چرا نوکیا شکست خورد؟
نوکیا از منظر فناوری و زیرساخت چیزی کم نداشت؛ آنچه کم داشت، توجه بیشتر به بُعد انسانی تصمیمگیرانش بود؛ ضعفهایی که هیچ انسانی را از آن مفری نیست مگر با آگاهی از وجود چنین ضعفهایی! مگر با پذیرش اینکه شاید دارم اشتباه میکنم! شاید بقیه هم حرفهای خوبی برای گفتن داشته باشند!
کد خبر :
۵۷۸۲۹
بازدید :
۱۹۵۲
وحید شامخی | خیلی از ما وسیلهای به نام موبایل را با برند نوکیا شناختیم. سالها نوکیا یکهتاز صنعت گوشی تلفن همراه بود و همه منتظر بودیم تا ببینیم گوشی جدید بعدی چه ویژگیها و امکاناتی دارد. به خاطر دارم که یکی از همکلاسیهایمان در دانشگاه، گوشی نوکیایی به نام ۶۶۰۰ را تازه خرید بود (جدیدترین مدل آن زمان) که از دوربینش برای تقلب سر جلسه امتحان استفاده کرد و همه دهانمان از تعجب باز مانده بود که دوربین این گوشی چنان کیفیتی دارد که میشود از برگه بغلدستی عکس گرفت و همان را خواند و نوشت!
تا پیش از آن دوربین گوشیها یک تصویر شبیه واقعیت و کمکیفیت را بهعنوان عکس نشانمان میدادند. نوکیا سیستمعاملی به نام سیمبین برای خود داشت و همه گوشیهایش را با این سیستمعامل عرضه میکرد.
تا سال ۲۰۱۱ هم روی سیستمعامل خودش پافشاری کرد تا یکدفعه تصمیم گرفت به جای سیستمعامل سیمبین از سیستمعامل ویندوز برای گوشیهای جدیدش استفاده کند. این روند هم خیلی به طول نینجامید تا نهایتا در سال ۲۰۱۳ این بخش کسبوکارش را واگذار کرد.
گرچه یکی، دو سال است که نوکیا با برنامههای جدیدی دوباره تلاش میکند سهمی از بازار گوشیهای تلفن همراه را از آن خود کند، اما اینکه چه شد که با ظهور اولین آیفون اپل در سال ۲۰۰۷ و سیستمعامل اندروید گوگل رفتهرفته اقتدار و برتری نوکیا از میان رفت و حتی به توقف تولید گوشی موبایل نوکیا منجر شد، سؤالی است که خیلی از محققان و تحلیلگران را به خود مشغول کرده است و تحلیلها و نظریات مختلفی نیز وجود دارد.
اما یکی از جالبترین تحلیلهایی که در این ارتباط به تازگی منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسبوکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرفهای جالب و شنیدنی را در قالب سه نکته طرح میکند که خود حاصل ۱۲۰ مصاحبه است که ۹ تای این مصاحبهها با اعضای هیئتمدیره و ۱۹ تای آن با مدیران ارشد نوکیا بوده است. اما این سه نکته چیست؟
نکته اول بر سر این است که در آن بازه زمانی فضای اعتماد، مثبت و سازنده برای گفتوگوها و بحثهای جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل میکند که بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱، خیلی از اعضای هیئتمدیره احساس میکردند که دیگر نمیتوانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجهاش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمیشد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!
نکته دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستمعامل سیمبین وابسته شده بودند و کسی به خودش اجازه نمیداد به گزینه دیگری فکر کند. وقتی هم در سال ۲۰۱۲ با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود! نکته آخر اینکه تحلیلها و تصمیمات براساس دادههای واقعی نبود و بیشتر حسی و شخصی بود. نقل میشود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت بهجای سیمبین از سیستمعامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستمعامل ویندوز را پیشنهاد میدادند.
این در حالی بود که دادهها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستمعامل ویندوز نشان نمیداد و موفقیت این سیستمعامل بسیار بعید به نظر میرسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشیهایش استفاده کرد و نتیجهاش هم شکست کاملش در سال ۲۰۱۳ بود.
سه نکتهای که بهعنوان عوامل شکست نوکیا ذکر شد، میتواند عوامل شکست هر شرکت، سازمان یا حتی نهاد اجتماعی باشد. اعتماد و احترام متقابل، وابستگی احساسی افراطی به آنچه دیگر امروز کارکردی ندارد و تصمیمگیریهای حسی و شخصی غیر داده محور میتواند موجب زمینخوردن و شکست ما شود.
نوکیا از منظر فناوری و زیرساخت چیزی کم نداشت؛ آنچه کم داشت، توجه بیشتر به بُعد انسانی تصمیمگیرانش بود؛ ضعفهایی که هیچ انسانی را از آن مفری نیست مگر با آگاهی از وجود چنین ضعفهایی! مگر با پذیرش اینکه شاید دارم اشتباه میکنم! شاید بقیه هم حرفهای خوبی برای گفتن داشته باشند!
۰