خیز آلمانیها برای تصاحب بازار ایران
در آستانه لغو تحریمهای غرب علیه ایران قرار داریم. همین امر سبب شده تا مدیران تجاریِ کشورهای مختلف به ایران سفر کنند. در این بین، گروهی از تاجران آلمانی به این نتیجه رسیدند که باید این فرصت را غنیمت شمرد.
به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، الکساندر اسمولتزیک: آلفونس دیکمان، در ساعات اولیه بامداد یکی از روزهای آغازین ماه اکتبر در فرودگاه بینالمللی امام خمینی تهران ایستاده است. او لباس راحت مسافرتی به تن دارد و تنها موارد ضروری را در کیف خود دارد. همسرش قبل از سفر به او گفت: «اگر به تو تیراندازی! شود، چه؟»
اما آقای دیکمان مصمم بود که به ایران بیاید. او در نهایت از وختا در شمال آلمان راهی ایران شد. آلفونس دیکمان صاحب دو مزرعهی تولید تخم مرغ در «دامه» در جنوب ناحیه اولدنبرگ است که در این دو مزرعه، روزانه 310 هزار تخممرغ تولید میشود. او میگوید: «وقتی به مدرسه رفتم، حتی بلد نبودم به زبان آلمانیِ طبقه مرفه صحبت کنم.» آقای دیکمان سپس به زبان آلمانی معیار اشاره میکند و میگوید که او و بسیاری دیگر از همکلاسیهایش به زبان کوچه و خیابانی با هم صحبت میکردند. آلفونس کوچکترین فرزند یک خانواده 11 نفره بود که مادرش را در سن 10 سالگی از دست داده بود. آلفونس در این رابطه میگوید: «این کار باعث قویتر شدن من شد، چون من میخواستم موفق شوم.»
به همین دلیل است که آقای دیکمان در ساعات اولیه بامداد در فرودگاه بینالمللی امام خمینی ایستاده است. در کنار او، 98 نمایندهی شرکتهای کوچک و متوسط ناحیهی ساکسونی سفلی (Lower Saxony) دیده میشوند: شرکتهای لجستیک و دفع پسماند، تولیدکنندگان مطرح توربوفن و محصولات گچی، تولیدکنندگان جرثقیلهای بندرگاه، تجهیزات ویژه پمپ و رنگ پاشی و کامیونهای کمپرسی. نمایندگان تمام این شرکتها در سال 2:30 دقیقه بامداد به وقت تهران فقط یک چیز را میخواهند و آن اینکه بتوانند پس از مدتها وارد بازار ایران شوند.
پس از سالها مذاکره، سرانجام در 14 ژوئیه سال 2015 میلادی توافق هستهای انجام و راه برای ورود شرکتهای خارجی به بازار ایران نیز هموار شد. قرار است که ایران تا چندی دیگر، از میزان تاسیسات هستهای خود بکاهد و پس از آنچه روز «اجرایی شدن توافق هستهای» نامیده میشود، اکثر تحریمهای اقتصادی علیه ایران برداشته خواهد شد.
آینده البته مشخص نیست؛ لغو تمام مرخصیها
صبح روز بعد، یعنی زمانی که مدیران تجاری آلمانی در لابی هتل پارسیان آزادی مشغول صبحانه خوردن بودند، متوجه شدند که نمایندگان شرکتهای فرانسوی، کروات، هلندی، ایتالیایی و بریتانیایی نیز در کنارشان هستند. در تهران تایمز هر روز خبری راجع به ورود هیات نمایندگان بلندپایه یک کشور غربی به ایران را میخوانیم. شاید بتوان گفت بالاخره در تهران رقابتی شکل گرفته است.
نمایندگان شرکتهای مختلف در حال سنجش یکدیگر هستند؛ آنها مشتاقاند بدانند که کدام یک از رقبایشان از دیگری پیشی گرفته و چه کسی توانسته با ایرانیها به تفاهم برسد.
زیگمار گابریل، اولین کسی بود که در ماه ژوئیه به ایران آمد. او حتی در اصفهان با یک فروشنده فرش چای نوشید. بعد از او، هیات تجاری دیگری از منطقه جنوب غربی «بادِن وورتِمبرگ» وارد ایران شد. ایلسه آیگنر، وزیر باواریاییِ امور اقتصادی، و هیات او نیز در ماه نوامبر به ایران خواهند آمد. تعداد آلمانیهایی که قصد سفر به ایران را دارند، آنقدر زیاد است که سفارت آلمان در تهران مجبور شده مرخصی تمام کارکنانش تا آخر ژوئیه را لغو کند.
برند فِدِر، از اعضای وزارت اقتصاد در هانوفر، میگوید: «آنها قبلا میتوانستند با تمام آرایشگران ملاقات کنند، اما حالا برنامهریزیِ یک دیدار در سطح کابینه بسیار دشوار است.»
او میگوید که همراه خود 78 هزار دلار پول نقد آورده تا هزینه هتل نمایندگان را پرداخت کند، زیرا به دلیل تحریمهای سال 2012، امکان پرداخت از طریق سیستم سوئیفت ممکن نیست. علاوه بر این مسئله، هیچ نوع ضمانت سفت و سخت صادراتی وجود نداشته و حتی انتقال درآمد از ایران به آلمان بسیار دشوار است.
عصر جدید برای ایران: آنها برای چه به ایران رفتهاند؟
سفیر آلمان در یک نشست خبری به توضیح شرایط پرداخته و میگوید: «شما زمان خوبی را برای سفر به ایران انتخاب کردهاید.» او میگوید که ایران در کنار ترکیه یکی از باثباتترین کشورهای منطقه است. سفیر آلمان همچنین به شبکههای اجتماعی ممنوعه در ایران اشاره کرد که با توجه به ممنوعیت، همچنان توسط آقای روحانی، رئیس جمهوری ایران، مورد استفاده قرار میگیرد. وی در ادامه به فرصتهای بازار، کیفیت بالای دانشگاههای ایران (و دو سوم دانشجوهای خانم هستند)، منابع انسانی بالقوهی ایران، زیرساخت خوب و همچنین اعتماد بالای مردم ایران به جملهی «ساخت آلمان» اشاره کرد. وی همچنین به بازار 80 میلیونی ایران اشاره کرد که گفت که مردم ایران طالب کالاهای آلمانی هستند.
رولف اشنل اکه، مدیر گروه AG & Co. KG است. این گروه در واقع شرکتی پیشرو و فعال در سطح جهانی و عرضه کننده خدمات لجستیک در حوزه صنعت اتومبیل محسوب میشود. آقای اشنل اکه میگوید: «اوه خدای من.» او در مورد ایران تجدید نظر خواهد کرد.
آقای سفیر میپرسد که آیا کسی سوالی دارد؟
مردی لاغر و به نظر کمی پریشان از جای خود برخاسته و میگوید: «من به تکنسینهای فناوری اطلاعات نیاز دارم. آنها را باید از کجا پیدا کنم؟» پرفسور اِبرهارد ایسن دورف اهل شهری در نزدیکیِ هیدلزهایم و مبتکر سیستمهای مدیریتی ساختمانی است. او میتواند مشکلات فنی را به خوبی در چند جمله شرح دهد و تقریبا برای هر چیزی یک راهحل در سر دارد، جز یک چیز: «من نمیتوانم یک توسعهدهنده نرمافزاری خوب را در آلمان پیدا کنم.»
آلفونس دیکمان
ایرانیها میدانند که نمیتوان جایگزین تمام محصولات آلمانی را از چین وارد کرد. آلفونس میگوید که از حسن السوایدی، یکی از اعضای مهمترین خاندان ابوظبی و دوست شاهزاده ولز، نیز دعوت به عمل آورده است. آلفونس میگوید که حسن با پسرش تورستن دوست شدهاند.
اتاق بازرگانی ایران-آلمان نوعی قرارداد بازاریابی بنگاه به بنگاه را تنظیم کردهاند که مدیران تجاریِ ایرانی میتواند از این طریق سریعتر قراردادها امضا کنند. ایرانیهای به شکلی دور مالکان تجاریِ هانوفری حلقه میزنند که گویا آنها ناجی اقتصاد ایران هستند.
البته در این، نمایندگان خودروسازی فولکس واگن پس از آن رسوایی مجبور شدند در آخرین لحظات پرواز خود را لغو کنند.
نیاز فوری ایران به سرمایه گذاری
اولاف لیِس، مسئول اصلی هیات ارسالی ساکسونی سفلی است. او در نیروی دریایی به یک تکنسین الکترونیک تبدیل شد و بعدها مدرک مهندسیاش را نیز دریافت کرد. او با چهرهای جذابش میتواند در شرایط مختلف سخنرانی کند.
بازرگانان آلمانی از بازار ادویه و همچنین محل ساخت خودروهای پژو در ایران دیدن کردند. وزیر اقتصاد در خلال این جریانات با مقامات بلندپایه ایرانی نیز دیدار کرد.
دیدار شروع شد و به نظر میرسید که ایرانیها چندان تمایلی به سخنرانیها ندارند. آنها منتظر این هستند هر چه زودتر میوههای توافق هستهای را بچینند.
رکنالدین جوادی، رئیس شرکت ملی نفت ایران، میگوید: «ما اشتیاق آلمانیها را تحسین میکنیم و امیدواریم که ما هم اشخاص شجاعی را در پستهای درست منصوب کنیم.» ایران به کمک سرمایه گذاران غربی نیاز دارد، چرا که شرایط اقتصادی این کشور خوب نیست و آمار بیکاری جوانان نیز حدود 30 درصد است.
تماس وزارت کشاورزی ایران
ساعت 7:30 دقیقه روز بعد، دیکمان همچنان در تختخواب خود بود که از وزارت کشاورزی ایران با او تماس گرفت. او میگوید: «به آنها گفتم که توانستهام یک ساختمان نظامی در ترکیه را به یک مزرعه تخمگذاری با یک و نیم میلیون حیوان تبدیل کنم. به نظر میرسید که آنها از حرفهای من خوشحال شدند. من از هر چیزی استقبال میکنم.» دیکمان آمادهی یک شروع خوب در بازار ایران است، چرا که با این بازار آشنایی دارد.
«گونتر، آیا کارهای بندری را انجام میدهی؟»
عبارت «رویال سفر ایرانیان» بر روی اتوبوسهای حامل نمایندگان آلمانی در سفر به مناطق حومه تهران درج شده است. اتوبوسها از کنار ساختمانهای بتنیِ نیمه کاره عبور میکنند و میتوان نشانههایی از سفر به خاورمیانه را در طول مسیر مشاهده کرد. سرمایه گذاران تمایل دارند تا پول خود را در بانک نگه دارند، چرا که سود خوبی نصیبشان میشود. ایران فکر میکند که میتواند الگوی برخی از کشورهای دیگر باشد، اما تاجران آلمانی جهان را به چشمی دیگر میبینند: خیابانهای نامسطح، ساختمانهای فرسوده، زبالههای سطح شهر، دریاچه پشت کارخانه که در آن اسید ریخته میشود، لاستیکهای ارزان چینی و غیره؛ تاجران آلمانی به تمام این موارد به چشم یک فرصت نگاه میکنند. رُش، تکنسین خدمات راهآهن، با گوشی موبایلش از ریل راهآهن عکس میگیرد و میگوید: «وقتی این ریلهای قدیمی را میبینیم، اشک در چشمهایم حدقه میزند.»
گونتر گفت: «بله.»
گونتر، آیا کارهای فرودگاهی را هم انجام میدهی؟» گونتر باز هم پاسخ مثبت داد.
آلفونس، آیا تو کار تخم مرغ انجام میدهی؟ تاجران ساکسونی سفلی با همین ادبیات به هم صحبت میکنند. بسیاری از این افراد از مشتریان پر و پا قرص شرکتهای هواپیمایی هستند. یکی در مدرسه شبانه مدرک گرفته و همزمان سعی کرده چینی یاد بگیرد. دیگری با زن نیجریهای ازدواج کرده و نفر سوم به فکر این است که هنگام بازگشت به سنگاپور، کدام صندلی را انتخاب کند که برای تماشای تلویزیون مناسبتر باشد.
ساختمانهای گروه ماموت در حومه تهران دیده میشود. تمام نمایندگان آلمانی آن را میشناسند، زیرا ماموت به عنوان موفقترین شرکت خانوادگی ایرانی شناخته میشود. بهروز فردوس، مالک و مدیر اجرایی شرکت ماموت، کمی با لهجه سوابیایی [منطقهای در آلمان] صحبت میکند.
آلمانیها هنگام ورود به کارخانه احساس راحتی میکنند. محوطه کارخانه بسیار تمیز بوده و کامیونها به دقت پارک شدهاند. فردوس به استقبال آن آمده و میگوید: «از دیدن شما خوشبختم. در یک دهه اخیر، فقط آسیاییها به اینجا آمدهاند.»
مجتمع ماموت به تولید کامیون، خودرو، جرثقیل میپردازد و همچنین در زمینه ساخت هتل در کشورهای حوزه خلیج فارس دست دارد. آقای فردوس میگوید که حداقل نیمی از دوبی توسط قطعات ساخته شده در شرکت او ساخته شده است. او همچنین میگوید: «ما ساختمانهای قابل حمل هم میسازیم که میتوان چند مورد برای رفع نیاز امور پناهجویان به آلمان فرستاد.»
آن نماینده مجذوب سخنان او شده است، به ویژه زمانی که از پنجره به بیرون نگاه میکند و میبیند که کارگران کارخانه هنگام وقت استراحتشان مشغول فوتبال بازی کردن هستند.
رقابت آسیاییها
آنها راجع به کاغذبازیهای داخل ایران و رفتار ماموران گمرک ایران چیزهایی شنیدهاند. اما حالا دارند با یک مدیر ایرانی صحبت میکنند که با لهجه سوابیاییِ آلمانی با آنها صحبت میکند. به همین دلیل، این نمایندگان مطمئن شدند که سفرشان بیهوده نبوده است.
آسیاییها از تحریمها وضع شده علیه ایران استفاده کردند. فردوس میگوید که قبلا برخی از مواد مورد نیازش را از شرکت BASF آلمان وارد میکرده، اما حالا این مواد از چین وارد میشوند. فردوس میگوید که این مواد ارزانتر و تقریبا با همان کیفیت است.
حرف فردوس پیام مهمی را برای آلمانی به همراه داشت. ایسن دورف، سر میز صبحانه روز بعد با انگشت به پشت سرش اشاره کرد و گفت: «آنها زودتر از ما به اینجا آمدهاند.» در پشت سر او، افرادی از کشورهای آسیایی نشسته بودند.
یک دلال تجاری از اصفهان ناگهان به گوشی ایسن دورف زنگ زد و گفت که تمام هتلها پر شدهاند. ایسن دورف به نمایشگاهی در تهران سر زده بود و از این مسئله به شدت متعجب است. او میگوید: «همه چیز در آنجا هست: تکنولوژیهای آلمانی که در هند یا کره ساخته شدهاند. خیلی ترسناک است!»
بسیاری از کشورهای آسیایی از تحریم ایران استفاده کردند. آنها 9 سال بدون هیچ رقیبی در بازار ایران جولان میدادند. چین، هند و کره جنوبی زیرساختهای ایران را توسعه دادند که تجربهی موفقی برای آنها محسوب شد. اما کشورهای غربی باید تا روز اجرای توافق منتظر بمانند.
سفر موفقی برای آلمانیها محسوب میشود. وزیر در آخرین روز این سفر چهار روزه چند خودکار پلیکان را بین نمایندگان پخش کرد. آنها حتی توانستند زودتر از ایلسه آیگنر و باواریاییها به تهران بیایند. آقای لیِس میگوید: «ما در بهترین زمان ممکن به ایران آمدیم. هیات ما در واقع بزرگترین هیات ساکسونی سفلی بود که به ایران آمده است.»
گونتر پاپنبورگ در راهسازی تبحر دارد. او قصد دارد که دفتری در تهران بگشاید و فرانک-مایکل رُش از همین حالا به دنبال پیدا کردن جایی خوب برای آن دفتر است. استفان برگمان، کارستن براون و چند تاجر دیگر نیز تصمیمات مهمی را اتخاذ کردهاند.
هانس زولش، از تاجران صنعت رنگ، میگوید: «در هند کارخانههای جعلی را به من نشان دادند. در چین هم به جای کارخانههای مهم، زمین دفن زباله به من نشان داده شد. اما اینجا اوضاع متفاوت است. انگاری نوعی تفکر آلمانی در اینجا وجود دارد.»
پروفسور ایسن دورف نیز از مهندس 25 سالهی خانم صحبت میکند. او میگوید که منتظر روز اجرای برجام است.
حرکت به سمت جلو
آلفونس ژاکتش را به تن کرده و در لابی هتل منتظر اتوبوس فرودگاه است. پدر آلفونس همیشه دوست داشت او مزرعه دار شود، اما تا وقتی که زنده بود، این اتفاق نیفتاد. اما آلفونس دیکمان حالا در چندین کشور صاحب مزرعه شده و از کشورهای مختلف برای دیدار با او به آلمان میروند.
او میگوید: «مهم نیست... اگر قرار باشد رو به جلو حرکت کنی، باید گذشته را فراموش کنی. زیرا در گذشته چیزی وجود ندارد.»
البته دیکمان آنقدر پولدار شده که مسائل پیش پا افتاده دیگر برای او مهم نیست. او غرق در افکارش است. شاید او در مورد برنامه هستهای فکر میکند، و شاید هم نحوه ساماندهی تخممرغهای تولیدیِ مزارعش را در سر مرور میکند.
منبع: Spiegel
ترجمه: وبسایت فرادید
ترجمه: سبحان شکری