پیمان قاسمخانی؛ ذاتاً کمدین
فیلمنامه نویسی کاری است که تکنیک در آن بسیار مهم است، اما کمدی نوشتن تا حدودی ذاتی است و احتیاج دارد قلم نویسنده شیرین باشد.
کد خبر :
۵۳۳۴۳
بازدید :
۴۲۸۱
آن فیلم نامه نویس قهار، آن در دانشگاه خوانده آمار، آن بالا رفته تا طبقه حساس، آن در عاشقانه پر از احساس، آن خالق مکس و مارمولک، نه آنکه هر جای را کرده انگولک، آن شوخی هایش تصویری، آن قهر کرده با مدیری، آن تلویزیون را ممنوع الپیمان کرده، آن جماعتی را حیران کرده، آنکه تو فوتبال میخواند کری، آن متنفر از دی.
آن فیلم نامه نویس قهار، آن در دانشگاه خوانده آمار، آن بالا رفته تا طبقه حساس، آن در عاشقانه پر از احساس، آن خالق مکس و مارمولک، نه آنکه هر جای را کرده انگولک، آن شوخی هایش تصویری، آن قهر کرده با مدیری، آن تلویزیون را ممنوع الپیمان کرده، آن جماعتی را حیران کرده، آنکه تو فوتبال میخواند کری، آن متنفر از دی.
جی فسنقری، آن فیلم نامه نویس در کلاس جهانی، شیخنا و مولانا پیمان قاسمخانی (حفظ ا... سیمرغه العزیز) بزرگ قاسمِ سلسله قاسمخانیان بود و محتشم وقت بود و محضر سیف ا... داد دیده بود و جمله اکابر خدمت کرده بود با هر که حرف میزد دق درکش میکرد. رحمه ا... علیه، فضائل و مناقب او بسیار است و وصف او در قلم من نیاید که خود از بزرگ طنزنویسان است و در منزل مقام او همین بس که باقرزاده تا فیلم نامه نوشته بود و راههای رسیدن به خدا نیکو میدانست و بجمان جمشیدی که خود از بزرگان فوتبال بود و یک گل ملی داشت را به سینما آورده و کاشفش بود. اعلی ا. مقامه.
نقل است که، چون کارگردان شده بود؛ دکوپاژ و میزانسن از دستش در رفته بود و پیوسته خط فرضی را گم میکرد. او را گفتند: «کلوین افتاده» گفت: «کجا افتاده؟ زود برید ورش دارید گم نشه» و میگفت: «عجب دردسریه این کارگردانیم و هیچ دوست نداشت. نقل است که واژه شناس بود و واژه یاب بود و «پاچه خاری» و «هشتبلکو» و «نچفسکو» ساخته بود و جماعتی تکرار میکردند. شیخ حداد عادل را گفتند: «چه گویی در باب لغت پاچه خاری؟» گفت: «من بودم نان داغ دستمال داغ رو انتخاب میکردم» و "سپاس گزاری" کرد و رفت. در خبر است که صبور بود و شکیبایی میکرد. شیخنا دونالد ترامپ را گفتند: «چه گویی در باب پیمان قاسمخانی؟» گفت: «هر چی هست لغوش کنید» و زیر لب به اوباما فحش میداد که هرچی دستش رسیده امضا کرده.
پیمان قاسمخانی: شیرینی قلم ذاتیست
نقل است که سوژه هیچ نداشت و به هیچ چیزی نمیشد گیر داد و در فضای مجازی نبود و اینستاگرام و توییتر نداشت و در مورد هیچ چیز نظر نمیداد و سرش در کار خودش بود. طنزنویسی او را گفت: «داداش چرا انقد بی حاشیه ای؟ دو تا سوژه نداری باهاش شوخی کنیم. این چه وضعیه؟» و پیمان گفت: «گند زدی رفته... تا همین جاش هم معلومه داری کشش میدی ستون پرشه» و دوباره سر در کار خویش فرو برد. آورده اند مغرضانی هرچه مینبشت میگفتند کپی عزیزنسین است و کپی وودی آلن است و کپی فرندز و دیگری و دیگری است. نقل است، چون وقت وفاتش نزدیک شد و خواست از این جهان رفتن، گفت: «دوستان اگه کپی از عزیزنسین و وودی آلن و بقیه نیست میخوام برم بمیرم... اجازه هست؟» و رفت. رحمه ا... علیه.
دستمزد پیمان قاسم خانی به عنوان یک بازیگر بیشتر است یا به عنوان یک فیلمنامه نویس؟ آیا این نسبت دستمزد را منصفانه میدانید؟
دستمزد آخرین پیشنهاد بازی که به من شد به شکل کاملا مشخصی بیشتر از دستمزد فیلمنامه نویسی ام بود. در مقایسه بین بازیگری و فیلمنامه نویسی واقعا دستمزد فیلمنامه نویسی خنده دار است. به هر حال بازیگر در این مملکت طرفداران زیادی دارد.
یک پروژه را از ایده تا نهایی شدن فیلمنامه چطور پیش میروید؟
گاهی وقتها ممکن است نوشتن با محوریت یک کاراکتر شروع شود و قصه حول او ادامه پیدا کند و شاخ و برگ بگیرد و خط داستان دربیاید. مثل کاراکتر تداعی در دختری با کفشهای کتانی که شخصیت داستان را پیش میبرد؛ و گاهی یک خط داستانی را پیدا میکنم که حس میکنم بستر لازم برای تبدیل شدن به کمدی خوب را دارد.
نوشتن طنز و کمدی را امر ذاتی میدانید یا تکنیکال؟ (اگر تکنیکال میدانید، یک شخص باید چه آموزشهایی ببیند تا بتواند کمدی بنویسد)
فیلمنامه نویسی کاری است که تکنیک در آن بسیار مهم است، اما کمدی نوشتن تا حدودی ذاتی است و احتیاج دارد قلم نویسنده شیرین باشد. کسانی که با من کار میکنند میدانند که من در ابتدای کار هیچ وقت از آنها نخواسته ام که فیلمنامه تحویلم بدهند، بلکه خواسته ام چند صفحهای بنویسند تا بفهمم قلم شان چطور است و آیا میتوانند شوخی خوب بسازند و دیالوگ بانمک بنویسند. شیرین بودن قلم چیزی است که به هر حال به نظرم ذاتی است و بامزه نوشتن کار هر کسی نیست.
مشکل فیلمهای کمدی ایرانی چیست؟
واقعا کمدیهای ایرانی زیادی ندیده ام. آنهایی که دوست شان داشته ام، مثل دایره زنگی، اجاره نشینها به کنار. خیلی از کمدیهایی که دیده ام مشکل شان در کمبود موقعیتهای کمدی و گیر کردن در خلق موقعیت کمدی و گاهی دیالوگها بوده است.
آن فیلم نامه نویس قهار، آن در دانشگاه خوانده آمار، آن بالا رفته تا طبقه حساس، آن در عاشقانه پر از احساس، آن خالق مکس و مارمولک، نه آنکه هر جای را کرده انگولک، آن شوخی هایش تصویری، آن قهر کرده با مدیری، آن تلویزیون را ممنوع الپیمان کرده، آن جماعتی را حیران کرده، آنکه تو فوتبال میخواند کری، آن متنفر از دی.
جی فسنقری، آن فیلم نامه نویس در کلاس جهانی، شیخنا و مولانا پیمان قاسمخانی (حفظ ا... سیمرغه العزیز) بزرگ قاسمِ سلسله قاسمخانیان بود و محتشم وقت بود و محضر سیف ا... داد دیده بود و جمله اکابر خدمت کرده بود با هر که حرف میزد دق درکش میکرد. رحمه ا... علیه، فضائل و مناقب او بسیار است و وصف او در قلم من نیاید که خود از بزرگ طنزنویسان است و در منزل مقام او همین بس که باقرزاده تا فیلم نامه نوشته بود و راههای رسیدن به خدا نیکو میدانست و بجمان جمشیدی که خود از بزرگان فوتبال بود و یک گل ملی داشت را به سینما آورده و کاشفش بود. اعلی ا. مقامه.
نقل است که، چون کارگردان شده بود؛ دکوپاژ و میزانسن از دستش در رفته بود و پیوسته خط فرضی را گم میکرد. او را گفتند: «کلوین افتاده» گفت: «کجا افتاده؟ زود برید ورش دارید گم نشه» و میگفت: «عجب دردسریه این کارگردانیم و هیچ دوست نداشت. نقل است که واژه شناس بود و واژه یاب بود و «پاچه خاری» و «هشتبلکو» و «نچفسکو» ساخته بود و جماعتی تکرار میکردند. شیخ حداد عادل را گفتند: «چه گویی در باب لغت پاچه خاری؟» گفت: «من بودم نان داغ دستمال داغ رو انتخاب میکردم» و "سپاس گزاری" کرد و رفت. در خبر است که صبور بود و شکیبایی میکرد. شیخنا دونالد ترامپ را گفتند: «چه گویی در باب پیمان قاسمخانی؟» گفت: «هر چی هست لغوش کنید» و زیر لب به اوباما فحش میداد که هرچی دستش رسیده امضا کرده.
پیمان قاسمخانی: شیرینی قلم ذاتیست
نقل است که سوژه هیچ نداشت و به هیچ چیزی نمیشد گیر داد و در فضای مجازی نبود و اینستاگرام و توییتر نداشت و در مورد هیچ چیز نظر نمیداد و سرش در کار خودش بود. طنزنویسی او را گفت: «داداش چرا انقد بی حاشیه ای؟ دو تا سوژه نداری باهاش شوخی کنیم. این چه وضعیه؟» و پیمان گفت: «گند زدی رفته... تا همین جاش هم معلومه داری کشش میدی ستون پرشه» و دوباره سر در کار خویش فرو برد. آورده اند مغرضانی هرچه مینبشت میگفتند کپی عزیزنسین است و کپی وودی آلن است و کپی فرندز و دیگری و دیگری است. نقل است، چون وقت وفاتش نزدیک شد و خواست از این جهان رفتن، گفت: «دوستان اگه کپی از عزیزنسین و وودی آلن و بقیه نیست میخوام برم بمیرم... اجازه هست؟» و رفت. رحمه ا... علیه.
دستمزد پیمان قاسم خانی به عنوان یک بازیگر بیشتر است یا به عنوان یک فیلمنامه نویس؟ آیا این نسبت دستمزد را منصفانه میدانید؟
دستمزد آخرین پیشنهاد بازی که به من شد به شکل کاملا مشخصی بیشتر از دستمزد فیلمنامه نویسی ام بود. در مقایسه بین بازیگری و فیلمنامه نویسی واقعا دستمزد فیلمنامه نویسی خنده دار است. به هر حال بازیگر در این مملکت طرفداران زیادی دارد.
یک پروژه را از ایده تا نهایی شدن فیلمنامه چطور پیش میروید؟
گاهی وقتها ممکن است نوشتن با محوریت یک کاراکتر شروع شود و قصه حول او ادامه پیدا کند و شاخ و برگ بگیرد و خط داستان دربیاید. مثل کاراکتر تداعی در دختری با کفشهای کتانی که شخصیت داستان را پیش میبرد؛ و گاهی یک خط داستانی را پیدا میکنم که حس میکنم بستر لازم برای تبدیل شدن به کمدی خوب را دارد.
نوشتن طنز و کمدی را امر ذاتی میدانید یا تکنیکال؟ (اگر تکنیکال میدانید، یک شخص باید چه آموزشهایی ببیند تا بتواند کمدی بنویسد)
فیلمنامه نویسی کاری است که تکنیک در آن بسیار مهم است، اما کمدی نوشتن تا حدودی ذاتی است و احتیاج دارد قلم نویسنده شیرین باشد. کسانی که با من کار میکنند میدانند که من در ابتدای کار هیچ وقت از آنها نخواسته ام که فیلمنامه تحویلم بدهند، بلکه خواسته ام چند صفحهای بنویسند تا بفهمم قلم شان چطور است و آیا میتوانند شوخی خوب بسازند و دیالوگ بانمک بنویسند. شیرین بودن قلم چیزی است که به هر حال به نظرم ذاتی است و بامزه نوشتن کار هر کسی نیست.
مشکل فیلمهای کمدی ایرانی چیست؟
واقعا کمدیهای ایرانی زیادی ندیده ام. آنهایی که دوست شان داشته ام، مثل دایره زنگی، اجاره نشینها به کنار. خیلی از کمدیهایی که دیده ام مشکل شان در کمبود موقعیتهای کمدی و گیر کردن در خلق موقعیت کمدی و گاهی دیالوگها بوده است.
گاهی حس میکنم بعضی از کمدیهای امروز به درد بیست سال پیش میخورند. امروز که مخاطبان ما جوانان هستند، طبیعتا حس طنزشان مثل ده سال پیش یا حتی پنج سال پیش هم نیست. حس طنز و سلیقه کمدی مردم بالاتر رفته و کمدیهای کهنه و دم دستی را دیگر بر نمیتابند و باید ما هم مطابق با این سلیقه روز جلو برویم.
بهترین فیلمنامههایی که نوشته اید، کدامند؟
«طبقه حساس» و «نقاب» را بیشتر از بقیه دوست داشتم. البته این موضوع به فیلمنامههایی است که دوست دارم. یعنی صرفا خود فیلمنامه را و کاری به ساخت آن ندارم.
بین فیلم نامه نویسی و بازیگری کدام را انتخاب میکنید؟
من علاقهای به بازیگری ندارم و وقتی فیلمنامه مینویسم، هیچ گاه خودم را جای شخصیتهایی که طراحی میکنم، نگذاشته ام. سن پطرزبورگ هم که پیش آمد و نتیجه مثبتی هم داشت واقعا انتخاب خودم نبود.
در سیت کامهای جهانی کریتر (خالق) حرف اول را میزند. خالق به عنوان یک نویسنده و ایده پرداز، سریال را طراحی میکند، سایر نویسندگان را مدیریت میکند. برخلاف ایران که در سریالها کارگردان سالاری است، کارگردان نقش چندانی در سریال ندارد و ممکن است پنج قسمت پشت سر هم سریال فرندز، پنج کارگردان متفاوت داشته باشد. چرا نمیشود این سیستم را در ایران پیاده کرد؟
برای این سوال پاسخ خاصی ندارم. اینجا سیستم از اول همین بوده و کارگردان سالاری وجود داشته. من فکر میکنم سهم خودم را در خلق یک اثر داشته ام. این دو با هم تفاوت دارند. برخی کارگردانان فقط میتوانند به عنوان تکنسین عمل کنند، اما برخی دیگر فیلم را از فیلمنامه فراتر میبرند و نقش تالیفی در کار دارند. مثلا در شبهای بره ساختن دنیای سریال دست من بود، اما آن فضاسازی ابزورد صرفا در نوشتههای من نبود. مهران مدیری فضای جنون آمیزتری نسبت به متن ساخت که به ما هم در نوشتن کد داد و در همان فضا و مسیر جلو رفتیم. با کارگردان مولف کار کردن امتیازهای خودش را دارد. در این نوع از همکاری اگر دنیای ما به هم نزدیک باشد کار هر دوی ما را جلوتر میبرد.
قبلا در مصاحبهای گفته بودید میخواهید یک فیلم جهان شمول بسازید، این اتفاق در «خوب، بد، جلف» افتاد یا خیر؟ چرا؟
یادم نمیاد چنین چیزی گفته باشم، ولی اگر هم گفته باشم الان در مورد «خوب، بد، جلف» این طور فکر نمیکنم و کلا برای مخاطب ایرانی مینویسم و در فیلم هایم به این مساله فکر نمیکنم. اما به نظرم میآید که با توجه به این که این فیلم با کلیشههای سینمای آن طرف آب در مورد فیلمهای پلیسی- معمایی شوخی میکند (مثل مدل آگاتا کریستی در داستانهای پوآرو و مارپل و...) باید داستان روشنی برای بیننده جهانی هم داشته باشد.
شخص دیگری در ایران هست که بتواند فیلمنامه خوب، بد، جلف را بهتر از شما کارگردانی کند؟
حتما هستند. اگر فیلمنامه را بخوانید، میبینید فیلمنامه بسیار از فیلم جلوتر است و کارگردان بهتری هم قطعا بود که این فیلم را بسازد. اساسا کاندیدای ساختن این فیلم من نبودم و مجبور شدم خودم آن را بسازم و میدانم از نظر تکنیکی میلنگد و میتوانست بهتر باشد، اما از نظر شوخیها و... از آن راضی هستم و فکر میکنم در این زمینه موفق بوده ام.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر که فیلمنامه سریال «خوب، بد، جلف» را برای رسانههای خانگی مینویسم. فکر میکنم تا تابستان هم وقتم را میگیرد. بعد از آن، فیلمی را که از قدیمها دوست داشتم بسازم، خواهم ساخت که میدانم وقت زیادی از من میگیرد و به سال بعد از سریال «خوب، بد، جلف» موکول میشود.
اگر الان روبروی پیمان ۱۸ ساله بنشینید، به او چه میگویید و چه توصیههایی میکنید؟
برای پیمان هجده ساله که بیشتر توصیههای غیرسینمایی دارم، اما توصیههای سینمایی ام برایش این است که بیشتر کار کند و تنبل نباشد و یادش باشد تا به خودش بیاید میبیند که ۵۰ ساله شده. این را هم بهش میگویم که کلا برای این صدا و سیما کار نکند!
یار جانی
علی هدیه لو
آن بلندآوازه، آن نیکو روش
آن خفن گفتار، آن والامنش
آن که در طنازی و نوآوری
کرده بین اهل معنا سروری
آن که بس جذاب و اترکتیو بود
در نوشتن کاملا اکتیو بود
آن که بنوشته ست طی سالها
فیلمها و بیش از آن سریالها
از نبوغ ناب آن آقای خاص
گشت مهران مدیری سرشناس
آن که «پاورچین» نوشت و «نقطه چین»
«بامشاد» و «قل مراد» و همچنین
خالق «طغرل» که در یاد است او
کاشف «داوود» و «فرهاد» است او
«مارمولک» را نوشت و از قرار
کرد سیمرغ بلورین را شکار
گرچه در «سیما» ست ممنوع القلم
خود نمیگیرد به موی خویش هم
میکند با نامهای مستعار
خلق آثار جدید ماندگار
پاچه خاری کردم و از حد گذشت
از کلام مفت میباید گذشت
شرح آن طناز و یار جانی است
شیخنا «پیمان قاسم خانی» است
الهه حاجی زاده: پیمان قاسم خانی معروفترین کمدی نویس سینمای ایران است و در معدود دفعاتی که به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفته هم با استقبال مخاطب روبرو شده. او اخیرا به عنوان کارگردان، اولین فیلمش را به روی پرده سینما برد و نشان داد که این را هم میتواند!
بهترین فیلمنامههایی که نوشته اید، کدامند؟
«طبقه حساس» و «نقاب» را بیشتر از بقیه دوست داشتم. البته این موضوع به فیلمنامههایی است که دوست دارم. یعنی صرفا خود فیلمنامه را و کاری به ساخت آن ندارم.
بین فیلم نامه نویسی و بازیگری کدام را انتخاب میکنید؟
من علاقهای به بازیگری ندارم و وقتی فیلمنامه مینویسم، هیچ گاه خودم را جای شخصیتهایی که طراحی میکنم، نگذاشته ام. سن پطرزبورگ هم که پیش آمد و نتیجه مثبتی هم داشت واقعا انتخاب خودم نبود.
در سیت کامهای جهانی کریتر (خالق) حرف اول را میزند. خالق به عنوان یک نویسنده و ایده پرداز، سریال را طراحی میکند، سایر نویسندگان را مدیریت میکند. برخلاف ایران که در سریالها کارگردان سالاری است، کارگردان نقش چندانی در سریال ندارد و ممکن است پنج قسمت پشت سر هم سریال فرندز، پنج کارگردان متفاوت داشته باشد. چرا نمیشود این سیستم را در ایران پیاده کرد؟
برای این سوال پاسخ خاصی ندارم. اینجا سیستم از اول همین بوده و کارگردان سالاری وجود داشته. من فکر میکنم سهم خودم را در خلق یک اثر داشته ام. این دو با هم تفاوت دارند. برخی کارگردانان فقط میتوانند به عنوان تکنسین عمل کنند، اما برخی دیگر فیلم را از فیلمنامه فراتر میبرند و نقش تالیفی در کار دارند. مثلا در شبهای بره ساختن دنیای سریال دست من بود، اما آن فضاسازی ابزورد صرفا در نوشتههای من نبود. مهران مدیری فضای جنون آمیزتری نسبت به متن ساخت که به ما هم در نوشتن کد داد و در همان فضا و مسیر جلو رفتیم. با کارگردان مولف کار کردن امتیازهای خودش را دارد. در این نوع از همکاری اگر دنیای ما به هم نزدیک باشد کار هر دوی ما را جلوتر میبرد.
قبلا در مصاحبهای گفته بودید میخواهید یک فیلم جهان شمول بسازید، این اتفاق در «خوب، بد، جلف» افتاد یا خیر؟ چرا؟
یادم نمیاد چنین چیزی گفته باشم، ولی اگر هم گفته باشم الان در مورد «خوب، بد، جلف» این طور فکر نمیکنم و کلا برای مخاطب ایرانی مینویسم و در فیلم هایم به این مساله فکر نمیکنم. اما به نظرم میآید که با توجه به این که این فیلم با کلیشههای سینمای آن طرف آب در مورد فیلمهای پلیسی- معمایی شوخی میکند (مثل مدل آگاتا کریستی در داستانهای پوآرو و مارپل و...) باید داستان روشنی برای بیننده جهانی هم داشته باشد.
شخص دیگری در ایران هست که بتواند فیلمنامه خوب، بد، جلف را بهتر از شما کارگردانی کند؟
حتما هستند. اگر فیلمنامه را بخوانید، میبینید فیلمنامه بسیار از فیلم جلوتر است و کارگردان بهتری هم قطعا بود که این فیلم را بسازد. اساسا کاندیدای ساختن این فیلم من نبودم و مجبور شدم خودم آن را بسازم و میدانم از نظر تکنیکی میلنگد و میتوانست بهتر باشد، اما از نظر شوخیها و... از آن راضی هستم و فکر میکنم در این زمینه موفق بوده ام.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر که فیلمنامه سریال «خوب، بد، جلف» را برای رسانههای خانگی مینویسم. فکر میکنم تا تابستان هم وقتم را میگیرد. بعد از آن، فیلمی را که از قدیمها دوست داشتم بسازم، خواهم ساخت که میدانم وقت زیادی از من میگیرد و به سال بعد از سریال «خوب، بد، جلف» موکول میشود.
اگر الان روبروی پیمان ۱۸ ساله بنشینید، به او چه میگویید و چه توصیههایی میکنید؟
برای پیمان هجده ساله که بیشتر توصیههای غیرسینمایی دارم، اما توصیههای سینمایی ام برایش این است که بیشتر کار کند و تنبل نباشد و یادش باشد تا به خودش بیاید میبیند که ۵۰ ساله شده. این را هم بهش میگویم که کلا برای این صدا و سیما کار نکند!
یار جانی
علی هدیه لو
آن بلندآوازه، آن نیکو روش
آن خفن گفتار، آن والامنش
آن که در طنازی و نوآوری
کرده بین اهل معنا سروری
آن که بس جذاب و اترکتیو بود
در نوشتن کاملا اکتیو بود
آن که بنوشته ست طی سالها
فیلمها و بیش از آن سریالها
از نبوغ ناب آن آقای خاص
گشت مهران مدیری سرشناس
آن که «پاورچین» نوشت و «نقطه چین»
«بامشاد» و «قل مراد» و همچنین
خالق «طغرل» که در یاد است او
کاشف «داوود» و «فرهاد» است او
«مارمولک» را نوشت و از قرار
کرد سیمرغ بلورین را شکار
گرچه در «سیما» ست ممنوع القلم
خود نمیگیرد به موی خویش هم
میکند با نامهای مستعار
خلق آثار جدید ماندگار
پاچه خاری کردم و از حد گذشت
از کلام مفت میباید گذشت
شرح آن طناز و یار جانی است
شیخنا «پیمان قاسم خانی» است
الهه حاجی زاده: پیمان قاسم خانی معروفترین کمدی نویس سینمای ایران است و در معدود دفعاتی که به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفته هم با استقبال مخاطب روبرو شده. او اخیرا به عنوان کارگردان، اولین فیلمش را به روی پرده سینما برد و نشان داد که این را هم میتواند!
منبع: روزنامه قانون
۰