مرد نمی‌تواند مهریه بدهد، ازدواج نکند

مرد نمی‌تواند مهریه بدهد، ازدواج نکند

در مقابل مرد در موقعیت کاملا متفاوتی قرار دارد. نه تنها بخش بزرگی از تکالیف خود را انجام نمی‌دهد، یا اگر هم مکلف به انجام شود مورد دلسوزی قرار خواهد گرفت بلکه حقوق خود را نیز بیشتر مطالبه می‌کند و از آن بدتر اینکه رفتار‌های اخلاقی زنان را به جایگاه تکالیف آنان ارتقا داده و انجام آن‌ها را به عنوان یک تکلیف قطعی از سوی آنان انتظار دارد؛ و بالاخره اینکه اگر به حقوق زنان تعدی کند، آن را حق خو دانسته و انتظار دارد مورد رسیدگی قرار نگیرد و عموما هم نمی‌گیرد.

کد خبر : ۶۵۰۸۸
بازدید : ۱۶۴۸
چارچوب زناشویی معنادار و منسجم است عباس عبدی | پیش از طرح بحث باید تفاوت دو اصطلاح حقوق و اخلاق را دانست. حقوق قاعده‌ای الزام‌آور است که اجرای آن از سوی حکومت تضمین شده است ولی اخلاق قاعده‌ای الزام‌آور نیست بلکه توصیه به رعایت آن شده است و مردم و جامعه انجام آن را می‌پسندند و اگر کسی آن را نقض کرد با نگاه منفی مردم و حتی طرد نسبی مواجه خواهد شد ولی مجازاتی متوجه او نیست.
برای مثال تهمت زدن به دیگران عمل مجرمانه‌ای است که اگر رخ دهد، می‌توان شکایت کرد و تهمت‌زننده را محکوم و مجازات نمود. ولی احسان به پدر و مادر، عملی اخلاقی است و اگر کسی رعایت نکند، دولت و حکومت کاری بر ضد او نمی‌کنند هر چند مردم چنین رفتاری را بسیار ناپسند می‌دانند.
در روابط میان زن و شوهر هر دو هنجار وجود دارد. زنان برخی از حقوق و تکالیف را دارند و مردان نیز متقابلا حقوق و تکالیف دیگری دارند. همچنین بسیاری از توصیه‌های اخلاقی برای هر دو طرف وجود دارد که می‌توانند انجام دهند یا ندهند و هیچ ضمانتی برای اجرای آن‌ها نیست.
برای مثال حقوق و تکالیف زن شامل دریافت مهریه، تأمین زندگی و نفقه متعارف و تمکین مهم‌ترین آن‌ها است. همچنین مرد نیز در این چارچوب، حقوق و تکالیف مشخصی دارد. ولی دستور‌های اخلاقی که به صورت عادت و پذیرفته شده نیز درآمده است، مهم‌تر است. برای مثال به لحاظ فقهی زن هیچ وظیفه‌ای جز تمکین در برابر شوهر ندارد. پخت و پز، انجام امور خانه، بچه‌داری و حتی شیر دادن به بچه جزو وظایف و تکالیف زن نیست و می‌تواند برای همه این‌ها دستمزد مطالبه کند.
این چارچوب رابطه زناشویی، یک چارچوب معنادار و در نوع خود منسجم است. اجزای آن با یکدیگر سازگار است. ممکن است آن را بپسندیم یا نپسندیم ولی روشن و منطقی است. زن می‌تواند از اجرای کار‌هایی که امروز جزو وظایف و تکالیف همسری او شناخته شده است، پرهیز کند.

ولی اگر این کار‌ها را انجام می‌دهد به معنای آن است به مرد نیکی می‌کند؛ و براساس قاعده آیا نیکی را جز با نیکی پاسخ می‌دهند؛ انتظار نیکی متقابل از جانب مرد را دارد. برای مثال زن هیچ وظیفه‌ای در نگهداری کودک و حتی شیر دادن آن ندارد. چرا؟ به این دلیل که این چارچوب حقوقی فرزند را از آن مرد می‌داند و به همین علت نیز زمان طلاق، حق حضانت با پدر است. ولی اگر به هر دلیلی زن همه امور کودک را انجام دهد، آیا باز هم باید از حضانت کودک محروم شود؟

اگر دقت کنیم، تمامی حقوق تعیین شده برای زن فعلا نسیه شده و تمامی تکالیف او نقد و قطعی و از آن مهم‌تر اینکه تمامی دستورات اخلاقی و اختیاری او نیز تبدیل به وظیفه و تکلیف شده است و هیچ زنی نمی‌تواند از زیر بار نگهداری بچه، خانه‌داری و... شانه خالی کند. حتی بالاتر از این‌ها اگر زنی دچار خشونت زبانی و جسمی شود نیز قادر به پیگیری جدی نیست و در چارچوب موجود، پیگیری یا به جایی نمی‌رسد یا به نفع او نیست.
در مقابل مرد در موقعیت کاملا متفاوتی قرار دارد. نه تنها بخش بزرگی از تکالیف خود را انجام نمی‌دهد، یا اگر هم مکلف به انجام شود مورد دلسوزی قرار خواهد گرفت بلکه حقوق خود را نیز بیشتر مطالبه می‌کند و از آن بدتر اینکه رفتار‌های اخلاقی زنان را به جایگاه تکالیف آنان ارتقا داده و انجام آن‌ها را به عنوان یک تکلیف قطعی از سوی آنان انتظار دارد؛ و بالاخره اینکه اگر به حقوق زنان تعدی کند، آن را حق خو دانسته و انتظار دارد مورد رسیدگی قرار نگیرد و عموما هم نمی‌گیرد.
فراتر از این مساله در امور مالی است که بعضا زنانی که شاغل هستند و از درآمد خود در خانه خرج می‌کنند به علت آنکه به طور فرضی ثروت خانه متعلق به مرد است، مگر آنکه خلافش ثابت شود، زنان بازنده اصلی این روابط حقوقی و اخلاقی هستند زیرا آنچه در جامعه ما جاری است، حقوق و تکالیف و اخلاق اسلامی نیست بلکه تفسیر و اجرای مردسالار آن است. اکنون نیز که مساله مهریه‌ها و زندان افتادن اندکی از مردان به دلیل عدم پرداخت آن موضوع روز شده است، برخی از نگاه‌ها در پی بیرون آوردن این بدهکاران بی‌گناه! از زندان هستند. این شیوه به نتایج مثبتی نمی‌رسد.
البته به زندان افتادن افراد به دلیل بدهی مهریه نیز چیز عجیبی است ولی راه‌حل در آزادی آنان نیست. راه‌حل در شکل دادن یک چارچوب حقوقی منسجم مربوط به ازدواج است. اگر مرد نمی‌تواند مهریه دهد اصلا ازدواج نکند در این صورت زنان نیز مجبور به ازدواج با مهریه اندک خواهند شد و البته با گرفتن برخی از حقوق مثل حق طلاق یا حضانت، مسکن، تحصیل، کار و... در حقیقت پایه‌های حقوقی و اخلاقی مرسوم کنونی در عقد ازدواج با شرایط جدید زن و مرد سازگاری ندارد. می‌توان مهریه را به حداقل‌ها رساند به طوری که حتی نقد پرداخت شود مثلا ۵ سکه ولی به جای آن زن حقوق برابر طلب کند و این کار به نفع قوام ازدواج‌های جدید و بنیان خانواده است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید