فیلم چرنوبیل؛ جنگ روانی خطاب به جهانسومیها
تمام پرسوناژهای چرنوبیل تیپ هستند و به شخصیت نمیرسند؛ تیپهای کاریکاتوری با رفتارهایی خندهدار و خالی از هرگونه خرد، حرص در بیاور و به بیان ساده «خنگ.»
کد خبر :
۷۱۳۶۹
بازدید :
۳۹۹۲
رضا صدیق | سالهای زیادی از جنگ سرد میان اتحادیه جماهیر شوروی و ایالاتمتحده امریکا گذشته، اما هنوز این دوره تاریخی دستمایه ساخت آثار سینمایی است. گویی این فرآیند است که تغییر ماهیت داده، اما ذات آن هنوز در جریان است.
مینی سریال چرنوبیل از همین مدخل قابل بازشناسی است، با این تفاوت که سازندگان این اثر، این نقطه تاریخی را شاهد مثالی برای فضاسازی در زمان حال انتخاب کردهاند. از این رو میتوان این مینی سریال را از دو زاویه نگاه کرد. ابتدا همین شاهد مثال و بعد، پردازش تکنیکال اثر. چرنوبیل روایتگر یکی از فجایع بشری است. بازنمایی اثری هستهای بر جهان انسانی.
تا به اینجا در فیگور بشردوستانه رخ مینماید، اما علت این اتفاق را نابلدی متخصصان شوروی یا به عبارتی نابخردی حاکمان شوروی بیان میکند. درست در این بزنگاه است که پیامی نانوشته از پس اثر خود را نمایان کرده، سینه صاف میکند و خطاب به مردم میگوید: «میدانید چه خطر بزرگی بیخ گوشتان است؟
شما در معرض خطر هستهای شدن قرار دارید، زیرا حاکمانتان علم این کار را ندارند و فاجعه در پیش است!» اینجاست که چرنوبیل را نمیتوان مینی سریالی تاریخی قلمداد کرد، بلکه باید آن را جنگ روانیای دانست که قرار است خطاب به «جهان سومی»ها و حتی جهان اطرافشان از خطر هستهای شدن بگوید، زیرا اثر رخداد این فاجعه را نه معطوف به همان کشور که تمام کشورهای اطراف و دنیا روایت میکند.
چرنوبیل، اثری است که قرار است دلیل پیشگیری جهانی از هستهای شدن کشورهای دیگر باشد؛ اثری به تمامی در خدمت قدرت که خود را با ماسکی بشردوستانه بزک کرده است. این دم خروس البته در ساختار تکنیکی اثر نیز خود را نمایان میکند.
تمام پرسوناژهای چرنوبیل تیپ هستند و به شخصیت نمیرسند؛ تیپهای کاریکاتوری با رفتارهایی خندهدار و خالی از هرگونه خرد، حرص در بیاور و به بیان ساده «خنگ.» از سوی دیگر خرده داستانهای چرنوبیل در همان ساحت بزکشده بشردوستانه علم میشوند و هیچ بار دراماتیکی را در خدمت درام اثر بر دوش نمیکشند.
حتی میتوان گفت که وقت تلف میکنند و نفس روایت اثر را هم میگیرند. فرم روایی اثر، در بزنگاههایی که هیچ منطق روایی را در خود ندارد از اسلوموشنهایی استفاده میکند که در جهت تکمیل پازلِ حقنه کردنِ «خطر» فاجعه هستهای است.
به عبارتی در اوج بحران، اثر خود را مسلح میکند به نمایش اسلوموشنهایی که از در و دیوار، مردم مرده، جنگلهای خاک مرده گرفته و اضافهکاریهایی که دیگر در خود اثر تبدیل به حشو میشوند. بماند که طنز ماجرای بصری چرنوبیل آنجاست که از یکسو حیواناتی را نشان میدهد که به خاطر پخش اورانیوم در هوا در جنگل جان دادهاند و کمی بعد سگهای بیپناه شهر را نشان میدهد که سرحالند!
بیراه نیست بگوییم کلیشهایترین سریال تلویزیون ایران را اگر سازندگان هالیوودی و صنعت سریالسازی امریکا بسازند، چیزی شبیه همین چرنوبیل میشود! عجیبی ماجرا، اما آنجاست که یک مقام سیاسی رده بالا این اثر به شدت درجه سه و کلیشهای را درسآموز خطاب میکند، گویی اجبار نانوشتهای است که آدمهای بیربط، درباره موضوعاتی که به آنها ربطی ندارد نظر بدهند.
۰