نگاه سیاه اروپایی در سریال "تاریک"
این سریال با دنیای فانتزی و حس ترسی که بیشتر اضطراب و کنجکاوی است تا وحشت، فضایی سرد و اتمسفری غیر قابل فهم دارد، به گونهای که ممکن است بعد از تماشای بیش از پنج اپیزود از ۱۰ اپیزود فصل اول، هیچ ایدهای در رابطه با خط داستانی و اتفاقاتی که در حال وقوع هستند و جایگاه شخصیتها در این هزارتوی نامفهوم نداشته باشید.
کد خبر :
۵۹۱۳۹
بازدید :
۱۵۳۵
1. اولین تولید آلمانی نت فلیکس، سریالی ۱۰ قسمته است؛ مجموعهای چند ژانره با داستانی علمی تخیلی و ترسناک. ماجرای آن در شهری کوچک میگذرد که زیر سایه نیروگاه هستهای قرار دارد و شامل کودکانی است که در بعدی دیگر از زمان گم شده اند؛ جست و جوی شبانه، راههای زیرزمینی و نقشه استادانه و دقیقی است که با دست کشیده شده.
تشابهات سطح بیرونی داستان این سریال با سریال آمریکایی نت فلیکس، «اتفاقات عجیب» به چشم میآید، اما ریشههای اروپایی این مجموعه از تشابهات ظاهری آن بسیار قویتر است.
جایی که در سریال آمریکایی حمله بی وقفه آدرنالین را حس میکنید، «تاریک» هنرمندانه آرامشی شکننده را به مخاطب خود ارائه میدهد که برای طرفداران سریالهای اروپایی آشناست.
به همین ترتیب این سریال وویس آورهای زیادی دارد که درباره آنچه تز اصلی داستان است، فلسفه میچیند؛ «سفر در زمان». ایدههای ساده ای، چون سرنوشت و جبر تقدیر به میزان زیاد و به شکل خارق العادهای مورد استفاده قرار گرفته و به شکلی پیچیده به جذب مخاطبانی میپردازد که داستانهای علمی تخیلی را به شکل سنگین و عمیق میپسندند.
بیشتر بخوانید: سریال "تاریک"؛ ترکیبی از یک حادثه هستهای و تقدیری شوم
2. مشخصا بزرگترین چالش تماشای «تاریک» در داستانی که بین سه دوره زمانی جابه جا میشود (۲۰۱۹، ۱۹۸۶ و ۱۹۵۳) این است که بتوانید کاراکترها را دنبال کنید، به همدیگر ربط دهید و آنها را در برهههای زمانی مختلف شناسایی کنید؛ چهار خانواده با تعداد زیادی کاراکتر اصلی که نقش هرکدام توسط چندهنرپیشه مختلف در سنهای متفاوت ایفا میشود.
داستان با خودکشی توضیح داده نشده یک پدر در سال ۲۰۱۹ شروع میشود و در زمان به جلو و عقب میرود و به معرفی زندگی درهم و پیچیده اهالی شهر جنگلی ویندن میپردازد. خیانتهایی رخ میدهد، رازهایی برملا میشود و خانوادهها در سلسله مراتب شهری بالا و پایین میشوند و در مرکز همه اینها یک نیروگاه هستهای قرار دارد.
ناپدیدشدنهای سریالی افراد، اتفاقاتی از ۳۳ سال قبل را بازتاب میدهد و پسر نوجوان بی باکی به نام جوناس، برای حل این معماها به غارهای زیر نیروگاه هستهای میرود.
3. مباحث ناراحت کننده و غم انگیز در مورد سرنوشت و دایره تکرار میتواند یک مانع و اشکال پس زننده در داستان باشد مگر اینکه به این مباحث علاقه داشته باشید؛ اما سریال حس شوخ طبعی نیز دارد که گه گاه خودش را نشان میدهد، به خصوص زمانی که سفر در زمان به شکل جدی شروع میشود.
جست و جوی جوناس برای یافتن پاسخ، لذت حل معما و درام عمیق را به مخاطب ارائه میکند و اگر یکی دو اپیزود به «تاریک» مهلت دهید، خودتان را پیگیر این سریال میبینید.
4. اتمسفر سریال «تاریک» در اولین اپیزود، بیشتر فضایی وهم آلود در یک قالب جنایی پلیسی است. به محض شروع داستان، درگیر ماجرای مفقودشدن نوجوانی از شاگردان مدرسه شهر «ویندن» میشوید. اتفاقی که در نظر اهالی این شهر کوچک که کم کم متوجه میشویم اغلبشان هیچ وابستگی به آن ندارند، نادر است.
از طرفی ماجرایی ماوراءالطبیعه که ارتباطی با غارهای باستانی موجود در زیر شهر ویندن دارد هم در حال وقوع است. صداهای زوزه مانندی که از غارها به گوش میرسد، کشته شدن پرندگان و حیوانات مختلف به دلیلی نامعلوم که همگی علاوه بر ازدست دادن کامل اندام شنوایی شان، از ترس مرده اند و اتفاقات مرموزی که در نیروگاه نزدیک شهر در حال وقوع است، بر بار پیچیدگی وهم آلود «تاریک» میافزایند تا سریال از همین ابتدا دست به غربال مخاطبانش بزند!
این سریال برخلاف «چیزهای عجیب» با دنیای فانتزی و حس ترسی که بیشتر اضطراب و کنجکاوی ست تا وحشت، فضایی سرد و اتمسفری غیر قابل فهم دارد، به گونهای که ممکن است بعد از تماشای بیش از پنج اپیزود از ۱۰ اپیزود فصل اول، هیچ ایدهای در رابطه با خط داستانی و اتفاقاتی که در حال وقوع هستند و جایگاه شخصیتها در این هزارتوی نامفهوم نداشته باشید.
اما هنر داستان پردازی سریال در این است که با تعداد زیادی کاراکتر در هسته ماجرا دخیل شده و بدون پرداختن به هر کدام از آنها شما را رها نمیکند.
«تاریک» با روندی صعودی و با پیشرفت در خط داستانی، کم کم به تمام سوالاتی که در ذهن مخاطب ایجاد میشود، پاسخ میدهد.
5. پایان فصل اول به گونهای رقم میخورد که نوید وجود فصلی دیگر را میدهد و به ما اطمینان میدهد که این اتفاق خواهد افتاد و سوالات بسیاری برجای میگذارد.
مثل اینکه: چرا مایکل خودش را کشت؟ جوناس قرار بود از روی یادداشت قبل از خودکشی او چه چیزی را کشف کند؟ چرا هربار که جوناس، مایکل را در رویاهایش میدید، او غرق در چیزی مثل جوهر یا روغن بود؟ در هر صورت سریال «تاریک» شاید به اندازه سریالهای دیگر پرزرق و برق نباشد و هنرپیشههایی با ظاهر آراسته در آن وجود نداشته باشند، اما یکی از آن سریالهای بسیار خوب است که دیدنش به شدت توصیه میشود.
منبع: روزنامه هفت صبح
۰