فكر مي‌كند بايد اين داستان را به جز دوستان دور و برش به قشر وسيع‌تري عرضه كند، طبيعتا به ناشري مراجعه مي‌كند و آن ناشر هم به عللي كه تا حدي هم قابل قبول است، مي‌پرسد شما قبلا كاري منتشر كرده‌ايد و آن جوان پاسخ مي‌دهد كه هيچ كتاب منتشر شده‌اي ندارد و به سرعت متوجه مي‌شود كه نمي‌تواند در لابيرانت چاپ كتاب قرار بگيرد.
اينجا وجود چنين جوايزي، از يك سو كشف اين استعدادهاست، به ويژه در مورد جايزه‌‌اي مانند «ارغوان» كه ويژه كساني برگزار مي‌شود كه هنوز كتابي چاپ نكرده‌اند و اين ويژگي خيلي مهم است زيرا اولا نويسنده جوان اعتماد به نفس پيدا مي‌كند كه كارش خوانده و از آن قدرداني شده است.
در ثاني راه برايش باز مي‌شود كه بتواند داستان‌هايش را منتشر كند چون بعد از گرفتن اين جايزه براي ناشر خيلي راحت است كه چاپ چنين داستاني را بپذيرد زيرا به هر حال اين داستان از سوي هيات داوراني قبول شده است و اين يعني رونق نويسندگي و داستان‌‌نويسي در كشور ما. بنابراين از هر جنبه كه فكر كنيد جايزه داستان‌نويسي بسيار خوب است به شرط اينكه بي‌حب و بغض باشد، پشت سرش نيروي ديگري مانند دولت نباشد و يك جايزه بي‌طرف خصوصي باشد كه صرفا قصد فرهنگي دارد.

ابراهيم حقيقي (گرافيست و عضو شوراي سياستگذاري جايزه كه سابقه حضور در هيات‌مديره خانه سينما را هم دارد): «آنچه خانم گلستان مطرح كردند، در جشنواره‌هاي فيلم هم رايج است. در بسياري از جشنواره‌ها درجه‌بندي يا استاندارد نوشته شده يا نانوشته‌اي برقرار است كه به آنها اعتبار مي‌بخشد.
بنابراين صرف حضور در چنين جايزه‌ها يا جشنواره‌هايي حتي بدون درنظر گرفتن جايزه، هم براي آن فيلمساز اعتبار به همراه مي‌آورد و هم باعث رونق فروش فيلمش مي‌شود. جايزه‌هاي ادبي هم همينطور است. تصور كنيد وقتي نويسندگان بسيار معتبري در هيات انتخاب و داوري حضور دارند، قطعا سطح آن مسابقه بالا مي‌آيد و جلوي آنچه آقاي پوري هم مي‌گويند، گرفته مي‌شود زيرا داوران موجه و مشهور به پذيرش هيچ فرمايشي تن نمي‌دهند و با آبروي خود بازي نمي‌كنند. اين جايزه يك مزيت ديگر هم دارد و همانطور كه آقاي پوري تفاوت آن را با ديگر جوايز كه متعلق به همه نويسندگان برگزار مي‌شود، برشمردند، مزيتش اين است كه متعلق به كساني است كه قصه چاپ شده ندارند.
در عمل هم ديده‌ايم با انتشار داستان‌شان، تشويق مي‌شوند و راه براي‌شان باز مي‌شود كه قدم‌هاي‌شان را محكم‌تر بردارند.

نمي‌خواهيم چيزي را تحميل كنيم
مهسا محب‌علي (نويسنده‌، هيات انتخاب و جوان‌ترين عضو اين گروه): دوستان همه حرف‌ها را زدند و من هم فقط بر اين نكته تاكيد دارم كه جايزه كاملا خصوصي است كه هيچ ايدئولوژي و لابيرانتي پشت آن نيست و قرار هم نيست به چيزي تن دهد. از سوي ديگر وجود چنين جوايزي در كنار هجمه جوايز دولتي كه ممكن است فيلترهاي خيلي سختي داشته باشند يا نگاه خاصي را دنبال كنند، خيلي مهم است اما در اينجا دنبال نگاه خاصي نمي‌گرديم و نمي‌خواهيم چيزي را تحميل كنيم و اين بسيار مهم است.
به عنوان كسي كه سنم خيلي كمتر از بقيه داوران است، اين تجربه را داشته‌ام كه داستاني داشتم و همان را به جشنواره‌اي فرستادم و ناگهان همين داستان برگزيده شد و در مجموعه داستان‌هاي برگزيده آن جايزه، منتشر و ديده شد. همانطور كه آقاي پوري به زيبايي بيان كردند، براي من كه آن زمان نويسنده جواني بودم، پيشينه‌اي ايجاد ‌شد كه بتوانم كارم را دنبال كنم و تشويق شوم. من اين حس را تجربه كرده‌ام و فكر مي‌كنم براي ديگر جوانان هم مي‌تواند همين تاثير را داشته باشد.

اوژن حقيقي (دبير جايزه): اين جايزه جزو معدود جوايزي است كه قصه‌هاي چاپ نشده را داوري مي‌كند. ديگر جشنواره‌ها هميشه كتاب‌هاي چاپ شده را داوري مي‌كنند و اين تفاوت بسيار بزرگي است؛ اما درباره سخناني كه خانم محب‌علي و آقاي پوري بيان كردند، از اول اين مانيفست جايزه «ارغوان» بوده كه بدون هيچ جهت‌گيري سياسي برگزار شود و ادامه پيدا كند. معمولا وقتي كه جوايز، دولتي مي‌شوند، با تغيير دولت‌ها هميشه نگرش‌ها هم عوض مي‌شود ولي در برگزاري اين جايزه، يك خط سير هميشه يكسان را شاهد خواهيم بود.

صبوري هم حدي دارد
تعطيلي و وقفه در جايزه‌هاي ادبي ديگر موضوعي بود كه در اين ميزگرد مطرح شد و حاضران در پاسخ به اين پرسش كه برخي از جوايز مهم ادبي مانند گلشيري بعد از چندين دوره برگزاري چرا دچار وقفه شدند و در نهايت چه چشم‌اندازي براي جايزه «ارغوان» متصور هستيد؟ راهكارها و اميدهاي خود را بيان كردند.

ليلي گلستان (كه در برگزاري جايزه گلشيري همكاري داشته است): «هنوز هم خيلي متاسفم كه اين جايزه با وجود صبوري برگزاركنندگان آن ادامه پيدا نكرد. البته صبوري هم حدي دارد. من داور آن جشنواره بودم و مثلا يكي از مشكلات اين بود كه براي برگزاري مراسم پاياني، مجوز سالن نمي‌دادند. قرار بود هر دوره، مراسم را در خانه يكي از برگزاركنندگان يا داوران جايزه برگزار كنيم كه درست و حرفه‌اي نبود.
جايزه گلشيري به بسياري از نويسندگان جوان كمك بسيار زيادي كرد كه بتوانند پر و بالي بگيرند و اگر الان معروف شده‌اند، به دليل همان جايزه گلشيري است ولي متاسفانه اين جايزه ادامه پيدا نكرد. فكر مي‌كنم الان كمي فضا بازتر است و شايد اين از خوش‌بيني من مي‌آيد كه گاهي هم به دليل همين ويژگي، سرم به سنگ خورده! با اين حال اميدوارم بتوانند اين جايزه را از نو ادامه دهند. خيلي خوب است كه اين اتفاق بيفتد. به هر حال نام گلشيري بر اين جايزه بود. فكر مي‌كنم با جايزه «ارغوان» هم مي‌توانيم استعدادهايي را كشف و از آنان حمايت كنيم و اميدوارم اين جايزه مستمر باشد و قول مي‌دهيم نهايت سعي‌مان را براي استمرار آن بكنيم.

پوري: تنها آرزوي ما اين است كه اين جايزه و هر جايزه مشابه ديگري كه چنين ويژگي‌هايي دارد، مستمر باشد. اول به اين نتيجه رسيديم كه ضرورت وجود داشتن چنين جايزه‌اي هست و خيلي خوب است كه مستمر باشد. فعلا جز دعا كاري از دست‌مان بر نمي‌آيد و اميدواريم سنگ‌اندازي‌ها و يكسري مشكلات ديگر كه معمولا وجود دارد، حداقل سر راه اين جايزه نباشد تا بتواند ادامه پيدا كند. بقيه را بايد به زمان واگذاشت.

از اسب افتاديم اما از اصل نه
محب‌علي (كه با داستان «عاشقيت در پاورقي» يكي از برگزيدگان جايزه گلشيري بوده است): خود من يكي از كساني بودم كه جايزه گلشيري را دريافت كردم و يك دوره هم داور اين جايزه بوده‌ام و همانطور كه خانم گلستان گفتند، برايم اهميت بسياري داشت كه نويسندگي را جدي بگيرم، خودم را باور كنم و اين اعتماد به نفس را مديون داوري‌هاي خوب و منصفانه‌اي مي‌دانم كه انجام شد. در نتيجه من قدرداني مي‌كنم از جايزه گلشيري كه متاسفانه به دليل فشارهايي كه بر ما وارد شد، نتوانستيم آن را ادامه دهيم. ولي منش‌مان را حفظ كرديم.
به قول معروف ممكن است از اسب افتاده باشيم ولي از اصل نيفتاده‌ايم. به عنوان كوچك‌ترين عضو اين گروه تلاش دارم همراه با بزرگ‌ترهايم كه اين اعتماد به نفس را به من دادند، حالا در كنار اين جوان‌ها بايستم تا اين اعتماد به نفس را به نسل ديگر منتقل كنيم و بتوانيم به آنان فضا بدهيم تا استعدادهاي واقعي بتوانند خود را نشان دهند. درست است نتوانستيم جايزه گلشيري را ادامه دهيم ولي منش‌مان ثابت مانده و اين منش در جايزه‌هايي كه نگاه داوران‌شان درست است، ادامه پيدا خواهد كرد.

گوش‌مان را بر مخالف‌خواني‌ها مي‌بنديم

اما هميشه يكي از مشكلات جايزه‌هاي ادبي داوري‌هاست كه گاهي شبهه‌هايي ايجاد مي‌كند. پرسش بعدي ما اين بود كه جايزه «ارغوان» چه تدبيرهايي دارد كه دچار اين شبهه‌ها نشود؟
مهسا محب‌علي: ما در داوري، اصلا اسم نويسندگان را نمي‌دانيم و فقط داستان‌ها را مي‌خوانيم. امكانش وجود ندارد كه اتفاق ديگري بيفتد چون فقط داستان پيش روي داوران است.

اوژن حقيقي: در اين جايزه داوري را دو مرحله‌اي كرده‌ايم، يعني دو گروه هيات انتخاب و هيات داوري تشكيل داديم. وقتي تعداد داوران ٥ نفر است، حتي اگر يك نفر به شاگرد خود راي بدهد كه خوشبختانه هرگز اين اتفاق نمي‌افتد، چون چهار راي ديگر وجود دارد و هميشه معدل‌گيري مي‌كنيم، اين احتمال هست كه چهار نفر ديگر با راي خود اين راي را بشكنند اما حتي اگر آن اثر در آثار منتخب مرحله اول قرار بگيرد، چون يك مرحله داوري ديگر هم وجود دارد، اين امكان هست كه جزو برگزيدگان نهايي نيايد.
البته خط قرمز شخصي من اين است كه هرگز چنين نشود و درست هم نيست چون اين جايزه براي كشف استعدادها متولد شده و اگر قرار باشد چنين اتفاقاتي بيفتد، به خودمان خيانت كرده‌ايم و نقض‌غرض است.

ليلي گلستان: البته هر داوري و مسابقه‌اي براي بسياري از افراد ايجاد شبهه خواهد كرد و اين اجتناب‌ناپذير است و هميشه از اين اظهارنظرها مي‌شنويم كه فرد برگزيده چرا انتخاب شده، دوست چه كسي بوده و... به خصوص كساني كه انتخاب نشده‌اند، اين سخنان را مطرح مي‌كنند ولي ما اصلا نبايد اين چيزها را ببينيم بلكه بايد كار خودمان را انجام بدهيم. مي‌دانيم بر اساس هيچ رابطه‌اي به كسي جايزه‌اي نمي‌دهيم. اصلا شركت‌كنندگان را نمي‌شناسيم.
جواناني هستند كه همه ناشناس هستند و اولين‌بار است كار مي‌كنند. به همين دليل بايد گوش‌مان را بر مخالف‌خواني‌ها و شبهاتي كه ايجاد مي‌شود، ببنديم و كار خود را انجام دهيم و تصميم هم داريم كه كارمان با وسواس و درست باشد و نگذاريم خدشه‌اي بر آن وارد شود.

اصول اوليه دموكراسي را نمي‌دانيم
پوري: اين نگراني‌ها را درك مي‌كنم و بحق مي‌دانم. واقعا چنين چيزهايي وجود دارد به اين علت كه در وهله اول ما خيلي كمتر تمرين دموكراسي داريم كه يكديگر را تحمل كنيم و به عقايد يكديگر احترام بگذاريم و بدانيم از ما بهتر هم مي‌تواند باشد. اگر هم باور داشته باشيم بهتر از كار ما وجود ندارد، دست‌كم به واسطه اصول اوليه دموكراسي بايد بپذيريم از نظر عده ديگري كه ما قبول‌شان داريم ممكن است اثري به اثر ما برتري داشته باشد.
معمولا وقتي هر يك از ما اثري را به مسابقه‌اي مي‌دهيم، خودمان فكر مي‌كنيم كار ما از ديگر كارها بالاتر است اما داوران تصميم مي‌گيرند يك اثر ديگر بهتر باشد و چون كمتر تمرين دموكراسي داريم، بر مي‌آشوبيم و بسيار ناراحت مي‌شويم و طبيعتا دنبال چيزهايي هستيم كه بگوييم چرا حق ما خورده شده. مجبوريم دلايل و بهانه‌هايي پيدا كنيم و همين‌ها آغاز همان جنجالي است كه مطرح شد، اين نگراني‌ها ممكن است در مورد هر جايزه يا جشنواره‌اي باشد اما هما‌ن‌طور كه خانم گلستان هم گفتند، يك شانس اين جايزه خاص اين است كه شركت‌كنندگان آن صاحب كتاب نيستند كه همه هم اين موضوع را بدانند و اينها هم براي خود هويتي داشته باشند كه مثلا بگويند كتاب من اين اندازه فروش داشت و مردم آن را قبول كرده بودند ولي جايزه قبول نداشت و... اين‌گونه سخنان پيش نخواهد آمد چون ما شركت‌كنندگان را نمي‌شناسيم.
در نتيجه همه تقريبا قانع شده‌اند كه قضاوت ما بر مبناي ديدگاه‌هاي خودمان است و اگر اثري برگزيده شود، احتمالش خيلي كم است كه كسي بگويد حب و بغضي در ميان بود هر چند كه باز هم معتقدم عده‌اي نشسته‌اند تا به هر حال بهانه‌‌اي پيدا كنند. اين ديگر برمي‌گردد به امراض اجتماعي كه در كشورهاي جهان سوم هست، حسادت‌هاي خيلي گنگ و بدون دليل و ناگهان مي‌بينيد داستاني درست مي‌كنند.»

برخي حرف‌ها از ناآگاهي است
ابراهيم حقيقي: برگزاري اين جايزه، كاري فرهنگي است. به ويژه جايزه‌اي كه براي جوانان برگزار مي‌شود و جايزه‌اش، به جز چاپ يك قصه در يك كتاب با تيراژ نهايتا دو هزار نسخه، چيز ديگري نيست چون جايزه نقدي آنچناني هم ندارد و قرار هم نيست اين آثار را به تمام جهان صادر كند يا مثل بسياري از جنگ‌هاي سينمايي دنبال عرضه در نوروز باشد، بنابراين، يك رفتار فرهنگي است كه تصور مي‌كنم برگزاركنندگان، داوران و شركت‌كنندگان براي مفهومي حضور پيدا مي‌كنند كه ماندگاري‌‌اش براي آينده است و براي جنگ‌هاي كوچك حقيرانه رايج روزمره نيست و اگر هم كسي حرفي مي‌زند، ناآگاه است به اينكه خودش قبول كرده در جايزه‌اي شركت كند كه داوران معتبري دارد. پس بايد سر تعظيم فرود آورد و اگر حرفي بزند، از نادانستگي اوست.

نقض غرض نمي‌كنيم
مهسا محب‌علي: «نكته اينجاست تمام دوستاني كه اينجا جمع شده‌اند، از اين داوري منفعت مالي نمي‌برند بلكه وقت‌شان را مي‌گذارند و داستان‌هاي بسيار زيادي مي‌خوانند. اينها به دليل عشق به يك كار فرهنگي است. در نتيجه نقض غرض است اگر بخواهيم در اين كار فرهنگي، تقلب كنيم.
نكته دوم اينكه همين كساني كه ممكن است ما را به لابي‌گري متهم كنند، اين مسائل به دليل اخلاقي است كه بعضي‌ها ايجاد كرده‌اند. تجربه‌اي شخصي دارم؛ جاي ديگري داور بودم و همزمان كارگاه داستان‌نويسي داشتم. اجازه داده بودم حتي كساني كه توانايي پرداخت شهريه را نداشتند، در كارگاه حضور داشته باشند به شرط اينكه كار كنند. در آن كارگاه پسري بود كه كار نمي‌كرد، گوش نمي‌داد، بيرون مي‌رفت و فقط وانمود مي‌كرد در كارگاه حضور دارد و بعد متوجه شدم او مي‌داند من داور فلان جايزه هستم و به كلاس من آمده كه در داوري تاثير داشته باشد.
از كلاس بيرونش كردم و گفتم تو يا آمدي اينجا چيزي ياد بگيري يا نمي‌خواهي ياد بگيري و فقط به اينجا آمده‌اي كه مرا تحت تاثير قرار بدهي ولي چنين اتفاقي نمي‌افتد بنابراين وقتت را تلف نكن، برو و اگر مي‌تواني ديگر داوران را تحت تاثير قرار بده. يعني اين فرهنگي است كه ايجاد شده و مدام اين اتفاق مي‌افتد حتي براي چاپ يك داستان در يك مجموعه با ٢ هزار تيراژ.
به همين دليل فكر مي‌كنند اين سيستم درست كار نمي‌كند اما خطاب به كساني كه بدبين شده‌اند، مي‌گويم به ما اعتماد كنيد! ما داريم كار فرهنگي مي‌كنيم. ممكن است در برخي جاها سيستم درست كار نكند كه ما پاسخگوي آن نيستيم ولي در اين جايزه مطمئنم چنين اتفاقي نمي‌افتد چون ما ايده‌مان فرهنگي است و نقض غرض نمي‌‌كنيم.

ظرفيت شهرت و جايزه را داشته باشيم
تاثيرگذاري جايزه‌هاي ادبي در سال‌هاي گذشته ديگر محوري بود كه در اين نشست به آن پرداختيم و داوران جايزه «ارغوان» در پاسخ به اين پرسش كه جوايز ادبي چقدر در سال‌هاي دهه هشتاد به بعد توانسته‌اند جريان‌ساز باشند؟ نظرات خود را بيان كردند.

ليلي گلستان: فكر مي‌كنم اين جايزه‌ها توانسته‌اند جريان‌ساز باشند. به نظرم وقتي روي جلد كتابي نوشته مي‌شود برنده فلان جايزه ادبي، تاثيرگذار است. خود من وقتي به كتابفروشي مي‌روم، اين موضوع برايم خيلي مهم است. مي‌خواهم ببينم چه داستاني است كه جايزه گرفته و اغلب هم خوب هستند و اشكالي در اين كتاب‌ها نمي‌بينم. همه اينها حلقه‌هاي زنجيري است كه همه به هم مربوط هستند.
جايزه‌اي درست مي‌شود، داوري مي‌شود، جايزه داده مي‌شود، اثر برگزيده منتشر مي‌شود و... همه حلقه‌هاي زنجيري است كه باعث مي‌شود آن آدم صاحبنام شود. در گالري «گلستان» جوانان را كشف، حمايت و معروف مي‌‌كنيم و كارهاي‌شان را به مجموعه‌داران مي‌فروشيم، تنها چيزي كه مطرح است، ظرفيت است چيزي كه متاسفانه خيلي كم در جوانان مي‌بينم. يعني جواني را مي‌آوريم، كارش را به نمايش مي‌گذاريم و اثرش را مي‌فروشيم و مشهورش مي‌‌كنيم، بعد وقتي من به او سلام مي‌كنم، جواب سلام مرا نمي‌دهد! اين جوان ديگر كارش با من تمام است و ديگر هر‌گز برايش نمايشگاه نمي‌گذارم. اين وضعيت را در جوايز ادبي هم ديده‌ام.
وقتي يكسري داور صاحبنام و پيشكسوت كه كار كرده‌اند و زحمت كشيده‌اند و الان معروف شده‌اند، به جواني جايزه داده‌اند، بايد قدردان باشد و ظرفيت اين جايزه را داشته باشد. بنابراين جوانان در هر حيطه هنري حتما بايد مراقب باشند كه مبادا از خودشان بي‌ظرفيتي نشان دهند چون اگر بي‌ظرفيت باشي و فكر كني ديگر نويسنده شده‌اي، كارت تمام است. بايد خيلي مراقب اين معروفيت موقت فعلي‌ات باشي تا كارت بتواند استمرار داشته باشد.

در كشور ما آدم‌ها دير خود را پيدا مي‌كنند
در جايزه «ارغوان» محدوده سني شركت‌كنندگان سي سال در نظر گرفته شده و اين موضوع، ديگر مبحثي است كه به آن پرداختيم. هنرمندان پيش‌روي ما نقاط ضعف و قوت اين محدوده سني را تشريح كردند.

اوژن حقيقي: امسال در شوراي سياستگذاري مطرح شد كه اگر قرار باشد استعدادي كشف كنيم، پس بايد بيشتر تمركزمان بر جوانان باشد. خود من با تعيين سن ٣٠ سال مخالف بودم ولي چون دموكراسي است، يك راي داشتم و چهار عضو ديگر اين محدوه سني را پسنديدند.
هنوز هم مخالفم چون در كشور ما به دليل ضعف سيستم آموزش، آدم‌ها دير مي‌فهمند در زندگي دنبال چه هستند و دير خود و زندگي‌شان را پيدا مي‌كنند. با اين حال حالا داريم اين محدوده سني را امتحان مي‌كنيم تا ببينيم چه مي‌شود.

ابراهيم حقيقي: شركت‌كنندگان بايد خيلي جوان باشند. اگر اين كشف در كسي كه سن خيلي پاييني دارد، اتفاق بيفتد، در آينده‌اش بيشتر تاثيرگذار است. اين هم برگرفته از تجربه شخصي خود من است كه در بيست سالگي اولين جايزه‌اي كه براي يك فيلم هشت ميليمتري در سينماي آزاد ساخته بودم، نصيبم شد و در مسير زندگي‌ام تغيير عجيبي داد و جايزه ديگري كه در حيطه گرافيك گرفتم، مرا مصر كرد كه قطعا گرافيست خواهم شد. اگر در سن بالاتر اتفاق مي‌افتاد كه فرضا داراي زن و بچه و خانه بودم، طبيعتا اين تاثيرات را بر من نمي‌گذاشت چون آن جايزه كه مالي هم بود و كم هم نبود، قطعا خرج چيزهاي ديگر مي‌شد.

قبل از سي سال، آزاد و رها هستيم
ليلي گلستان: «من هم با اين رده سني موافقم چون قبل از ٣٠ سالگي، دنياي ديگري است؛ اما بعد از آن شما جور ديگري و كمي حساب‌كتاب‌دارتر مي‌شويد. تا ٣٠ سالگي در طرز فكر، زندگي، گفتار و كردار و نوشتن رهاتر و آزادتر هستيد؛ بنابراين با اين محدوده سني موافقم. ممكن است تعدادكساني كه تا اين سن مي‌نويسند، كمتر باشد و محدوديت كميت پيدا كنيم ولي فكر مي‌كنم جذاب است. يعني ممكن است يك تجربه خيلي خام جوانانه در قصه‌هاي‌شان باشد كه به نظرم خيلي قشنگ است كه باعث جرات بيشتر مي‌شود.
وقتي رها و آزاد هستيم، جرات‌مان هم در نوشتن بيشتر است و خيلي حساب و كتاب نمي‌كنيم. همين رها بودن مي‌تواند جذابيت خاصي به اين قصه‌ها بدهد. خواهيم خواند و خواهيم ديد. يك تجربه است. اگر ديديم خيلي در آن موفق نيستيم، تغييرش مي‌دهيم. ايرادي ندارد. پتك كه بالاي سرمان نيست.

احمد پوري: به هر حال بايد عددي انتخاب مي‌كرديم كه بهتر بود رندتر باشد. اين عدد مي‌توانست بيست باشد يا سي يا چهل. بيست را نگذاشتيم چون خيلي كم است و افراد آنقدر تجربه ندارند كه آثار ادبي خوبي به وجود آورند. چهل را نمي‌گذاريم چون ديگر به سن پختگي رسيده اگر تا اين زمان كاري نكرده يا كارهاي جزء كرده، ديگر لازم نيست كارش را به مسابقه بگذارد. فكر مي‌كنم كه عدد ٣٠ منطقي است براي سن كساني كه مي‌خواهند در اين جايزه شركت كنند. هرچند در جوامع و فرهنگ‌هاي مختلف واژه جواني و پيري متفاوت است. انتخاب سن ٣٠ با شرايط امروز جامعه ما خيلي منصفانه بود. طرف اثري را كه نتيجه شور جواني‌اش است، به وجود بياورد بعد مراحل بعدي شروع مي‌شود. هرچند خود من رمان اولم را در ٥٣ سالگي نوشتم!

ليلي گلستان (با لحني طنزآميز) : «من كه هنوز ننوشته‌ام!»

بايد پنجره‌اي باز بگذاريم
مهسا محب‌علي: از نظر اصولي با همه اين سخنان موافقم. فقط مي‌خواهم اين نكته را به آقاي حقيقي بگويم كه شما در دوره ديگري جواني كرده‌ايد و ما در دوره‌اي ديگر. به همين دليل است كه متاسفانه همانطور كه اوژن اشاره كرد، ما خيلي دير خودمان را يافته‌ايم. خود من موسيقي خوانده‌ام و هزار كار ديگر كرده‌ام. تازه در نزديكي ٣٠ سالگي متوجه شده‌ام كه مي‌خواهم چه كنم.
به همين دليل طبق همين صحبت آقاي پوري شايد بهتر بود يك بخش كوچك جانبي هم اضافه كنيم مثلا براي شركت‌كنندگان بعد از ٣٠ سال كه اگر كسي دير خود را پيدا كرده و هنوز در آن شور و حال است و مي‌تواند بنويسد در آن بخش جانبي حضور داشته باشد چون فكر مي‌كنم يك فرصت‌هايي براي جوانان به اين دليل كه اتفاقاتي براي‌شان رخ داده، از دست رفته و ممكن است ١٠ يا ٨ سال از زندگي‌شان را از دست داده باشند، بايد روزنه يا پنجره‌اي هم براي آنان بگذاريم كه فكر نكنند ديگر فرصتي ندارند چون خود من احساس مي‌كنم ١٠ سال از زندگي ‌ام را از دست داده‌ام، هميشه فكر مي‌كنم كه شايد بد نباشد كه فرصتي ديگر به جوانان بدهيم. منظورم اين است كه شرايط جامعه طوري آدمي را تحت فشار قرار مي‌دهد كه نمي‌توانيم خود را پيدا كنيم و شايد اگر مفري براي اين آدم‌ها هم بگذاريم، خوب باشد ولي از نظر تئوريك، سخنان شما كاملا درست است.»

اوژن حقيقي: البته هميشه اين مسائل وجود دارد؛ مثلا اگر سال ديگر به اين نتيجه برسيم كه سن ٣٠ را به ٣٥ تبديل كنيم، به سرعت اين سخنان مطرح مي‌شود كه ٣٦ ساله‌ها چه؟! بايد سني را مشخص كنيم و بر آن بمانيم.

جوانان رشد كنند

تاثيرگذاري اين جايزه بر جوانان شركت‌كننده ديگر موضوعي بود كه در اين نشست مطرح شد و از داوران اين جايزه پرسيديم آرزو و پيش‌بيني‌شان براي اين جايزه چيست؟
پوري: فكر مي‌كنم هم آرزو و هم پيش‌بيني را گفتيم. آرزوي‌مان و البته قدري از واقعيت هم اين است كه اين جوايز كمك مي‌كند كه جوانان رشد كنند و بر دستاوردهاي ادبي و هنري ما افزوده شود، اينكه در آينده چه خواهد بود، هنوز هم معتقدم بودن جوايز مستقل، رشد بسيار زيادي را در شكوفايي فرهنگي و ادبي ما به وجود مي‌آورد.

ابراهيم حقيقي: ١٧-١٦ سال پيش در يكي از جشنواره‌هاي گرافيكي، داور بودم و جواني از مشهد كه كمتر از ٢٠ سال داشت، جايزه اول را برد و حيرت‌انگيز هم بود. ايشان الان يكي از طراحان گرافيك بسيار برجسته است و زندگي‌اش دگرگون شد. يعني كسي كه در دوران دانشجويي يك جايزه برد، هم حرفه‌اش مشخص شد و هم آن جايزه كمكش كرد پاي آن‌گونه‌اي كه كار كرده بود كه خيلي نيازمند جسارت بود، بايستد و همان تداوم رفتاري او، را براي هميشه موفق كرد.

لطفا زودتر آثارتان را بفرستيد

چگونه مي‌توان منتخبان اين جايزه را مورد حمايت قرار داد و آنان را به حال خودشان رها نكرد؟ اين آخرين پرسشي بود كه مطرح كرديم و پاسخ داوران و برگزاركنندگان را بخوانيد.
اوژن حقيقي: در جلسات‌مان هميشه به اين فكر مي‌كرديم بعد از انتخاب اين ٣٠ و ١٠ نفر چه مي‌توانيم بكنيم كه آنان رها نشوند. اول اينكه تا ٢٠ سال آينده نمي‌توانيم مدام آنان را دنبال و به آنان گوشزد كنيم تو استعداد داشتي و تو را به خدا ادامه بده! شايد بتوانيم با برگزاري اين جايزه، بستري فراهم كنيم تا برگزيدگان در راهي قرار بگيرند، ماندن در اين راه يا خارج شدن از آن به عهده خود آنان است. تلاش كرديم در حد مقدورات خود آنان را همراهي كنيم. خوشبختانه امسال نشر «مركز» براي چاپ آثار برگزيده همكاري كرد.
وقتي نشر مطرحي مثل نشر مركز با ما همراهي‌ مي‌كند، مسلما كتاب بيشتر ديده مي‌شود يا جزو ديگر جوايزمان اين است كه موسسه «اينجا» كه يك موسسه نوپاي موفق است با مديريت صابر ابر، برگزيدگان را براي يكسري از كلاس‌ها مهمان مي‌كند به اين معنا كه مانند بورسيه و دوره نويسندگي براي‌شان برگزار مي‌كند. اينها كارهايي است كه مي‌توانيم انجام دهيم.

ليلي گلستان: «همين كه قصه آنان در يك مجموعه داستان منتشر مي‌شود، بايد براي‌شان خيلي مهم باشد چون خيلي تاثيرگذار خواهد بود و تا اينجاي كار با ما است. از اينجا به بعد به عهده خودشان است كه از استعدادشان و جايزه‌اي كه گرفته‌اند، مراقبت كنند و بايد قدردان موقعيتي باشند كه به دست آورده‌اند. اگر نتوانند راه درست را در پيش بگيرند، خيلي موفق نخواهند بود. البته ديده‌ايم ٨٠ درصد جوانان در چنين موقعيتي راه درست را انتخاب مي‌كنند. ٢٠ درصد باقي مانده هم اتفاقي نويسنده بوده‌اند و اتفاقي هم از دست رفته‌اند كه اصلا مهم نيست.»

اوژن حقيقي: بايد از همه تشكر كنم چه شوراي سياستگذاري آقايان حقيقي، امير اثباتي، بهرنگ تنكابني و آرش صادقي كه بدون هيچ چشمداشتي وقت گذاشتند و زحمت كشيدند و چه دوستان هيات انتخاب، داوران و حاميان مالي. وقتي داستان‌هاي زيادي مي‌رسد، از يك سو به دليل استقبال شركت‌كنندگان خوشحال مي‌شوم و از سوي ديگر شرمنده زحمت هيات داوران مي‌شوم. ما جايزه خصوصي برگزار مي‌كنيم و هرگز نتوانسته‌ايم به طور كامل از خجالت اين دوستان دربياييم اما اميدوارم درخت جايزه ارغوان هر سال پربارتر شود.

مهسا محب‌علي: تجربه حضورم در هيات انتخاب نشان داده در آخرين لحظات بهترين آثار مي‌رسد. از جوانان عزيز خواهش مي‌كنم زودتر آثار خود را به وب‌سايت جايزه به نشاني www. jayezeharghavan. ir بفرستند. خود ما گاهي آنچنان هيجان‌زده مي‌شويم كه مدام فكر مي‌كنيم بايد فرصت ارسال آثار را تمديد كنيم اما خوب است ارسال آثار را به روزهاي پاياني موكول نكنند.

ليلي گلستان: قبل از ٣٠ سالگي، دنياي ديگري است؛ اما بعد از آن شما جور ديگري و كمي حساب‌كتاب‌دارتر مي‌شويد. وقتي رها و آزاد هستيم، جرات‌مان هم در نوشتن بيشتر است و خيلي حساب و كتاب نمي‌كنيم. همين رها بودن مي‌تواند جذابيت خاصي به اين قصه‌ها بدهد. خواهيم خواند و خواهيم ديد.

احمد پوري: هرچند در جوامع و فرهنگ‌هاي مختلف واژه جواني و پيري متفاوت است. انتخاب سن ٣٠ با شرايط امروز جامعه ما خيلي منصفانه بود. طرف اثري را كه نتيجه شور جواني‌اش است، به وجود بياورد بعد مراحل بعدي شروع مي‌شود. هرچند خود من رمان اولم را در ٥٣ سالگي نوشتم!

ابراهيم حقيقي: شركت‌كنندگان بايد خيلي جوان باشند. اگر اين كشف در كسي كه سن خيلي پاييني دارد، اتفاق بيفتد، در آينده‌اش بيشتر تاثيرگذار است. اين هم برگرفته از تجربه شخصي خود من است كه در بيست سالگي اولين جايزه‌اي كه براي يك فيلم هشت ميلي‌متري، نصيبم شد، در مسير زندگي‌ام تغيير عجيبي داد .

اوژن حقيقي: من با تعيين سن ٣٠ سال مخالف بودم ولي چون دموكراسي است، يك راي داشتم و چهار عضو ديگر اين محدوه سني را پسنديدند. هنوز هم مخالفم چون در كشور ما به دليل ضعف سيستم آموزش، آدم‌ها دير مي‌فهمند در زندگي دنبال چه هستند و دير خود و زندگي‌شان را پيدا مي‌كنند.

مهسا محب‌علي: شايد بهتر بود يك بخش كوچك جانبي هم اضافه كنيم مثلا براي شركت‌كنندگان بعد از ٣٠ سال كه اگر كسي دير خود را پيدا كرده و هنوز در آن شور و حال است و مي‌تواند بنويسد در آن بخش جانبي حضور داشته باشد چون فكر مي‌كنم يك فرصت‌هايي براي جوانان به اين دليل كه اتفاقاتي براي‌شان رخ داده، از دست رفته.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید