مدرسه‌ای برای کودکان علاقه‌مند به طبیعت

مدرسه‌ای برای کودکان علاقه‌مند به طبیعت

مدرسه طبیعت «باغ»، در ۱۰ هزار مترمربع در انتهای باغ گیاه شناسی تهران قرار دارد؛ مدرسه‌ای برای کودکان. این مدارس نزدیک به ۵ سال است در ایران شروع به کار کرده‌اند. اولین‌شان در مشهد تأسیس شد و حالا تعدادشان در سراسر کشور به ۷۰ مدرسه رسیده.

کد خبر : ۶۲۶۴۸
بازدید : ۱۳۴۸
ترانه بنی یعقوب | تپه‌های گلی و شنی، خانه‌های درختی، برکه آب، دیوار‌های موسیقی که در واقع قوطی‌های حلبی و قابلمه‌هایی هستند که صدای خوش آهنگی دارند. دیدن همه این‌ها و بچه‌هایی که با ذوق و شوق مشغول بازی‌اند، محیط «مدرسه طبیعت» را جذاب می‌کند.
مدرسه‌ای برای کودکان علاقه‌مند به طبیعت
در این فصل سال، عطر گیاهان با نسیم خنکی روی پوست صورت می‌نشیند. آفتاب ملایم اواخر شهریورماه بر سر و رویمان می‌تابد، اطراف‌مان را درختانی با برگ‌های سبز روشن و تیره احاطه کرده. درختچه‌های کوتاه زیر آفتاب ملایم می‌درخشند.
نمی‌دانم نام خیلی از این درختچه‌ها و درخت‌ها چیست، اما هرچه هست زیبایی اینجا را دو چندان کرده؛ چند بچه زیر درخت توت بازی می‌کنند. همان درختی که چند ماه پیش کلی توت از آن چیده‌اند. تعدادی دیگر زیر درخت بلوط مشغول بازی‌اند و برخی هم کنار حوض آب یا به قول مسئولان اینجا برکه. همان برکه‌ای که دل هر بیننده‌ای را می‌برد؛ برکه‌ای آبی رنگ که مدام با شیر آب پر می‌شود و تابستان محل آبی بازی هر روز بچه‌ها بوده.
مدرسه طبیعت «باغ»، در ۱۰ هزار مترمربع در انتهای باغ گیاه شناسی تهران قرار دارد؛ مدرسه‌ای برای کودکان. این مدارس نزدیک به ۵ سال است در ایران شروع به کار کرده‌اند. اولین‌شان در مشهد تأسیس شد و حالا تعدادشان در سراسر کشور به ۷۰ مدرسه رسیده.

بچه‌ها چنان سرگرم بازی هستند که حضور ما نظرشان را جلب نمی‌کند. چند نفری پای تپه‌های شنی گل بازی می‌کنند. همان کاری که خیلی از ما در بچگی تجربه‌اش کرده‌ایم. اما این روز‌ها بچه‌ها کمتر موقعیتی برای چنین بازی‌هایی دارند. دختر کوچولو دستان چسبناکش را به هم می‌زند و از ته دل می‌خندد. معلوم است چقدر به او خوش می‌گذرد. در گوشه‌ای دیگر از مدرسه طبیعت بچه‌ها با خرگوش‌ها و اردک‌ها مشغول بازی هستند.

مهتاب یکی از تسهیلگران این مدرسه برایم می‌گوید بچه‌ها اینجا غیر از بازی کردن و آشنایی با طبیعت، دوستی با حیوانات را هم می‌آموزند. در این مدرسه مربی وجود ندارد و برای هر ۵ کودک یک تسهیلگر هست که تنها مراقب آنهاست.

مژگان احمدیه، مدیر مدرسه طبیعت باغ برایم می‌گوید: «این مدارس با نظریه پردازی دکتر وهاب‌زاده، بوم شناس و فعال محیط زیست معروف آغاز به کار کرد وهدف اصلی‌اش تأمین حق مادرزاد کودکان است. ما بر این باوریم طبیعت حق همه کودکان است، چون انسان طی میلیون‌ها سال در طبیعت به تکامل رسیده و برای گذران زندگی خودش می‌دویده و دنبال غذا بوده تا انسان خردمند امروزی شده؛ بنابراین یک تاریخ میلیون ساله انسان خردمند وعاقل را ساخته.
اما اکنون این حق از انسان و کودکان دریغ شده. ما فکر می‌کنیم به خاطر شهری شدن و رشد ارتباطات دیگر به این فضا‌ها نیاز نداریم. ما میلیون‌ها سال درطبیعت زندگی کرده‌ایم و برای اینکه بتوانیم به تعادل فیزیکی، جسمی، حرکتی، روانی برسیم و در نهایت یک انسان توانمند باشیم حتماً باید تا سن ۱۲ سالگی در طبیعت به سر ببریم. مدرسه طبیعت این تجربه را برای کودکان فراهم می‌کند.»

بچه‌ها از گروه سنی ۳ تا ۱۲ سال می‌توانند در مدرسه طبیعت ثبت نام کنند. هدف اصلی بازی کردن و نشاط بچه‌هاست. جالب‌تر آنکه اینجا هیچ فصلی تعطیل نمی‌شود. تسهیلگر‌ها نمی‌توانند روز‌هایی را که بچه‌ها قاصدک‌ها را فوت می‌کنند و همان زمان هم برای خودشان یا خانواده‌شان آرزو‌های قشنگ می‌کنند، از یاد ببرند.
همان طور که نمی‌توانند روز‌های برفی را از یاد برده باشند. روز‌هایی که بچه‌ها خانه‌های برفی می‌سازند و زیر برف و باران بازی می‌کنند و خانواده‌ها هم این را پذیرفته‌اند که کودکان‌شان در هرآب و هوایی با طبیعت آشتی کنند: «جالب‌تر اینکه همه خانواده‌ها به ما می‌گویند بچه‌ها وقتی در طبیعت‌اند کمتر از هر موقع دیگری مریض می‌شوند.»

مژگان احمدیه معتقد است: «کودکان در این مدرسه تجربه حضور در طبیعت را می‌آموزند و این یادگیری آزاد در آینده آن‌ها بسیار سرنوشت‌ساز است. متأسفانه کودکان زیادی این روز‌ها از این موهبت محرومند. در مدرسه طبیعت کودکان شفافیت، جسارت و اعتماد به نفس و توانایی حل مسائل را یاد می‌گیرند، اینکه با کار جمعی مسائل‌شان را حل کنند و مشارکت را تمرین کنند و روحیه دیگرپذیری داشته باشند و صلح طلب شوند.»

بار دیگر به محوطه بازی بچه‌ها برمی‌گردم. فضای چاشت بچه‌ها هم در دل طبیعت بنا شده. بچه‌ها هر روز ساعت ۱۰ و نیم صبح در همین فضا و روی صندلی‌های رنگی صبحانه می‌خورند. مادر یکی از بچه‌ها امروز برای بازدید از فضای مدرسه آمده: «بچه‌ها همه‌اش در محیط آپارتمان حبسند، نه آزادی دویدن دارند و نه تحرک لازم. دوره کودکی ما این طور نبود. بچه‌ها اینجا آزادند و تسهیلگر‌ها هم مراقب‌شان هستند. راستش من نمی‌خواهم بچه‌ام دائم از این کلاس به آن کلاس برود و تحت آموزش‌های سخت باشد.
دوست دارم بازی کند، شاد باشد و بزرگ شود. بعدتر سراغ هر آموزشی که خواست برود. اینجا در مدرسه طبیعت بچه‌ها انگار شادترند. از هر کدامشان که بپرسی اینجا را بیشتر دوست دارند یا کلاس‌های آموزشی را با صدای بلند می‌گویند اینجا را بیشتر دوست دارند. انگار مسابقه یاد دادن زبان و مهارت‌های مختلف به بچه‌ها بیشتر بین والدین جریان دارد تا خود بچه‌ها.»

مهتاب، تسهیلگر مدرسه در گوشه‌ای از باغ، قرقره را نشانم می‌دهد. همان خانه درختی که روی زمین بنا شده. ماشین‌های دست ساز هم هستند که فضایی شاد برای بچه‌ها فراهم کرده: «بچه‌ها در این فضا‌ها رؤیاهایشان را تصور می‌کنند؛ یکی صاحب خانه می‌شود و دیگری صاحب ماشین.»

دیوار مدرسه با حصاری چوبی از محوطه باغ گیاه شناسی جدا شده و بچه‌ها باید این مرز را بشناسند. یک محوطه بازی هم در مدرسه هست، اما تفاوت اساسی با پارک‌های بیرون دارد. بچه‌ها در این فضا می‌توانند پیک نیک برگزار کنند. کمی آن سوتر هم یک تنور نانوایی هست. تنور الآن خاموش است، اما زمستان‌ها بچه‌ها با کمک تسهیلگر‌ها در آن نان می‌پزند. تابستان‌ها بلال کباب می‌کنند و می‌خورند.

در مدرسه سایت گِل بازی و نجاری هم هست. در گل بازی، بچه‌ها آزادند، اما نجاری به قول بچه‌ها با کمک خاله‌ها انجام می‌شود. دیوار موسیقی هم ترکیبی است از قوطی‌های حلبی و قابلمه‌هایی که کنار هم آویزان شده و صدا دادن‌شان حس خوشایندی ایجاد می‌کند. یکی از تسهیلگر‌ها توضیح می‌دهد: «سعی کرده‌ایم همه چیز طبیعی باشد و بچه‌ها را از فضای خشک شهری بیرون بکشیم.»

یکی از بچه‌ها می‌گوید سه روز در هفته به مدرسه می‌آید و دیگری یک روز، مدرسه هر روز از ساعت نه و نیم صبح تا دو بعد از ظهردایر است. درسا می‌گوید: «اینجا را بیشتر از همه کلاسهایم دوست دارم.» مادر یکی از بچه‌ها می‌گوید: «دوستان خودم مدام بچه‌هایشان را می‌فرستند کلاس. از الآن برنامه‌ریزی می‌کنند بچه‌هایشان بروند آکسفورد یا فلان دانشگاه، اما من دوست دارم بچه‌ام در کنار کلاس رفتن شاد هم باشد.»

بچه‌ها در لانه خرگوش‌ها مشغول بازی‌اند، سلما و رزا می‌گویند عاشق خرگوش‌ها هستند. با کنجکاوی می‌خواهند بدانند برای چه به مدرسه‌شان آمده‌ام و وقتی می‌فهمند خبرنگارم، کنجکاوی‌شان بیشتر هم می‌شود. پسر بچه‌ها هم دوره‌ام می‌کنند و می‌گویند کلاس فوتبال و والیبال می‌روند. پسربچه‌ای به دیگران توصیه می‌کند، جواب سؤالهایم را بدهند: «خبرنگار است جوابش را بدهید.»

تسهیلگر‌ها می‌گویند یکی از بچه‌ها به جای مدرسه رفتن قرار است هر روز اینجا بیاید و از راه دور درس بخواند. بچه‌های دیگری هم هستند که به جای مدرسه در مقاطع مختلف تحصیلی مدرسه طبیعت را انتخاب کرده‌اند. تسهیلگر‌ها می‌گویند چنین فضا‌هایی برای نوجوان‌ها هم لازم است، اما چون آن‌ها وارد دنیای جدیدی شده‌اند، نیاز‌های متفاوتی هم دارند.

از احمدیه می‌پرسم تفاوت اصلی مدرسه طبیعت با پارک در چیست و اینکه شاید هر پدر و مادری فکر کند بچه‌اش را به فضای باز می‌برد و کودکش همین فضا را آنجا هم تجربه می‌کند. او می‌گوید: «در پارک پدر و مادر حضور دارند و بچه‌ها تحت کنترلند. درحالی که دانش بچه مبتنی بر رهایی اوست، یعنی باید رها باشد و تجربه کند. الآن مادران ما دانایان کلند و دائم درحال پاسخگویی و رهنمود دادن به کودک‌شان. درحالی که تا بچه خودش تجربه نکند، نمی‌تواند پیرامونش را درک کند. اینجا بچه‌ها رها هستند و خلاقیتشان شکوفا می‌شود. با همفکری در جمع مسائل‌شان را حل می‌کنند و خلاقیت حل مسائل را یاد می‌گیرند.
خیلی اوقات بچه‌ها نخبه‌اند، اما نمی‌توانند ارتباط اجتماعی داشته باشند و مسائل‌شان را حل کنند. دکتر وهاب‌زاده ایده پرداز این مدارس می‌گوید: بچه‌ها باید خودشان به خیلی از پرسش‌ها پاسخ دهند. شاید اینجا از خیلی بچه‌ها بپرسی چه یاد می‌گیری، پاسخ بدهند هیچی. اما ما اینجا هدفمان ارتباط بچه‌ها با طبیعت است و فضا، فضای یادگیری آزاد است.
گاهی وقت‌ها که بچه‌ها از ما سؤال می‌کنند، می‌گوییم نمی‌دانیم؛ حتی واکنش نشان می‌دهند و می‌گویند چه خاله‌های بی‌سوادی. اما هدف ما ایجاد فضایی برای پرسشگری و پاسخگویی توسط خودشان است. این نشان می‌دهد که نظارت ما درست است. بچه‌ها اینجا بشدت صلح طلب می‌شوند و ما این را به چشم و از نزدیک دیده‌ایم.»

به گفته مژگان احمدیه یک بار در ماه مدرسه در اختیار کودکان کار است و آن‌ها دنیای بچگی‌شان را اینجا مرور می‌کنند تا یادشان نرود کودک هستند: «بچه‌های کار نیامده بالای طناب‌ها هستند، پر از انرژی و شاد. می‌فهمی که چقدر کودکند، اما ساعت دوازده و نیم که می‌شود، می‌خواهند بروند سر کارشان. یک بار یکی از آن‌ها گفت: همه فال‌هایم مانده باید بروم.»

بچه‌ها در مدرسه چند قانون محدود دارند. اولین قانون این است که همه باهم دوستند. دوم اینکه نباید از حصار مدرسه خارج شوند، هر ابزاری که برای بازی از دفتر برمی‌دارند دوباره برگردانند تا مسئولیت پذیر شوند و قبل از غذا خوردن حتماً دستان‌شان را بشویند.

ساعت دوازده و نیم بعد ازظهر، ساعت ناهار بچه‌هاست. اما آن‌ها حاضر نیستند از بازی و دویدن دست بکشند. بعضی‌ها هنوز شن بازی می‌کنند، برخی دیوار موسیقی را به صدا درمی‌آورند و چند نفر هم در لانه خرگوش‌ها تفریح می‌کنند. باد ملایم درختان را تکان می‌دهد. ساعت مدرسه طبیعت هنوز تمام نشده.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید