چرا به اسنپ و تپسی اعتماد می‌کنیم؟

چرا به اسنپ و تپسی اعتماد می‌کنیم؟

اگر به اطراف خود توجه کنیم، با یک پدیده جالب مواجه خواهیم شد. از یکسو موفقیت چشمگیر برخی از شرکت‌هایی را می‌بینیم که متکی به اینترنت و فضای مجازی هستند؛ دیجی‌کالا و اسنپ، تپسی و شرکت‌های مشابه آنها، پررونق هستند و در حد توان و امکانات خدمات می‌دهند. اتفاقا مردم هم به خوبی از آن‌ها استقبال می‌کنند. این شرکت‌ها نه‌تنها از بودجه عمومی یا وام‌های ویژه استفاده نمی‌کنند، بلکه سودآور بوده و مالیات هم می‌دهند.

کد خبر : ۵۷۶۳۰
بازدید : ۸۸۷
چرا به اسنپ و تپسی اعتماد می‌کنیم؟
اگر به اطراف خود توجه کنیم، با یک پدیده جالب مواجه خواهیم شد. از یکسو موفقیت چشمگیر برخی از شرکت‌هایی را می‌بینیم که متکی به اینترنت و فضای مجازی هستند؛ دیجی‌کالا و اسنپ، تپسی و شرکت‌های مشابه آنها، پررونق هستند و در حد توان و امکانات خدمات می‌دهند. اتفاقا مردم هم به خوبی از آن‌ها استقبال می‌کنند. این شرکت‌ها نه‌تنها از بودجه عمومی یا وام‌های ویژه استفاده نمی‌کنند، بلکه سودآور بوده و مالیات هم می‌دهند.
اخیرا معاون فناوری رئیس‌جمهوری در توضیح موفقیت برخی از این نوع خدمات و مقایسه آن حتی با شرکت مشابه در نیویورک توضیح داده است که: «در تهران حدود ۴۵ استارت‌آپ در حوزه حمل‌ونقل شهری داریم. به شکل سنتی، ما حدود ۶۰‌هزار تاکسی داشتیم که ۴۰‌هزار واحد از آن‌ها معمولا فعال بودند. پیش‌بینی ما این است که تهران به دو‌میلیون سفر روزانه خواهد رسید. این تقاضا از کجا می‌آید؟ وقتی شما خدمات را با قیمت پایین و دسترسی بالا ارایه می‌کنید، مردم از آن استقبال می‌کنند.
در نیویورک این آمار برای «اوبر» ۲۰۰‌هزار سفر است، اما در تهران، ۸۵۰ هزار. چرا؟ چون قبلا سرویسی که از طریق سازمان تاکسیرانی ارایه می‌دادیم، گران و دولتی بود و در دسترس هم نبود. شما برای رسیدن به این سرویس، باید از ٥ یا ٦ لایه از دلال‌ها عبور می‌کردید، اما الان این موانع برداشته شده است. نخستین فایده این کار، شفافیت است. دیگر کسی نمی‌تواند قیمت را دستکاری کند.»

همه خوانندگان به خوبی به یاد دارند که با فعالیت برخی از این شرکت‌ها مقابله‌های جدی هم شد. تاکسی‌ها و آژانس‌ها نسبت به فعالیت آن‌ها معترض بودند. علی‌رغم تمام اینها، به علل گوناگون و از همه مهمتر استقبال مردم، این شرکت‌ها ماندگار شدند و سهم بسیار بزرگی از بازار حمل‌ونقل با خودروی کرایه را در تهران به خود اختصاص داده‌اند! به‌طوری که آخرین پیمایش نشان داده که بیش از نیمی از مردم تهران از سرویس‌های اینترنتی استفاده می‌کنند و حدود یک‌چهارم آنان حداقل هفته‌ای یک‌بار از این سرویس‌ها استفاده می‌کنند و رضایت آنان نیز به‌گونه‌ای است که انتقاد یا حتی غرزدن‌های متداول نزد مردم کمتر است و سایر سرویس‌های مشابه نیز درحال پیوستن به آن‌ها هستند و تاکسی‌ها هم که مخالف بودند، کارپینو را راه‌اندازی کردند و به دلایلی رضایت هم دارند.

با وجود چنین کار موفقی، چرا نتیجه مشابه آن را در پیام‌رسان‌های داخلی نمی‌بینیم؟ حتی با فیلترکردن پیام‌رسان‌های خارجی و پرداخت ده‌ها میلیارد تومان پول بی‌زبان در قالب وام و نیز با تبلیغات رسمی و گسترده، باز هم کمتر کسی حاضر می‌شود که از آن‌ها استفاده کند، و اغلب قریب به اتفاق زحمت تهیه فیلترشکن و تن‌دادن به دردسر‌های آن را به خود می‌دهند، ولی کاربر این پیام‌رسان‌ها نمی‌شوند، آنان هم که رفته‌اند، یا درحال بازگشت هستند یا پشیمان شده‌اند.
هر دو این موسسات و پدیده‌ها در ایران رخ داده است، هر دوی آن‌ها در یک محیط با فناوری و اقتصاد، فرهنگ و مقررات به ظاهر مشابه شکل گرفته‌اند. پس چرا یکی از آن‌ها علی‌رغم تمامی محدودیت‌ها موفق می‌شود و دیگری علی‌رغم تمامی حمایت‌ها شکست می‌خورد؟ در این‌جا به برخی از مهمترین عوامل اشاره خواهد شد، بدون اینکه به ترتیب اهمیت ذکر شوند.

١ـ پاسخگویی؛ این شرکت‌ها اصل پاسخگویی را تا حدود زیادی رعایت می‌کنند. یکی از روزنامه‌نگاران که با راننده یکی از این شرکت‌ها دچار مشکل شده بود، هنگامی که اعتراض می‌کند، در نهایت رسیدگی و رضایت او را جلب و راننده متخلف را اخراج می‌کنند. اگر روزی برسد که شبکه‌های پیام‌رسان داخلی یا رسانه رسمی تا این حد پاسخگو شود، احتمال ضعیف دارد که کسی رغبتی به استفاده از مشابه خارجی آن‌ها را پیدا کند.

٢ـ رانت؛ شرکتی که مبتنی بر خلاقیت‌های فردی و نیاز‌های مردم تأسیس شوند، نیازی به رانت و کسب وام‌های آن‌چنانی ندارد. نیرویی در آن حاضر به فعالیت می‌شود که کارآمد است و قدرت مدیریت و پیشبرد اهداف را دارد و چشمش به دستان حکومت نیست.

٣ـ اعتماد و امنیت؛ یک رکن مهم استقبال از شکل‌گیری یک نهاد و پدیده، اعتماد داشتن به آن و تأمین امنیت حضور یا استفاده از آن است. در قضیه اخیر شبکه فیس‌بوک که اطلاعات بخشی از کاربران در اختیار دیگران قرار گرفت، اعتماد به فیس‌بوک چنان کاهش یافت که حدود ٤٠ میلیارد دلار از ارزش سهام این شرکت کاسته شد. یک‌بار دیگر این رقم را مرور کنید. ٤٠ میلیارد دلار که حدودا معادل درآمد‌های نفتی ایران در یک‌سال می‌شود، فقط کاهش ارزش سهام یک شرکت به علت بی‌اعتمادی به آن است. آیا امکان این‌که در یک پیام‌رسان داخلی چنین نظارتی از سوی جامعه را بپذیرد، وجود دارد؟ اگر چنین سوءاستفاده‌ای شود، آیا آن‌ها ضرری مادی یا معنوی خواهند دید؟ آیا کسی به ادعای مردم زیاندیده رسیدگی می‌کند؟

٤ـ استقلال؛ استقلال مدیریت‌های این نوع از نهاد‌ها در پیشرفت آن‌ها بسیار تأثیرگذار و تعیین‌کننده است. آیا کسی برای نهاد‌های ایرانی مورد نظر استقلال نسبی حتی قایل است. فیس‌بوک را یک جوان فعال و خلاق که هیچ جایگاه ویژه‌ای یا ارتباطات خاصی نداشت یا فرزند و فامیل فلان فرد صاحب قدرت نبود، ایجاد کرد، سایر شبکه‌های اجتماعی هم همین‌طور هستند، آیا در ایران هم چنین چیزی ممکن است یا دیده شده است؟

متأسفانه تمامی حمایت‌هایی که از این شبکه‌ها می‌شود، به جای آن‌که به نفع آنان شود، به ضررشان است، چون اگر این شبکه‌ها مبتنی بر یک نیاز عمومی و با اصول صحیح و مورد اعتماد مردم تأسیس شوند، نیازی به تبلیغ ندارند، همان‌طور که برای تلگرام کسی تبلیغ نکرد. اگر راه باز باشد، در ایران بهتر از تلگرام را می‌توان درست کرد، همان‌طور که در شبکه‌های حمل‌ونقل بهتر از نمونه اصلش را ایجاد کردند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید