پانکراکهای غیرمُجاز، مَجاز دانشآموزان ایرانی
هر آن چیزی را که غیرمُجاز اعلام کردیم، برای دانشآموزان وسوسهبرانگیزتر و جذابتر شد زیرا هنوز نمیخواهیم بپذیریم که دانشآموز حال حاضر با شاگرد عصر مکتبخانهها تفاوت پیدا کرده است.
کد خبر :
۷۰۵۱۳
بازدید :
۷۶۵۷
مبینا غربا* | پس از سروصدای فراوان آهنگ یک خواننده ایرانی خارجنشین بد نیست فکر کنیم که چرا دانشآموزان ما به موسیقیهای پاپ آنچنانی آری میگویند و برایشان لذتبخش است و به طرحهای اجباری که سالیان سال است در مدارس اجرا میشود خیر؟
چه کسی مجاز و غیرمجاز را تعریف میکند؟ معیار مجاز و غیرمجازبودن چیست؟ آیا با فراخوان مسابقه انشای نماز که از زمان تحصیل دهه شصتیها وجود داشته و تا همین الان هم ادامه دارد، دانشآموزان ما نمازخوان شدهاند؟ آیا با اجبار و تهدید کمکردن نمره انضباط میتوانیم تربیت موردنظر را ریشه آموزشهایمان قرار دهیم؟ چقدر موفق بودهایم؟
مگر جز این است که گفته شده است خیر الامور اوسطها؟ تا چه زمانی میخواهیم کارهای بیثمر را تکرار کنیم؟ نحوه برخورد مسئولان در نظام آموزشی بیشتر به گریزانشدن دانشآموزان دامن زده است. میشود در مدارس، مراسم قرائت قرآن و نماز را بر پایه مؤلفه اعتقادی و دینیمان داشته باشیم، اما نه با اجبار، بلکه با رغبت و اختیار، چون در غیر اینصورت پاسخی دریافت نخواهیم کرد.
اینگونه رفتارها سر میزند که موجب میشود دیدگاه انسانها نسبت به مصادیق زنبوران بیعسل تغییر پیدا کند. هر آن چیزی را که غیرمُجاز اعلام کردیم، برای دانشآموزان وسوسهبرانگیزتر و جذابتر شد زیرا هنوز نمیخواهیم بپذیریم که دانشآموز حال حاضر با شاگرد عصر مکتبخانهها تفاوت پیدا کرده است.
همانطور که اگر یک نفر را با شکل و شمایل دو یا سه دهه پیش ببینیم برایمان حیرتآور است، شیوه پرورش دانشآموزان زمان حال به طریق دو، سه دهه قبل نیز جای بسی حیرت دارد و دردآور است. دانشآموز امروز با دنیای عظیمی پیش میرود که دانشآموز گذشته چنین امکانی برایش فراهم نبود؛ چرا؟ چون پیله محکمی در اطرافش وجود داشت.
اما ما درحالحاضر، دانشآموزان را با قوانین آنی و مکانی، شرطی کردهایم آن هم شرطی مدرسه. مگر جز این است که رسالت آموزشوپرورش تربیت انسانهای همهمکانی و همهزمانی است؟ پس این همه ناکامی چرا؟ چون دانشآموزان ما زمانی برای برونریزی هیجاناتشان ندارند، چون موسیقی از طرف مسئولان با تعریفی تابووار تشریح شده است. تا کی قرار است مدیر و معاون را اخراج کنیم؟
تعرض میشود؛ معلم اخراج میشود. آتشسوزی میشود، مدیر اخراج میشود. «موسیقی» پخش میشود، مدیر اخراج میشود. اینگونه پاککردن صورتمسائل آثاری را بر صفحه آموزشوپرورش کشور باقی میگذارد و دیری نمیپاید که خانوادهها ترجیح میدهند فرزندشان را خودشان تعلیم دهند به جای اینکه به دست سیستمی بسپارند که خودش سلامت کافی ندارد و باید مورد تعلیم قرار گیرد.
مگر جز این است که احساسکردن و شنیدن نوسانات صدا در یک موزیک آرامبخش به انسان کمک میکند تا قلب با ریتم منظمتری کار کند؟ و مثلا امواج مغز از حالت پرتلاطم به حالت آرام برسد؟ استرسها به حداقل برسد و سیستم دفاعی بدن تقویت شود؟ همچنین بهراستی میدانیم که موسیقی، روی فرایند یادگیری و فکرکردن اثر میگذارد و موجب توانایی مثبتاندیشی میشود و در انسان احساس انگیزه بیشتری ایجاد میکند.
اما خوب است بفهمیم و بفهمانیم که موسیقی و حتی نتهایی که استفاده میشود طیف وسیع و متفاوتی دارد و روی این هنر اصیل سرپوش نگذاریم. ما نه مخلص چشمقرمزها هستیم و نه نوکر و سرسپرده کسانی که نه ادبیات پارسی بلدند و نه ادبیت پارسی. میخواهیم بگوییم کمبود شناخت یا نشناساندن فرهنگ موسیقیایی، آن هم به روش صحیح به دانشآموزان موجب شده است که آنها به موسیقیهای سبک پانکراک رو بیاورند.
هنوز نمیدانیم که سبک باروک شاد مورد توجه این نسل است، ریتمی که از ابتدا تا انتها شاد است یا برعکس. این نسل، سبک موسیقی امپرسیونیسم ذهنیتگرا را کمتر میپسندد و در عوض به سبک مینیمال عینیگرا گرایش بیشتری دارد.
علاقه و گرایش به این هنر در خارج از نظام آموزش رسمی ما تعریف شده است و با وجود بنمایههای موسیقیایی اصیل، دانشآموزان ما به دلیل نشناختن موسیقی فرهنگی، حتی سبک رسیتاتیف ایتالیایی را میشناسند، اما سبک بومی را خیر. علاقه و سلیقه نسلها متفاوت شده است و شناختها هم بسیار اندک. کتابها را تغییر میدهیم، اما هیچ زمان سبک موسیقی بومی را تعریف و تبیین نمیکنیم.
استادان عرصه موسیقی را معرفی نمیکنیم؛ استادانی که هنرشان هم از ادبیات پرمایه است و هم از ادبیت. فکری به حال دانشآموزان کنیم که چه تغییری متناسب با فرهنگ بومی خود باید در ساختار نظام آموزشی ایجاد کنیم که هم نیازهای هیجانی آنان تأمین شود، هم ادبیات موسیقیایی غنی کشور را بیاموزند و هم متناسب با عصر حاضر پیش بروند و به جای دستهبندی مجاز و غیرمجاز و برچسبزدن بر آثار هنری به دانشآموزان بیاموزیم که هنر قابل احترام است و باید مفهوم هنر و هنرمند را متناسب با سطح درک و دریافت دانشآموزان به آنها فهماند و سپس، توقعاتمان را از آنان شکل داد.
۰