"وینسنت دوست داشتنی"؛ روایت نقاش گمنام!

"وینسنت دوست داشتنی"؛ روایت نقاش گمنام!

یک سال از مرگ وینسنت(ونسان) می‌گذرد، پستچی رولان، پسرش را وادار می‌کند تا آخرین نامه بار‌ها برگشت خورده و به جا مانده از وینسنت را به دست برادرش، تئو، برساند، آرماند - پسر پستچی - نه چندان مشتاق و راضی راهی سفر می‌شود و به روستایی حوالی پاریس که وینسنت آخرین سال‌های زندگی اش را در آن گذرانده بود، می‌رود. ‌

کد خبر : ۵۵۷۲۵
بازدید : ۲۶۲۴
آنالی اکبری | یک سال از مرگ وینسنت (ونسان) می‌گذرد، پستچی رولان، پسرش را وادار می‌کند تا آخرین نامه بار‌ها برگشت خورده و به جا مانده از وینسنت را به دست برادرش، تئو، برساند، آرماند - پسر پستچی - نه چندان مشتاق و راضی راهی سفر می‌شود و به روستایی حوالی پاریس که وینسنت آخرین سال‌های زندگی اش را در آن گذرانده بود، می‌رود.

می‌فهمد تئو هم مثل برادرش روحش را از این جهان برداشته و به ناکجا رفته و حالا باید نامه را به دست کسی دیگر برساند؛ به دست دکتر گشه، روانپزشک وینسنت، آرماند مسراغ او می‌رود و می‌بیند که دکتر در سفری کاری به سر می‌برد و باید چند روزی منتظر بماند.
در این مدت در روستا می‌چرخد و با آدم‌های مختلفی درباره وینسنت حرف می‌زند. با دختر صاحب مسافرخانه محل اقامتش، با قایقرانی که وینسنت را برای تماشای تور تازه روز وسط رودخانه می‌برد، با معشوقه احتمالی آن، با پیرمرد کشاورزی با ژاندارم، با مستخدم خانه دکتر و... همه آن‌ها گذشته را ورق می‌زنند و قسمتی از خاطره را تعریف می‌کنند و هریک صقتی متفاوت برای وصف او به کار می‌برند؛ شرور، روانی، دقیق، مهربان، گوشه گیر، هنرمند بزرگ، و بالاخره به روز مرگش می‌رسند؛ به روزی که وینسنت ون گوگ گلوله‌ای در شکمش شلیک کرد و مرد و زخمی و خونی به مسافرخانه برگشت و روی تخت خوابید و درد کشید و آهسته منتظر به ته رسیدن جانش ماند.

لاوینگ وینسنت (Loving Vincerit) فیلمی نقاشی شده با دست و شامل ۶۵ هزار فریم است که بیش از ۱۰۰ آرتیست در تولید هفت ساله آن نقش داشته اند. لاوینگ وینسنت یک اثر هنری خیره کننده است که می‌شود نقاشی‌های معروف ونگوگ را در دل داستان تماشا کرد. این انیمیشن به سبک نقاشی‌های او یعنی پست امپرسیونیسم طراحی شده، اما وقتی یکی از اهالی روستا می‌خواهد یادی از او کند، تصاویر سیاه و سفید و دشمنان می‌شوند و از رنگ‌های پرشور جهان نقاش فاصله می‌گیرند.

ما همراه با آرماند ردپای وینسنت را دنبال می‌کنیم و با روایت‌های مختلف اهالی روستا به شناختی جدید از او می‌رسیم چرا خودش را کشت؟ او که شش هفته پیش از مرگ، در نامه‌ای از ثبات روحی وبسامانی جسمش نوشته بود؟ چطور کسی می‌تواند در این مدت کوتاه اسلحه را به سمت خودش بچرخاند و گلول‌های راهی شکمش کند؟
آرماند کم کم به اصل داستان شک می‌کند و می‌گوید این خودکشی نبوده، قتل بوده. اما دکتر گیشه به او یادآوری می‌کند وینسنت همان کسی است که یک شب پس از مشاجره‌ای با دوست نقاشش، گوگن، تیغ ریش تراش را برداشت و با آن تکه‌ای از گوشش را برید، لای روزنامه پیچید و آن را به عنوان هدیه‌ای به یادماندنی به یک زن داد.
احتمالا همه ما پیش از این ماجرای گوش بریده ون گوگ را شنیده بودیم، اما چطور مردن او هنوز معمایی مبهم است، همان طور که دکتر مازری معتقد بود کسی که می‌خواهید خودش را بکشد، توی سرش، توی دهانش با توی قلبش شلیک می‌کند ونه وسط شکمش، هرچند وینسنت در آخرین روز زندگی اش روی تخت مسافرخانه گفته بود هیچ کس جز خودش مقصر نیست و این اتفاق (یعنی مرگ او) احتمالا برای همه کمتر است.

ونگوگ از جمله نقاش‌هایی بود که در زمان زنده بودنش نه هنرمندی محبوب بود و نه چهره‌ای شناخته شده و تقریبا هیچ یکی از آن صد‌ها نقاشی و طراحی اش به فروش نرفت، اما یک قرن بعد، در سال ۱۹۹۰، یک تاجر ژاپنی پرتره دکتر گشه را به فیست ۸۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار خرید. او کمترین آثارش را در مدتی که در تیمارستان بستری بود، خلق کرد.

لاوینگ وینسنت با صداپیشگی هنرمندانی، چون داگلاس بوت و سرشا رونان و آهنگسازی گوشنواز کلینت منسل، فیلم دیدنی است. کلینت منسل کسی است که پیش از این آهنگسازی فیلم هایی، چون Black Swati، Requiern for a. Dreatin و... را بر عهده داشته.
شاید بیشتر ما هرگز موفق نشوم نقاشی‌های اصلی او را از نزدیک ببینیم، اما تماشای این فیلم به ما فرصتی یک ساعت و نیمه می‌دهد تا در دنیای پر از رنگ و خط و پیچ و تاب خوردگی ونگوگ بچرخیم و قصه‌ای را از حفره چشمان او ببینیم.
منبع: هفته نامه کرگدن
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید