جک نیکلسون؛ غولِ شگفتی‌ساز!

جک نیکلسون؛ غولِ شگفتی‌ساز!

جک نیکلسون به‌واسطه‌ درخشش‌اش در «بهترین شکل ممکن» توانست برای دومین‌بار جایزه‌ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به‌دست بیاورد.

کد خبر : ۵۵۰۰۵
بازدید : ۲۵۷۸
جک نیکلسون؛ غولِ شگفتی‌ساز!
پژمان الماسی‌نیا | برخی صاحب‌نظران معتقدند که لازم نیست بازیگر در هر فیلم‌اش کاراکتر جدیدی خلق کند که از زمین تا آسمان با نقش‌آفرینی‌های قبلی او فرق داشته باشد؛ کمااین‌که طی عمر صدوچند ساله‌ سینما، بازیگرهای درخشانی داشته و داریم که اصلاً به‌واسطه‌ مؤلفه‌های همیشگی و منحصربه‌فردشان، دوست داریم بارها و بارها در فیلم‌های مختلف ببینیم‌شان چرا که خوب بلدند چه جزئیاتی به همان کلیتِ دوست‌داشتنی بیفزایند تا تماشاگر دل‌زده نشود. از این قبیله، جک نیکلسون و خسرو شکیباییِ فقید، دو نمونه‌ بی‌تکرار هستند؛ باقی بزرگان را هم لابد دارید در ذهن‌تان مرور می‌کنید.

بیست‌ودوم آوریل (دوم اردیبهشت) زادروزِ یکی از غول‌های بازیگری دنیا، جان جوزف نیکلسون مشهور به جک نیکلسون است. بازیگر بزرگی که با فیلم‌های‌اش -از «ایزی رایدر» (Easy Rider) [دنیس هاپر/ ۱۹۶۹] و «پنج قطعه آسان» (Five Easy Pieces) [باب رافلسون/ ۱۹۷۰] و «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» (One Flew Over the Cuckoo's Nest) [میلوش فورمن/ ۱۹۷۵] گرفته تا «قول» (The Pledge) [شون پن/ ۲۰۰۱] و «رفتگان» (The Departed) [مارتین اسکورسیزی/ ۲۰۰۶] و «فهرست آرزوها» (The Bucket List) [راب رینر/ ۲۰۰۷]- خاطره داریم و دیدن‌اش روی پرده لذت‌بخش است. به‌مناسبتِ ۲۲ آوریل، مرور دوتا از شاخص‌ترین و متفاوت‌ترین بازی‌های نیکلسون در «بهترین شکل ممکن» (As Good as It Gets) [جیمز ال. بروکس/ ۱۹۹۷] و «درباره اشميت» (About Schmidt) [الکساندر پین/ ۲۰۰۲] را در ادامه، خواهیم داشت.

جک نیکلسون به‌واسطه‌ درخشش‌اش در «بهترین شکل ممکن» توانست برای دومین‌بار جایزه‌ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به‌دست بیاورد. جالب است بدانید دوتا از اسکارهای نیکلسون به‌خاطر فیلم‌های جیمز ال. بروکس بوده است؛ یکی همین فیلم و دیگری: «دوران مهرورزی» (Terms of Endearment) [محصول ۱۹۸۳] -در کنار شرلی مک‌لین و دبرا وینگر- که البته اسکارِ «دوران مهرورزی» مربوط به شاخه‌ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بود.

در «بهترین شکل ممکن» نیکلسون نقشِ ملوین یودال را بازی می‌کند؛ نویسنده‌ای تنها، بدعنق، گنده‌دماغ و به‌شکلی وحشتناکْ وسواسی! سرِ کار نیامدن پیشخدمت پاتوق همیشگیِ غذا خوردن‌های ملوین، کارول (با بازی هلن هانت) زندگی روتینِ مرد را دست‌خوش تغییر می‌کند. پیشامد غیرمنتظره‌ دیگر این است که آقای نویسنده مجبور می‌شود از سگ همسایه‌ روانه‌ بیمارستان شده‌اش، سایمون (با بازی گِرگ کینر) مراقبت کند درحالی‌که ملوین -به‌علت شرایطِ خاصّ روحی‌اش- میانه‌ خوبی با رویدادهای غیرقابلِ پیش‌بینی ندارد...

ملوین یودال از آن قبیل نقش‌هاست که هر چندسال یک‌بار موهبت بازی‌ کردن‌اش نصیب بازیگران سینما می‌گردد؛ تازه خانم یا آقای بازیگر بایستی خیلی خوش‌شانس‌تر باشد تا نقش کم‌یابِ مذکور از طرف کارگردانی کاربلد که صاحب فیلم‌نامه و عواملی حرفه‌ای است، پیشنهاد شود. در «بهترین شکل ممکن» تمام این شرایط مهیا بوده و آقای نیکلسون هم هوش و توانمندیِ مورد نیاز را یک‌جا داشته است تا «بهترین شکل ممکن» را مبدل به نقطه‌ای روشن در کارنامه‌ قابلِ دفاع‌اش کند. یودالِ گوشت‌تلخ اصولاً نقشی پرجاذبه، تماشاگرپسند و صددرصد اسکارپسند است؛ یعنی یک موقعیت اُکازیون، مخصوصِ عالیجناب نیکلسون!

ضمن این‌که توجه داریم اثر موردِ بحث‌مان -«بهترین شکل ممکن»- به‌هیچ‌عنوان فیلمِ بی‌ارزشی نیست؛ درباره‌ جک نیکلسون قاعده‌ای کلی وجود دارد، آن‌هم این‌که او از جمله آرتیست‌هایی است که به‌تنهایی می‌تواند جور پروژه‌ای بی‌خاصیت را بکشد و یک فیلم متوسط -یا حتی متوسطِ رو به پایین!- را نجات دهد و قابلِ تماشای‌اش کند. شاهدمثال‌ها فراوان‌اند. نکته‌ حاشیه‌ای هم این‌که به‌خاطر معضل روانیِ گریبان‌گیرِ شخصیت محوری، «بهترین شکل ممکن» محبوب روان‌شناسان است و به‌عنوان موردی مناسبِ فیلم‌درمانی به مراجعینی که -کم یا زیاد- گرفتارِ وسواس فکری و عملی هستند، توصیه می‌شود. در «بهترین شکل ممکن» شخصیت‌پردازیِ آکنده از ریزه‌کاریِ آقای یودال با نقش‌آفرینیِ پرجزئیاتِ جک نیکلسون، انگار نیمه‌ گمشده‌ خود را یافته و کامل شده است.

اما «درباره اشميت»؛ نیکلسون برای «درباره اشميت» گلدن‌گلوب گرفت و نامزدِ اسکار و بفتا هم شد. «درباره اشميت» هم‌زمان با آخرین ثانیه‌های روز پایانی خدمت وارن اشمیت (با بازی جک نیکلسون) به‌عنوان کارشناس بیمه، آغاز می‌شود. فیلم با مرگ ناگهانی هلن، همسر وارن (با بازی جون اسکیب) و سفر پیرمرد بازنشسته از اوماها به سوی دنور ادامه پیدا می‌کند؛ پایان‌بخش «درباره اشميت» نیز ماجراهای مربوط به عروسی جینی، دختر وارن (با بازی هوپ دیویس) و تلاش ناکام پدر برای منصرف کردن دخترش از ازدواج است. طی سفر به دنور، اشمیت درمی‌یابد نه همسر خوبی برای هلن بوده و نه پدر ایده‌آلی برای جینی و در تاریخچه‌ بی‌فروغ زندگی‌اش باعث تغییر هیچ‌کسی نشده است.

وارن حس می‌کند دخترش از سر خانواده‌ هرتزل و پسرشان زیاد است، اما بین‌ او و جینی آن‌قدر فاصله افتاده که قدرت متقاعد کردن‌اش را ندارد. برای اشمیت که پی برده است در زندگی‌اش کار به‌دردبخوری انجام نداده، قبول هزینه‌ ناچیز سرپرستی پسربچه‌ای آفریقایی به‌اسم اندوگو مثل آبی است بر آتش...

به‌طور کلی یکی از جذابیت‌های سینمای الکساندر پین، بازی‌ها و بازیگران‌اش هستند. به‌دلیل اهمیت «فرزندان» (The Descendants) [محصول ۲۰۱۱] و «نبراسکا» (Nebraska) [محصول ۲۰۱۳] در پیشینه کاری آقای پین، به این دو فیلم مطرح فیلم‌ساز -از منظر بازیگری- اشاره‌ای کوتاه خواهیم داشت؛ بعید است هیچ‌کجا جُرج کلونی و بروس دِرن را این‌قدر درخشان و دوست‌داشتنی دیده باشیم! در «درباره اشميت» هم وضع به‌همین منوال است. «فرزندان» و «نبراسکا» در کارنامه‌ حرفه‌ای کلونی و دِرن، نقطه‌ عطف محسوب می‌شوند. همان‌طور که اگر «درباره اشميت» را یکی از نقاط عطفِ رزومه‌ پروپیمان آقای نیکلسون به‌شمار آوریم، چندان به بیراهه نرفته‌ایم. این‌جا دیگر جک نیکلسون محور شرارت فیلم نیست! در «درباره اشميت» از آن هرج‌ومرج‌طلبی و عصیانگری معمول فیلم‌های پیشین‌اش اثری نمی‌بینیم؛ وارن اشمیت تنها به‌دنبال خانه‌ امنی است که ساکنان‌اش دوست‌اش داشته باشند.

بدیهی است که تمام ۷۵ اثری را که جکِ بزرگ از ۱۹۵۶ به‌شکلی در آن‌ها حضور داشته است، ندیده‌ باشیم؛ اما به حافظه‌ تصویری‌مان که رجوع می‌کنیم کم‌تر به‌خاطر می‌آوریم نقش شکست‌خورده‌ها را بازی کند و یا خیلی با اشک ریختن میانه‌ خوبی داشته باشد! آقای نیکلسون در این فیلم با یک نقش‌آفرینی کاملاً کنترل‌شده‌، وارن -بازنشسته‌ای مغموم و محترم- را به ما می‌شناساند. هرچه «درباره اشميت» جلو‌تر می‌رود، نیکلسون در کمال آرامش، جادو می‌کند و به جوهر نقش دست می‌یابد. جک نیکلسون به‌خاطر بازی در «درباره اشميت»، برای دوازدهمین‌بار کاندیدای دریافت اسکارِ بازیگری شد.

از جمله دقایق بامزه‌ فیلم می‌توان به سعی بیهوده‌ روبرتای مطلقه (با بازی کتی بیتس) برای جلب نظر و به دام انداختن اشمیتِ زن‌مُرده اشاره کرد! خانم بیتس در تضاد با هنرنماییِ اسکاری‌اش در «میزری» (Misery) [راب رینر/ ۱۹۹۰]، این‌جا پرانرژی و گرم ظاهر می‌شود. درباره‌ کتی بیتس و تماشایی و پرحرارت از آب درآمدن نقش روبرتا به‌جز هدایت مؤثر الکساندر پین و توانایی انکارناپذیر خودِ بیتس، برخورداری از امکان بده‌بستان با اسطوره‌ زنده‌ بازیگری سینمای جهان، عالیجناب نیکلسون را هم نباید نادیده گرفت. کاش جک نیکلسون پس از ۸ سال، بالاخره فیلم بازی کند و یک‌بارِ دیگر -در ۸۱ سالگی- شگفتی‌ساز شود.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید