یتیمخانههای تقلبی!
هزاران کودک در کامبوج در حالی که والدینشان هنوز زندهاند، در یتیمخانه زندگی میکنند. برخی از این یتیمخانهها تنها برای پول درآوردن از توریستها راهاندازی شدهاند. حال، تلاشهایی در حال انجام است که تا دوباره خانوادهها کنار هم جمع شوند، اما این کار به این سادگیها نیست.
کد خبر :
۶۹۲۷۲
بازدید :
۲۸۵۷
فرادید | هزاران کودک در کامبوج در حالی که والدینشان هنوز زندهاند، در یتیمخانه زندگی میکنند. برخی از این یتیمخانهها تنها برای پول درآوردن از توریستها راهاندازی شدهاند. حال، تلاشهایی در حال انجام است که تا دوباره خانوادهها کنار هم جمع شوند، اما این کار به این سادگیها نیست.
به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، هر روز ساعت ۶:۳۰، پسرها و دخترهای یتیمخانۀ "فرشتگان کوچک" در کامبوج به سر کار میروند. آنها پشت میزهای چوبیای که در ورودی یتیمخانه گذاشته شده مینشینند، تا حواسشان باشد که توجه توریستهای در حال عبور حتماً جلب شود.
هر بار ساعتها با استفاده از چکش و اسکنههای کوچک، در تکههای چرم که الگوهای ظریفی رویشان کار شده، سوراخ ایجاد میکند. در زمان کار هیچکس کلمهای حرف نمیزند؛ یکی ار بچهها گوشگیر در گوشش گذاشته است. از این ساختههای چرمی در به صورت سنتی در نمایشهای عروسکی سایهها استفاده میشود، اما برای توریستها نقش سوغاتی را ایفا میکنند. کارهای بزرگتر تا ۷۰۰ دلار به فروش میرسند.
در حدود ساعت ۱۱، یک مینیبوس گردشگری روی جادۀ خاکی مقابل یتیمخانه توقف میکند. یتیمخانۀ فرشتگان کوچک خیلی از انگکوروات، در استان سیم ریپ و از میراث جهانی، دور نیست. انگکوروات سال گذشته ۲.۵ میلیون گردشگر را به خود جلب کرده است.
گردشگران چینی با لباسهای رنگارنگ از اتوبوس بیرون میریزند، قدری پول در صندوق اعانۀ شفاف میاندازند، گردنبندها قلبشکل کوچک چرمی میخرند و به بچهها بستهها شکلات هدیه میدهد. بچهها برای نشان دادن سپاسگزاری خود صف میکشند و سرود میخوانند که پایانبخش آن آهنگ کلاسیک انگلیسی به نام "You Raise Me Up" است. توریستها با گوشیهای خود عکس میگیرند.
این نمایش هر بار که گروهی توریست اینجا توقف میکنند، توسط بچهها اجرا میشود. اما ۸۰ بچهای که در این یتیمخانه هستند، به غیر از ترانههای احساسی انگلیسی، توانایی ادای چیزی به این زبان را ندارند. آنها صبحها را به کار کردن میگذرانند و بعد از آن در بعد از ظهرها به مدت پنج ساعت در مدرسهای دولتی درس میخوانند.
دورم سوفیا، یکی از پسر بچههایی است که با اسکنه در چرم الگو میکند. این پسر ۱۵ ساله، هیکل ظریف بچههای مقطع راهنمایی را دارد، اما وقتی که حرف میزند، بسیار پخته به نظر میرسد. او میگوید: "من اینجا را دوست دارم، چون میتوانم پول در بیاورم. " این نوجوان در هر ماه بین ۱۰ تا ۲۰ دلار درآمد دارد.
تقریباً همۀ درآمدش را برای مادرش میفرستد. والدین او نمردهاند و حتی خیلی هم از اینجا دور نیستند. اما مادرش، که شوهرش ترکش کرده، به درآمد ماهیانۀ پسر احتیاج دارد و به همین خاطر او در دو سال گذشته در یتیمخانه زندگی کرده است.
تختها به فشردگی در خوابگاه کوچک کنار هم چیده شدهاند و دور برخی از تشکهای ژنده، پشهبندهای رنگارنگ دیده میشود. در هر تخت دونفره، سه بچه و گاهی چهارتا میخوابند. وسایلشان در کمدهای فلزی بزرگ خاکستری چپانده شده است.
هزاران کودک در یتیمخانههای کامبوج زندگی میکنند، در حالی که والدین بسیاری از دخترها و پسرهای در این یتیمخانهها در قید حیات هستند؛ واقعیتی که صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) را بر آن داشته که این خانهها را نه یتیمخانه، که "نهادهای مراقبتی اقامتی" بنامد. آخرین بررسی رسمی که در سال ۲۰۱۵ انجام شد، نشان میدهد که ۴۰۶ عدد از این خانهها در کشور وجود دارد که بیش از ۱۶۰۰۰ کودک را در خود جای دادهاند. بر اساس آمار یونیسف، تنها یکی از هر پنج "یتیم" در این خانهها، در واقعیت خویشاوندی ندارد.
اکثر خانوادههایی که فرزندان خود را به چنین جاهایی میفرستند، غرق در فقر هستند. حتی مدارس دولتی در کامبوج پولی هستند، و یتیمخانهها علاوه بر پرداخت مخارج مدرسه، بعضاً برای بچهها، کلاسهای زبان انگلیسی هم میگذارند. برای والدین، این نهادها به مثابه نوعی مدرسۀ شبانهروزی رایگان هستند که در برخی از آنها، کودکان حتی میتوانند قدری پول هم در بیاورند.
میزان رنجی که کودکان از جدایی از والدین و از شرایطی که در یتیمخانهها میبرند، مورد به مورد فرق میکند، اما بسیاری از آنها امیدوارند تا این تجربه، احتمال اینکه در آینده بتوانند شغلی با حقوق خوب پیدا کنند را افزایش دهد. با این حال، متاسفانه سرانجام کار برای اکثر آنها ناامیدکننده است. بر اساس گزارش یونیسف، این کودکان بزرگشده در نهادها، بعدها مشکلات بزرگی در راه پیوستن به جامعه و برقراری روابط پیدا میکنند و با توجه به اینکه خود هرگز تجربۀ زندگی خانوادگی عادی را نداشتهاند، به سختی میتوانند والدینی مسئول باشند. متخصصان میگویند که این یتیمخانهها در حال تولید نسلی از کودکان آسیبدیده هستند.
این سیستم بدون توریستها کار نمیکند
گفتن اینکه چه مقدار از پول توریستها صرف کودکان میشود دشوار است. در مورد یتیمخانۀ فرشتگان کوچک، خود این نهاد میگوید که ۲۰ درصد درآمد مستقیماً به بچهها میرسد و ۸۰ درصد آن صرف کمک به مخارج عملیاتی یتیمخانه میشود.
با این حال بدیهی است که چنین یتیمخانههایی میتوانند برای ادارهکنندگانشان حکم یک کسبوکار پرسود را داشته باشند؛ و این سیستم بدون توریستها کار نمیکند. دولت هیچ پشتیبانی مالی از آنها انجام نمیدهد.
علاوه بر خرید سوغاتی از فروشگاهها و کمک مالی، راه دیگری نیز برای خارجیها وجود دارد، تا حداقل آنطور در ظاهر به نظر میرسد، کار خوبی برای این کودکان کامبوجی انجام دهند: مثلاً آنها میتوانند با تدریس زبان انگلیسی در مدرسهها موسسهها کمک کنند؛ و البته خرج همه چیز را باید از جیب خود بدهند. در مقابل پاداششان این است که احساس میکنند به عنوان یک غربی بهرهمند، در یک کشور فقیر به پیشرفت کمک کردهاند. این نوعی از حضور فراسرزمینی است که با نام "گردشگری داوطلبی" (voluntourism) شناخته میشود.
"انگلیسی یاد بگیر، تا شغل خوبی گیرت بیاید"
مثالهای مثبت بسیاری از این فعالیتهای داوطلبانه وجود دارد که با رعایت دقیق دستورالعملهای رسمی انجام شدهاند. اما تجربهای و حسی که گردشگران از گرفتن تاکسیهای سهچرخه و رفتن به خانههایی که مقصد محبوب خارجیهایی است که قصد کمک به کشور را در بازدیدی کوتاه دارند، کاملاً متفاوت است.
یکی از این مقاصد، موسسه قلبهای خندان است، که در آن درس انگلیسی به یتیمان و کودکان فقیر اختصاصاً توسط خارجیها تدریس میشود. آموزگاران داوطلب از اسپانیا، انگلستان و چین میآیند و میزها به صورت بسیار فشرده در کلاسها چیده شدهاند، طوری که تنها یک نفر در هر زمان امکان عبور از میانشان را دارد. یک نفر روی تخته سیاه نوشته است: " انگلیسی یاد بگیر، تا شغل خوبی گیرت بیاید. "
در اتاقی دیگر، زن جوانی ناامیدانه سعی میکند تا بچهها را ساکت کند. اینجا کلاس اول است و همه همزمان صحبت میکنند و سروصدای کلاس سر به آسمان میکشد. وقتی که هیچ راهی جواب نمیدهد، معلم داوطلب سرخورده، سلفی استیک خود را بر میدارد و آن را روی میز جلوی خود میکوبد تا وقتی که همه بالاخره ساکت میشوند.
بر اساس مقررات دولتی، خارجیها اجازه ندارند که به تنهایی درس دهند. با این وجود، بلن لیبانا، ۴۴ ساله، چنین میکند. او در کشور خود، اسپانیا، در داروخانه کار میکرد، تا اینکه تصمیم گرفت تا کاری متفاوت و معنادار در زندگی خود انجام دهد و کارش را رها کرد.
یک موسسه، موقعیت آموزگاری در کامبوج را برای او فراهم کرد. لیبانا ترجیح میدهد که نگوید چقدر از او پول گرفتهاند. او در آخرین روز کاریش در اینجا، بین بچهها نوشابه پخش میکند و بچهها با اشتیاق آن را مینوشند. لیبانا لبخند میزند. او ظاهراً از اینکه چنین برنامهها مورد انتقاد قرار گرفتهاند، آگاه نیست.
برخی از این انتقادها بسیار شدید بودهاند. چند ماه پیش، دولت استرالیا تا آنجا پیش رفت که توریسم یتیمخانهای را در زمرۀ بردهداری مدرن برشمرد. لیندا رینولدز، سناتور استرالیایی، در سخنرانیای در لندن به داوطلبی به عنوان "کلاهبرداری قرن بیستویکی" اشاره کرد و آن را ترفندی نامیده که در آن گردشگران خوشنیت که به خیال خود در حال انجام کار خیر هستند و با پست کردن تجربیاتشان در شبکههای اجتماعی، به "نشئگی" میرسند.
"مسافرانی که تنها در حال گذار هستند"
سازمانهایی نظیر جنبش چایلدسیف (ChildSafe Movement) با استفاده از تبلیغات پوستری که نکاتی را که مسافران در مورد انجام کار داوطلبانه باید مدنظر قرار دهند گوشزد میکند، در حال افزایش آگاهی در این زمینه است. این سازمان در فهرستی از نکات که برای مسافران منتشر کرده آورده است: "کار کردن با بچهها در نهادهایی نظیر یتیمخانهها کاری مربوط به متخصصان محلی است، نه مسافرانی که تنها در حال گذار هستند. "
در این تبلیغات به این نکته اشاره میشود که کودکان شایستۀ چیزی فراتر از تنها حسن نیت هستند؛ آنها نیازمند آموزگارانی ماهر بوده و مهمتر اینکه جاذبۀ توریستی نیستند. این سازمان بر این نکته تاکید میکند که نهادهای آبرومند هرگز به توریستها اجازه نمیدهند که با کودکان عکس بگیرند، آنها را لمس کنند یا با آنها تنها باشند. با این حال گزارشهایی وجود دارد که حتی گهگاه به بازدیدکنندگان اجازه داده میشود تا کودکان را برای سفرهای کوتاه از موسسهها خارج کنند.
لانگ سدتا، سالها برای کنار هم ماندن خانوادهها در سیمریپ تلاش کرده و سعی کرده تا فقر شدید آنها را به فرستند فرزندانشان به موسسات ترغیب نکند. او میگوید: "اینکه مردم از بدبختی این خانوادهها سود ببرند، حالم را به هم میزند. "
او با استفاده از سازمانش به نام "Build Your Future Today Center"، و از طریق جمعآوری کمک برای پروژههای کشاورزی و ساخت مدارس بدون شهریه، به روستاییان فقیر کمک میکند.
بازگرداندن کودکان به والدینشان
در عین حال، دولت کامبوج به تلاش برای تغییر وضعیت و یکپارچه کردن خانوادهها پیوسته است. مسئولین دولتی در همکاری با یونیسف، شروع به بازرسی از برخی از موسسهها و تعطیلی آنها کردهاند. بنا بر آمار رسمی، تنها در سیمریپ ۱۱ یتیمخانه تعطیل شدهاند. همزمان یک برنامۀ الحاق دوباره کلید خورده تا ۶۴۴ کودک از استان سیمریپ که خویشاوند یا حتی خانواده دارند، نزد ایشان بازگردند.
یکی از اولین کودکانی که قرار است نزد خانوادهاش بازگردد، "تو بروسنا" است. دختر ۱۷ ساله، پیش از اجبار یتیمخانهای که در آن ساکن بود در سال ۲۰۱۸ به اجبار تعطیل شود، چهار سال در آن یتیمخانه ساکن بود. گردانندۀ یتیمخانه دیگر توان جمعآوری پول کافی برای نگهداری از بچهها را نداشت. نمایندهای از وزارت امور اجتماعی ماهی یک بار میآید تا با خانوادۀ هفتنفرۀ بروسنا صحبت کند. این خانواده در یک خانۀ چوبی کوچک که تنها یک اتاق دارد، زندگی میکنند.
محل خواب دختران با پردهای خاکستری که پر از سوراخ است جدا شده، و خانه خالی از وسایل راحتی است و یک تنور در باغ دارند. توالت نیز در یک بیقولۀ سیمانی که چند متر از خانۀ اصلی فاصله دارد، قرار دارد.
بروسنا برای خواب چیزی به جز یک زیرانداز حصیری ندارد. او دست در پشت کیسهای از لباسها میکند و ارزشمندترین داشتهاش را بیرون میآورد: دفتری پر از نقاشیها از لباسهای رقص و عروس. او از زمانی که در تلویزیون یتیمخانه برنامهای در رابطه با طراحان مد دیده، رویایش این بوده که خودش طراح مد شود.
چای ویوات، مردی که از وزارتخانه هر ماه به بازدید این خانواده میآید، خیلی از این خانواده رضایت ندارد. او به آنها درجۀ "زرد" یا متوسط میدهد که معنایش این است که مثلاً خانواده همکاری نمیکند یا کودک به مدرسه نمیرود. در مورد بروسنا، خانواده درآمد کافی برای تامین خورد و خوراک را ندارد و محتاج به کمکهای دیگران است.
اگر تصمیم با بروسنا بود، اصلاً به خانه نمیآید و در یتیمخانه میآمد؛ حتی با این که مجبور بوده برای توریستهایی که برای بازدید میآمدند، برقصد. دختران لباسهای آبی کمرنگ سنتی به تن کرده و آرایش میکردند؛ بروسنا هنوز عکسی از آن دوران را دارد.
او هنوز خاطرات شیرینی از یک بازدیدکنندۀ غربی در ذهن دارد، هر چند که ماجرا مربوط به سالها پیش است و آن زن ایتالیایی که کلمنتین نام داشت، تنها دو هفته را با بچهها گذراند. بروسنا میگوید که او با بچهها نان میپخته و به آنها بازی یاد میداده است. دخترک میگوید: "او همۀ ما را بغل میکرد. " آنها هنوز در فیسبوک دوست هستند، اما در این خانۀ چوبی کوچک خبری از اینترنت نیست. بدتر اینکه او ارتباطش با دوستانش در یتیمخانه را از دست داده و با خانوادۀ خود احساس بیگانگی میکند.
مادر او هیچ چارهای جز اینکه دختر بزرگش را در یتیمخانه بگذارد نمیدیده است، و میگوید که در آن زمان شوهرش بیمار بوده و اغلب به غذای کافی برای همه وجود نداشته است. حالا مادر از این ناراحت است که بروسنا دلش نمیخواسته که برگردد. او میگوید: "وقتی که نزد ما برگشت، هیچ چیز نمیخواست. حتی نمیخواست زندگی کند. " او اضافه میکند که دخترش به آرامی در حال بهتر شدن است.
شام خوردن با هم
دورم سوفیا، پسرک یتیمخانۀ فرشتگان کوچک، به این زودیها نمیتواند نزد خانوادهاش بازگردد. مادرش، نورم تیاب، برای پرداخت اقساط وام کسبوکار کوچکی که گرفته، به پولی که پسرش درمیآورد متکی است. تنها چند صد متر آنسوتر از یتیمخانه، مادر اسنکفروشی کوچک و خیابانی خود را دارد که در آن مرغ و ماهی گریل شده میفروشد. او ۲۰۰۰ دلار از بانک وام گرفته تا اینجا را راه بیاندازد.
او میگوید که پسرش واقعاً خودش میخواسته که به موسسه برود. وقتی که دلش برای پسرش تنگ میشود، گاهی به موبایلش زنگ میزند. به خصوص هنگام غروب.
وقتی که از پسر میپرسیم که بیش از همه دلش برای چه چیزی تنگ میشود، لحظهای برای فکر کردن مکث میکند. در نهایت میگوید که عزیزترین خاطرهاش با هم شام خوردن است. بعضی وقتها مادرش چیزی بامزه میگفته که همه را به خنده میانداخته است.
او میگوید که اگر بخواهد در یتیمخانۀ فرشتگان کوچک قدری تفریح کند، مثلاً کمی فوتبال بازی کند، باید از مدیر اجازه بخواهد. دورم سوفیا میگوید که مدیر بعضی وقتها قبول میکند و میگوید: "باشه، ولی فقط یه کم. "
۰