انسان باید بر علیه خودش طغیان کند
جواد مجابی از معدود چهرههای فرهنگی ایران است که به معنای واقعی میتوان از او با عنوان شخصیتی جامع الاطراف نام برد؛ هم شاعر است، هم نویسنده و هم در نقد و نظریه، صاحب فکر. غیر از اینها در تاریخ نقاشی و موسیقی نیز همیشه حرفهایی شنیدنی داشته.
کد خبر :
۵۳۶۷۶
بازدید :
۱۶۷۸
جواد مجابی از معدود چهرههای فرهنگی ایران است که به معنای واقعی میتوان از او با عنوان شخصیتی جامع الاطراف نام برد؛ هم شاعر است، هم نویسنده و هم در نقد و نظریه، صاحب فکر. غیر از اینها در تاریخ نقاشی و موسیقی نیز همیشه حرفهایی شنیدنی داشته.
جالب است بدانید که دکترای اقتصاد از دانشگاه تهران دارد و همواره با مطبوعات نیز همکاریهایی داشته که مهمترین آنها به همکاری با نشریاتی نظیر فردوسی، دنیای سخن و آدینه بر میگردد. حاصل چهار دهه فعالیت و مطالعه بی وقفه او در زمینههای مختلف هنری و فرهنگی، تالیف بیش از ۵۰ کتاب بوده است که تازهترین آنها دفتر شعری بوده با عنوان «روز جشن کلمات».
این کتاب را به همراه مجموعه «شعر بیست و شش»، انتشارات بوتیمار منتشر کرده که به همین مناسبت گفتگوی زیر را با این شخصیت ادبی و فرهنگی میخوانید.
به تازگی دو مجموعه شعر چاپ کرده اید. عنوان یکی «روز جشن کلمات» و نام دیگری «شعر بیست و شش» است؛ چرا «شعر بیست و شش»؟ دلیل این نام گذاری چه بود؟
دلیل نام گذاری این مجموعه به نام «شعر بیست و شش» این است که این مجموعه بیست و ششمین مجموعه شعر من است.
به تازگی دو مجموعه شعر چاپ کرده اید. عنوان یکی «روز جشن کلمات» و نام دیگری «شعر بیست و شش» است؛ چرا «شعر بیست و شش»؟ دلیل این نام گذاری چه بود؟
دلیل نام گذاری این مجموعه به نام «شعر بیست و شش» این است که این مجموعه بیست و ششمین مجموعه شعر من است.
البته این نکته را باید یادآور شوم که این بیست و ششمین مجموعه شعر منتشر شده از من نیست، چرا که برخی از این مجموعهها هنوز منتشر نشده اند، یعنی در حال حاضر که مجموعه بیست و هفتم برای انتشار در دست ناشر است، هنوز مجموعه دوازدهم وارد بازار نشده و این وقفه بیشتر به دلیل پروسه طولانی چاپ کتاب در کشور ما است که مشکلاتی را نیز برای مولف و مخاطب ایجاد میکند.
میشود از این مشکلات بگویید. چه مشکلاتی مقصودتان است؟
وقتی باور داریم که شاعر یا نویسنده، یک مسیر تکاملی را طی میکند و در عین حال مخاطبی که طرفدار یک شاعر است نیز معمولا این مسیر را دنبال میکند، آن وقت ناچار باید بپذیریم وقوع یک وقفه در انتشار اثر مولف، پرشهایی به وجود میآورد که باعث بدفهمی کارش شده و مخاطب را دچار سردرگمی میکند.
برای مثال مخاطب با خوانش اثر میبیند که به یکباره شاعر به جای ادامه حال و هوای غنایی پیشین سراغ فضایی گزارشی، فلسفی یا حماسی رفته است و در چنین شرایطی از خودش سوال میکند که چرا مولف دچار چنین نوساناتی شده است. همین اتفاق گاهی باعث میشود میزان علاقه مخاطب به نویسنده یا شاعر اثر کم شود و دیگر آن فرد را دنبال نکند. در کل میتوان گفت: انتشار نامرتب اثر، مخاطب را بی اعتماد میکند، زیرا شیوه گفتن مولف تغییر کرده است.
الان در این موقعیت سنی و زمانی و در جایگاهی که در دنیای شعر دارید، در آثار جدیدتان به دنبال چه چیزی میگردید و از چه دریچهای به حوزه شعر نگاه میکنید؟
شعرهای من از ۱۵ سال پیش حالت خاصی پیدا کرده اند. شاید بتوان گفت: در این شعرها به بیان تجربههای شخصی و روزنوشت هایم میپردازم و این دو مجموعه نیز از همین قاعده پیروی میکنند. به عبارت سادهتر من هر روز مقابل کامپیوترم مینشینم و ذهنیتم را در قالب شعر تایپ میکنم. در اصل این شعرها یادداشتهای روزانه من است که در آن دنبال هنرنمایی نیستم، بلکه هر آنچه درباره خودم، فضای هستی و اطرافیانم میبینم، در صفحه مانیتور نمایان میشود.
میشود از این مشکلات بگویید. چه مشکلاتی مقصودتان است؟
وقتی باور داریم که شاعر یا نویسنده، یک مسیر تکاملی را طی میکند و در عین حال مخاطبی که طرفدار یک شاعر است نیز معمولا این مسیر را دنبال میکند، آن وقت ناچار باید بپذیریم وقوع یک وقفه در انتشار اثر مولف، پرشهایی به وجود میآورد که باعث بدفهمی کارش شده و مخاطب را دچار سردرگمی میکند.
برای مثال مخاطب با خوانش اثر میبیند که به یکباره شاعر به جای ادامه حال و هوای غنایی پیشین سراغ فضایی گزارشی، فلسفی یا حماسی رفته است و در چنین شرایطی از خودش سوال میکند که چرا مولف دچار چنین نوساناتی شده است. همین اتفاق گاهی باعث میشود میزان علاقه مخاطب به نویسنده یا شاعر اثر کم شود و دیگر آن فرد را دنبال نکند. در کل میتوان گفت: انتشار نامرتب اثر، مخاطب را بی اعتماد میکند، زیرا شیوه گفتن مولف تغییر کرده است.
الان در این موقعیت سنی و زمانی و در جایگاهی که در دنیای شعر دارید، در آثار جدیدتان به دنبال چه چیزی میگردید و از چه دریچهای به حوزه شعر نگاه میکنید؟
شعرهای من از ۱۵ سال پیش حالت خاصی پیدا کرده اند. شاید بتوان گفت: در این شعرها به بیان تجربههای شخصی و روزنوشت هایم میپردازم و این دو مجموعه نیز از همین قاعده پیروی میکنند. به عبارت سادهتر من هر روز مقابل کامپیوترم مینشینم و ذهنیتم را در قالب شعر تایپ میکنم. در اصل این شعرها یادداشتهای روزانه من است که در آن دنبال هنرنمایی نیستم، بلکه هر آنچه درباره خودم، فضای هستی و اطرافیانم میبینم، در صفحه مانیتور نمایان میشود.
پس میشود گفت: شعرهای شما بازتاب وقایع روز هستند؛ یعنی شما بی هیچ ذهنیتی از گذشته، این شعرها را مینویسید...
با بخشی از صحبت شما موافقم و با بخشی مخالف. من برای نوشتن این شعرها هیچ شکل از پیش اندیشیدهای ندارم و به بیان وقایع رخ داده در جهان نمیپردازم، چرا که دغدغه اصلی من از سرودن شعرهایم، پرداختن به این موارد نیست. البته گاهی اتفاقاتی مثل آوارگانی که در بنگلادش هستند یا کودکانی که درگیر بی رحمی ما انسانها شده اند، روی ذهن من اثر میگذارد و باعث میشود از این موضوعات نیز سخن بگویم.
میشود بگویید در روز چند ساعت از زندگی شما صرف شعر و شاعری میشود؟ به خصوص از این نظر که گفته اید همیشه در زمان انتشار با حجم زیادی از شعرها روبرو هستید و احتمالا برای ویرایش آن باید وسواس زیادی هم به خرج دهید...
من هر روز چند ساعتی را برای شعر نوشتن وقت میگذارم و در مدت نوشتن بارها کلمات را بالا و پایین میکنم تا آنچه در ذهنم است، شکل بگیرد و شعرها، موسیقی بیرونی و درونی خود را بیابند. برای مثال اگر امروز چهار شعر بنویسم، تمام تلاشم این است که با تغییرات موجود شعرها، ساختاری مشخص داشته باشند.
میشود بگویید در روز چند ساعت از زندگی شما صرف شعر و شاعری میشود؟ به خصوص از این نظر که گفته اید همیشه در زمان انتشار با حجم زیادی از شعرها روبرو هستید و احتمالا برای ویرایش آن باید وسواس زیادی هم به خرج دهید...
من هر روز چند ساعتی را برای شعر نوشتن وقت میگذارم و در مدت نوشتن بارها کلمات را بالا و پایین میکنم تا آنچه در ذهنم است، شکل بگیرد و شعرها، موسیقی بیرونی و درونی خود را بیابند. برای مثال اگر امروز چهار شعر بنویسم، تمام تلاشم این است که با تغییرات موجود شعرها، ساختاری مشخص داشته باشند.
همچنین من شعرها را چند ماه بعد، دوباره مورد بازبینی قرار میدهم تا تغییرات مورد نیاز انجام شود. بعد از آن در زمان انتشار نیز مجددا بررسی میکنم، یعنی ویراست نهایی نمونه چاپی کتاب را نیز مورد بررسی قرار میدهم تا ایرادی وجود نداشته باشد.
از شما میتوان به عنوان نویسنده، نمایشنامه نویس، نویسنده کود ک، طنزپرداز، منتقد و پژوهشگر نیز نام برد، اما بیشترین آثارتان در حوزه شعر است. شعر در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟
شعر برای من مهمترین هنر است، چرا که هنر ملی ما محسوب میشود و سایر هنرها مانند تئاتر و سینما برای ما وارداتی هستند، اما شعر سابقهای سه هزار ساله در کشور ما دارد. من و امثال من سال هاست که مشغول شعر سرودن هستیم، اما به راستی در سرزمینی که مولوی، حافظ، سعدی و صائب شاعران آن بوده اند، چطور یک نفر میتواند ادعای شاعر بودن داشته باشد.
از شما میتوان به عنوان نویسنده، نمایشنامه نویس، نویسنده کود ک، طنزپرداز، منتقد و پژوهشگر نیز نام برد، اما بیشترین آثارتان در حوزه شعر است. شعر در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟
شعر برای من مهمترین هنر است، چرا که هنر ملی ما محسوب میشود و سایر هنرها مانند تئاتر و سینما برای ما وارداتی هستند، اما شعر سابقهای سه هزار ساله در کشور ما دارد. من و امثال من سال هاست که مشغول شعر سرودن هستیم، اما به راستی در سرزمینی که مولوی، حافظ، سعدی و صائب شاعران آن بوده اند، چطور یک نفر میتواند ادعای شاعر بودن داشته باشد.
واقعیت این است که درت کنار چنین بزرگانی ادعای شاعری جرأت میخواهد، اما به هر صورت اگر عدهای دوست دارند نوشتههای شان را شعر بنامند و نام شاعر بودن را یدک بکشند، هیچ ایرادی ندارد و باید اجازه داد به مسیر خود ادامه دهند.
پس شما با دوستانی که با انتشار یک مجموعه یا سرودن چند شعر توهم شاعر بودن دارند، مشکلی ندارید؟
اصلا. به اعتقاد من اگر آدمی کمی ذوق داشته باشد و ادبیات را مطالعه کند، متوجه میشود که هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و همه حرفها را گذشتگان زده اند. گاهی برای خود من اتفاق میافتد که متوجه میشوم مفهومی که در ۳۰ بیت بیان کردم، در یک بیت، سعدی به آن پرداخته است. به نظر من کسانی که با ادبیات در ارتباط هستند، خیلی زود متوجه میشوند هر چه میگذرد باید فروتنتر باشند.
گاهی اوقات ما فکر میکنیم که شعر یا داستان خیلی خاصی نوشته ایم، اما اگر میتوانستیم ادبیات جهان را کامل مطالعه کنیم، قطعا متوجه میشدیم که قبل از ما یک نفر در این کره خاکی به این موضوع پرداخته است و بعد از ما نیز کسی به این موضوع میپردازد. به عبارتی ما در حال تجربه کردن تجربههای گذشتگان به زبان امروزی هستیم. من مخالف نظر دادن درباره فعالیتهای یک نفر هستم، زیرا توهمات موجود تنها مختص شاعران نیست و در سینما، تئاتر، موسیقی و حتی حوزه داستان نیز شاهد چنین افرادی هستیم.
به نظر من باید اجازه دهیم که این دوستان در مسیر خود ادامه دهند و با تایید ۵۰ نفر در اینستاگرام و فیسبوک خوشحال باشند. من واقعا متوجه برخی نگرانیهای دوستان شاعر و نویسنده نمیشوم. به اعتقاد من انتشار انبوهی از آثار پرت و پلا در یک دوره نمیتواند لطمهای به ادبیات بزند. این توهمی است که در هر دوره تکرار و موجب نگرانی اهل ادب میشود، چرا که از بین ۱۶ هزار شاعری که در حال حاضر کتاب منتشر کرده اند، شاید نام پنج نفر ماندگار شود.
اگر میبینید که شخصی مثل من در این سن و سال هر روز به شعر نوشتن مشغول است، به دلیل مطرح کردن خود در جامعه نیست، بلکه تنها دلیلش این است که افرادی مثل من عاشق گفتن هستند. به همین دلیل دغدغههای شان را در شعرهای شان بیان میکنند. ما نمیتوانیم شعر نگوییم. یک نیرویی در ما است که به ما اجازه نمیدهد دست به قلم نبریم. باور کنید فروغ نمیتوانست فروغ نباشد و سهراب هم همین طور. باید به این دیدگاه برسیم که یک سهراب برای جامعه کافی است و دوستان باید خودشان را به جامعه ادبی معرفی کنند.
شاعران جوان چطور این کار را انجام میدهند یا به عبارتی چگونه خودشان را پیدا کنند؟
برای شاعر بودن باید با هستی شاعرانه در ارتباط بود، یعنی ارتباط داشتن با دیگران، سفر کردن، آموختن، تفریح کردن و همه مواردی که باعث ذخیره ذهنی میشود و دریچههای جدیدی را به روی شاعر باز میکند. متاسفانه در جامعه ادبی عدهای هستند که عاشق کار خودشان میشوند و به تعریف از آن میپردازند.
پس شما با دوستانی که با انتشار یک مجموعه یا سرودن چند شعر توهم شاعر بودن دارند، مشکلی ندارید؟
اصلا. به اعتقاد من اگر آدمی کمی ذوق داشته باشد و ادبیات را مطالعه کند، متوجه میشود که هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و همه حرفها را گذشتگان زده اند. گاهی برای خود من اتفاق میافتد که متوجه میشوم مفهومی که در ۳۰ بیت بیان کردم، در یک بیت، سعدی به آن پرداخته است. به نظر من کسانی که با ادبیات در ارتباط هستند، خیلی زود متوجه میشوند هر چه میگذرد باید فروتنتر باشند.
گاهی اوقات ما فکر میکنیم که شعر یا داستان خیلی خاصی نوشته ایم، اما اگر میتوانستیم ادبیات جهان را کامل مطالعه کنیم، قطعا متوجه میشدیم که قبل از ما یک نفر در این کره خاکی به این موضوع پرداخته است و بعد از ما نیز کسی به این موضوع میپردازد. به عبارتی ما در حال تجربه کردن تجربههای گذشتگان به زبان امروزی هستیم. من مخالف نظر دادن درباره فعالیتهای یک نفر هستم، زیرا توهمات موجود تنها مختص شاعران نیست و در سینما، تئاتر، موسیقی و حتی حوزه داستان نیز شاهد چنین افرادی هستیم.
به نظر من باید اجازه دهیم که این دوستان در مسیر خود ادامه دهند و با تایید ۵۰ نفر در اینستاگرام و فیسبوک خوشحال باشند. من واقعا متوجه برخی نگرانیهای دوستان شاعر و نویسنده نمیشوم. به اعتقاد من انتشار انبوهی از آثار پرت و پلا در یک دوره نمیتواند لطمهای به ادبیات بزند. این توهمی است که در هر دوره تکرار و موجب نگرانی اهل ادب میشود، چرا که از بین ۱۶ هزار شاعری که در حال حاضر کتاب منتشر کرده اند، شاید نام پنج نفر ماندگار شود.
اگر میبینید که شخصی مثل من در این سن و سال هر روز به شعر نوشتن مشغول است، به دلیل مطرح کردن خود در جامعه نیست، بلکه تنها دلیلش این است که افرادی مثل من عاشق گفتن هستند. به همین دلیل دغدغههای شان را در شعرهای شان بیان میکنند. ما نمیتوانیم شعر نگوییم. یک نیرویی در ما است که به ما اجازه نمیدهد دست به قلم نبریم. باور کنید فروغ نمیتوانست فروغ نباشد و سهراب هم همین طور. باید به این دیدگاه برسیم که یک سهراب برای جامعه کافی است و دوستان باید خودشان را به جامعه ادبی معرفی کنند.
شاعران جوان چطور این کار را انجام میدهند یا به عبارتی چگونه خودشان را پیدا کنند؟
برای شاعر بودن باید با هستی شاعرانه در ارتباط بود، یعنی ارتباط داشتن با دیگران، سفر کردن، آموختن، تفریح کردن و همه مواردی که باعث ذخیره ذهنی میشود و دریچههای جدیدی را به روی شاعر باز میکند. متاسفانه در جامعه ادبی عدهای هستند که عاشق کار خودشان میشوند و به تعریف از آن میپردازند.
به اعتقاد من انسان همواره باید علیه هر چیزی، حتی خودش طغیان کند. این فکر انسان را نجات میدهد. هنرمندی که طغیانگر نباشد و دائما از خودش تعریف کند، از خودش جا میماند. من گاهی هنگام شعر نوشتن به این نتیجه میرسم که الان زمان مناسبی برای شعر نوشتن نیست، به همین دلیل آن را کنار میگذارم و سراغ رمان نوشتن، نقاشی کردن یا سفر میروم.
شما از دهه ۴۰ در حوزه شعر فعالیت دارید و فراز و نشیبهای شعر معاصر را دیده اید. به نظر شما شعر امروز ما در چه جایگاهی قرار دارد؟
شما از دهه ۴۰ در حوزه شعر فعالیت دارید و فراز و نشیبهای شعر معاصر را دیده اید. به نظر شما شعر امروز ما در چه جایگاهی قرار دارد؟
من تصور میکنم در دورههای مختلف، ادبیات روند تکاملی خودش را طی کرده و به همین دلیل به دهه درخشان اعتقاد ندارم، چرا که شرایط اجتماعی بر صورت بندیهای ادبی تاثیرگذار است. برای مثال قبل از انقلاب روشنفکران برای بیان دیدگاه شان سراغ شعر آزاد میرفتند و همین قشر بعد از انقلاب، تفکرات شان را در قالب رمان به جامعه عرضه کردند. این امکان نیز وجود دارد که تفکرات این افراد به زودی در قالب سینما مطرح شود.
هدف از گفتن این حرفها این بود که بگویم شعر از بین نمیرود و در هنرهای دیگر خودش را نشان میدهد. برای مثال عباس کیارستمی، شاعری است که به سینما پرداخته و مطمئن باشید که اگر در دورهای زندگی میکرد که سینما نبود، بدون شک او همان اندازه که در سینما چهره شناخته شدهای است، در حوزه شعر نیز چنین وضعیتی پیدا میکرد.
هدف از گفتن این حرفها این بود که بگویم شعر از بین نمیرود و در هنرهای دیگر خودش را نشان میدهد. برای مثال عباس کیارستمی، شاعری است که به سینما پرداخته و مطمئن باشید که اگر در دورهای زندگی میکرد که سینما نبود، بدون شک او همان اندازه که در سینما چهره شناخته شدهای است، در حوزه شعر نیز چنین وضعیتی پیدا میکرد.
البته این موضوع مثال تاریخی هم دارد. برای مثال بعد از حافظ تا صائب شاعر بزرگی نداریم. علت این است که شعر در این دوره حامی بزرگی ندارد و هنرمندان ما ذوق شعری خود را در عرصه مینیاتور آزموده اند؛ چرا که شاهان مغول حامی مینیاتور بوده اند.
برای همین قبل از انقلاب، روشنفکران برای بیان دیدگاه شان سراغ شعر آزاد رفتند و همین قشر بعد از انقلاب تفکرات شان را در قالب رمان به جامعه عرضه کردند. این امکان نیز وجود دارد که تفکرات این افراد به زودی در قالب سینما مطرح شود.
برای همین قبل از انقلاب، روشنفکران برای بیان دیدگاه شان سراغ شعر آزاد رفتند و همین قشر بعد از انقلاب تفکرات شان را در قالب رمان به جامعه عرضه کردند. این امکان نیز وجود دارد که تفکرات این افراد به زودی در قالب سینما مطرح شود.
این صحبتها در دهه ۴۰ نیز مطرح بود و عدهای اعتقاد داشتند که شاعران نیمایی در حال تخریب ادبیات هستند. برای مثال شاملو در سال ۱۳۳۴ مجموعه شعر «هوای تازه» را وارد بازار میکند و نخستین گفتگوی رسانهها با او مربوط به سال ۱۳۴۲ است. این حرف به این معناست که هشت سال درباره یکی از آثار بی نظیر شاملو سکوت شد چرا که پذیرش این نوع ادبیات برای جامعه قابل هضم نبود. در حال حاضر تصور من این است که شاعران خوبی در کشور فعالیت میکنند و هنر رو به رشد است. من چنین ذهنیتی ندارم که شعر خوب برای دوره خاص است و بعد از ما تمام خواهد شد.
با توجه به شرایط موجود آیا استقبال از کتابهای شعر رضایتبخش است؟
این که از کتابهای شعر استقبال میشود یا نمیشود، ربطی به شعر خوب و بد ندارد و باید نگاه ما نسبت به حوزه کتاب عوض شود، چرا که مشکلات موجود دست و پای همه را بسته است. دوستی میگفت که ما چند هزار کتابخانه عمومی در سطح کشور داریم و اگر دولت برای هر کدام از این کتابخانهها تنها دو نسخه از کتابهای منتشر شده را خریداری کند، هر کتاب حداقل در شمارگان شش هزار نسخه منتشر میشود.
د. ر. کشور سوئد دولت به ناشر پول میدهد تا کتابهایی را به زبانهای مختلف مثلا فارسی منتشر کند. از طرفی کتابهای منتشر شده به زبانهای خارجی توسط دولت از ناشران برای کتابخانههای عمومی خریداری میشود و به این شکل دولت هم در پروسه تولید و هم در پروسه فروش به حمایت از ناشر میپردازد. از طرفی وقتی فردی به کتابخانه مراجعه میکند و کتاب نویسندهای را به امانت میبرد، مقداری پول به حساب نویسنده اثر واریز میشود و به این شکل از نویسنده نیز حمایت میشود.
در واقع اعتقاد به تبلیغ برای کتاب دارید...
در شرایط فعلی حوزه کتاب نیاز به تبلیغات و اطلاع رسانی دارد. اگر به دهههای ۴۰ و ۵۰ دقت کنید، متوجه میشوید که در این دوره به دلیل وجود نشریات ادبی متنوع و حضور منتقدان و بازار پر رونق هنر و ادبیات، داد و ستد کالاهای هنری بهتر و بیشتر انجام گرفته و کتاب رونق بسیار خوبی داشته است؛ بنابراین باید مکانیزم نشر تغییر کند. نشر ایران، نشر ضعیف و بی نوایی است و دولت باید برای کمک به آن خودش را از این حوزه کنار بکشد، چرا که تا زمانی که نشر ما خصوصی نشود، اتفاق خاصی برای آن رخ نمیدهد.
با توجه به شرایط موجود آیا استقبال از کتابهای شعر رضایتبخش است؟
این که از کتابهای شعر استقبال میشود یا نمیشود، ربطی به شعر خوب و بد ندارد و باید نگاه ما نسبت به حوزه کتاب عوض شود، چرا که مشکلات موجود دست و پای همه را بسته است. دوستی میگفت که ما چند هزار کتابخانه عمومی در سطح کشور داریم و اگر دولت برای هر کدام از این کتابخانهها تنها دو نسخه از کتابهای منتشر شده را خریداری کند، هر کتاب حداقل در شمارگان شش هزار نسخه منتشر میشود.
د. ر. کشور سوئد دولت به ناشر پول میدهد تا کتابهایی را به زبانهای مختلف مثلا فارسی منتشر کند. از طرفی کتابهای منتشر شده به زبانهای خارجی توسط دولت از ناشران برای کتابخانههای عمومی خریداری میشود و به این شکل دولت هم در پروسه تولید و هم در پروسه فروش به حمایت از ناشر میپردازد. از طرفی وقتی فردی به کتابخانه مراجعه میکند و کتاب نویسندهای را به امانت میبرد، مقداری پول به حساب نویسنده اثر واریز میشود و به این شکل از نویسنده نیز حمایت میشود.
در واقع اعتقاد به تبلیغ برای کتاب دارید...
در شرایط فعلی حوزه کتاب نیاز به تبلیغات و اطلاع رسانی دارد. اگر به دهههای ۴۰ و ۵۰ دقت کنید، متوجه میشوید که در این دوره به دلیل وجود نشریات ادبی متنوع و حضور منتقدان و بازار پر رونق هنر و ادبیات، داد و ستد کالاهای هنری بهتر و بیشتر انجام گرفته و کتاب رونق بسیار خوبی داشته است؛ بنابراین باید مکانیزم نشر تغییر کند. نشر ایران، نشر ضعیف و بی نوایی است و دولت باید برای کمک به آن خودش را از این حوزه کنار بکشد، چرا که تا زمانی که نشر ما خصوصی نشود، اتفاق خاصی برای آن رخ نمیدهد.
منبع: روزنامه هفت صبح
۰