چند نکته درباره فرمان مشروطه
این حکم را از آن پس «فرمان مشروطیت» خواندند و صدور آن را نقطه عطفی در تاریخ کشور ما و مبدأ دوره تازهای در سیر حیات جامعه ایران محسوب کردند.
کد خبر :
۷۲۰۰۸
بازدید :
۲۳۲۵۲
مرتضی میرحسینی، رضا مختاریاصفهانی | یک: به تاریخ خودمان سال ۱۲۸۵ در چنین روزی مظفرالدینشاه قاجار پای حکم تشکیل مجلس شورای ملی را امضا کرد و سرانجام زیر فشار اعتراض و اعتصاب به کاهش قدرت شاه و سپردن امور کشور به جمعی از نمایندگان جامعه تن داد.
این حکم را از آن پس «فرمان مشروطیت» خواندند و صدور آن را نقطه عطفی در تاریخ کشور ما و مبدأ دوره تازهای در سیر حیات جامعه ایران محسوب کردند. هر چند احتمالا آنکه آن را امضا و صادر کرد، درک کاملی از اهمیت تصمیمی که- ولو به اجبار- گرفته بود، نداشت.
دو: عبدالله مستوفی که آن زمان در روسیه مقیم بود در جایی از خاطرات خود مینویسد: صبح آن روز تازه از خواب بیدار شده بودم که یکی از دوستانم در اتاقم را زد و وارد شد. گفت: «خبر داری که ایران کنستیتوسیون گرفته است؟» گفتم: «شوخی نکن»، گفت: «نه، این تلگرافش است» و تلگراف رسمی که این خبر در آن بود از جیب خود درآورد و به من داد.
گفتم: «رفیق، کار بزرگی انجام شده، خدا کند که نتیجه خوبی از آن بگیریم.» گفت: «مگر ممکن است نتیجه بدی هم داشته باشد؟» گفتم: «بالمآل البته نتیجه آن خوب است ولی شرط آن رفتار عاقلانه ماست که از افراط و تفریط جلوگیری کنیم... انقلاب و تغییر حکومت استبداد به مشروطه اگرچه آخرش خوب است ولی تا این وضع حکومت سابق عوض شود و حکومت جدید جای آن را بگیرد، خیلیها نفله شده و زیر دست و پا میروند.
در کشور ما عقیده مسلمانی به دموکراسی خیلی کمک میکند، آریستوکراسی در کشور ما ریشهای ندارد که از اعیان بترسیم ولی مردم نمیدانند چه کنند. عیب اینجاست که در فارسی یک ورق کاغذ چاپ شده در این بابها در دست کسی نیست.»
بعد از وقفهای کوتاه، خودم دنبال صحبت را گرفتم و گفتم: «من یک کار برای رفع این عیب در نظر دارم و آن ترجمه کتابی در انقلاب فرانسه است که معایب و محسنات انقلاب را به نظر مردم برساند».
سه: مستوفی صادقانه فکر میکرد که ترجمه یک کتاب، آن هم برای انتشار در جامعهای که اکثریت مطلق آن سواد خواندن و نوشتن نداشتند، انقلاب را از آسیبهای بعدی حفظ میکند. البته این سادهاندیشی به مستوفی محدود نمیشد و تازه او در چارچوبهای زمان خود مردی فرهیخته و آگاه به شمار میرفت.
سه: مستوفی صادقانه فکر میکرد که ترجمه یک کتاب، آن هم برای انتشار در جامعهای که اکثریت مطلق آن سواد خواندن و نوشتن نداشتند، انقلاب را از آسیبهای بعدی حفظ میکند. البته این سادهاندیشی به مستوفی محدود نمیشد و تازه او در چارچوبهای زمان خود مردی فرهیخته و آگاه به شمار میرفت.
سادهاندیشی، دستکم در آغاز کار یک عارضه فراگیر میان اغلب هواداران مشروطیت بود و خیلیها به نوعی به آن دچار و گرفتار بودند. بیشتر آنها گمان میکردند، انقلاب نه فقط خیلی زود همه مشکلات کشور را تدبیر میکند که شخصیترین مسائلشان را هم چاره خواهد کرد. سرخوردگی بعدی پیشروترین هواداران مشروطیت، ریشه در همین نگاه رمانتیک داشت.
مشروطه و مجلس مردمگرا
انقلاب مشروطه ایران اگرچه در نظر برخی صاحبنظران نه انقلاب که جنبش است، اما باتوجه به ویژگیهای سلبی و ایجابی آن که از شرایط هر انقلابی است، آن را میتوان یک انقلاب نامید. نکته آنکه ویژگیهای ایجابی انقلاب مشروطه بیشتر از ویژگیهای سلبی آن است. ایجاد نهادهای مختلف ازجمله این ویژگیهاست.
انقلاب مشروطه ایران اگرچه در نظر برخی صاحبنظران نه انقلاب که جنبش است، اما باتوجه به ویژگیهای سلبی و ایجابی آن که از شرایط هر انقلابی است، آن را میتوان یک انقلاب نامید. نکته آنکه ویژگیهای ایجابی انقلاب مشروطه بیشتر از ویژگیهای سلبی آن است. ایجاد نهادهای مختلف ازجمله این ویژگیهاست.
مشروطه ایران، اما بیشتر انقلاب طبقه متوسط شهری شناخته میشود و تشکیل اولین مجلس برمبنای طبقات به نوعی محروم ساختن تودههای مردم از حضور در مهمترین نهاد برآمده از مشروطه تلقی میشود. البته بخشی از تودههای شهری بیشتر از طریق نمایندگان اصناف در مجلس نمایندگی میشدند؛ نمایندگانی که مشهدی باقر بقال و سیدحسن تقیزاده از آن جمله بودند.
اکثریت جامعه ایران آن روزگار، یعنی روستاییان، اما نمایندگانشان همان نمایندگان طبقه مالکان زمیندار بودند. ایلات نیز با آنکه بخشی از آنان توسط قاجاریه نمایندگی میشدند، اما به معنای واقعی در مجلس اول نماینده نداشتند، از همین رو همراهی سردار اسعد بختیاری با مشروطهخواهان در مقابله با محمدعلیشاه به جهت سهیم شدن در ساختار جدید قدرت بود.
این محروم ماندن بخشهای مهم جامعه ایران از حضور در مجلس اول آیا نشانهای بر عدم مشارکت آنان در رویدادهای مشروطه است؟ با وجود آنکه انتخابات مجلس طبقاتی بود، اما گفتمان حاکم بر قانون اساسی و مجلس اول گفتمان مردمگرا بود.
از همین رو برخلاف ترکیب نمایندگان، در اصل سیام متمم قانون اساسی اشاره شده بود: «وکلای مجلس شورای ملی... از طرف تمام ملت وکالت دارند نه فقط از طرف طبقات مردم یا ایالات و ولایات و بلوکاتی که آنها را انتخاب نمودهاند.»
حتی پیش از متمم، در اصل سیزدهم متن اولیه قانون اساسی که با عنوان نظامنامه اساسی معروف بود، بر اطلاع همگانی از مذاکرات مجلس تاکید شده بود: «مذاکرات مجلس شورای ملی از برای آنکه نتیجه آنها به موقع اجرا گذارده تواند شد، باید علنی باشد. روزنامهنویس و تماشاچی مطابق نظامنامه داخلی مجلس حق حضور و استماع دارند بدون اینکه حق نطق داشته باشند.
تمام مذاکرات مجلس را روزنامجات میتوانند به طبع برسانند بدون تحریف و تغییر معنی تا عامه ناس از مباحث مذاکره و تفصیل گزارشات مطلع شوند. هرکس صلاحاندیشی درنظر داشته باشد، در روزنامه عمومی بنگارد تا هیچ امری از امور در پرده و بر هیچکس مستور نماند.
لهذا عموم روزنامجات مادامی که مندرجات آنها مخل اصلی از اصول اساسیه دولت و ملت نباشد، مجاز و مختارند که مطالب مفیده عامالمنفعه را همچنان مذاکرات مجلس و صلاحاندیشی خلق را بر آن مذاکرات به طبع رسانیده، منتشر نمایند...»
در واقع مجلس طبقاتی مشروطه نماینده منافع عمومی بود. منافع عمومی که باید از انحصار نیروهای خاصی خارج میشد. نمایندگان بر این باور بودند که شهرها تحت سلطه و مدیریت نیروهای غیرشهری یعنی ایلات و خوانین هستند. سلطهای که اعتراض اهالی شهرها را در قالب شورش نان و گوشت یا اعتراضات صنفی موجب میشد. از دل این دغدغه قوانین تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و انجمنهای بلدی تصویب شدند.
این قوانین نه تنها مدیریت ایالات و ولایات و شهرها را به منتخبان مردم واگذار میکردند که در شرح وظایف این انجمنها بهویژه انجمنهای بلدی آموزش و تربیت مدنی شهرنشینان و تبدیل آنان به شهروند وجود داشت. علاوه بر نهادهای حاکمیتی برآمده از مشروطه، نهادهای مدنی، چون مطبوعات و تشکلها هم وجه مردمگرایی گفتمان مشروطه را نمایندگی میکردند؛ مطبوعاتی که علاوه بر دولتی نبودن، زبان و ادبیاتشان کمترین نسبت را با زبان پرتکلف و رسمی روزنامههای پیش از مشروطه داشت.
اخبار روزنامهها برخلاف گذشته که نشانی از اعمال قدرت سلطنت قاجاری داشتند، ردی از مردمانی داشتند که پیش از این رعیت شمرده میشدند. بر این مبنا شخصیتهای ستون طنز علیاکبر دهخدا در روزنامه صوراسرافیل مابهازایی در میان فرودستان جامعه داشتند.
البته در این مردمگرایی رگههایی از افراط نیز مشاهده شد. ازجمله مقالات روزنامههای مساوات و روحالقدس گاه به پردهدری پهلو میزدند. انجمنهای مردمی هوادار مشروطه هم نمادی از مشارکت مردمی در امور سیاسی بودند. با آنکه این انجمنها به جهت اقدامات افراطی برخیشان و نفوذ نیروهای دربار در برخی دیگر کارنامهای پرمناقشه دارند، اما نبایستی بر وجودشان یکسره قلم نفی کشید.
نگاه نخبهگرایانه عبدالرحیم طالبوف که بعدها در پژوهشهای فریدون آدمیت دنبال شد، این انجمنها را نشانهای از «هرج و مرج» میدانست که بر رهایی از «گاو دو شاخه استبداد» و گرفتار شدن به «گاو هزار شاخه مشروطهخواهان» دلالت داشت. برمبنای همین گفتمان مردمگرا ادبیات فقهی هم دچار تحول شد.
علامه نایینی در کتاب «تنبیهالامه و تنزیهالمله» مبنای مشروعیت حکومتهای غیرمعصوم را «رفاهیت عامه» میدانست. رفاه عمومی و رضایت اکثریت میتوانست ملاک مشروعیت برای چنین حکومتهایی باشد.
شیخفضلالله نوری هم در تبیین مشروطه مشروعه پا از حوزه فقهی بیرون نهاد و با انتشار روزنامه «لوایح» نظریات خود را در حوزه عمومی مطرح کرد. چنین وضعیتی نشان میدهد با وجود مجلس طبقاتی دوره اول این گفتمان مردمگرا بود که بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران غلبه داشت.
البته این گفتمان محذوفان مهمی همچون زنان داشت؛ محذوفانی که علاوه بر محرومیت از انتخاب شدن و انتخاب کردن، نمیتوانستند به عنوان تماشاچیان مذاکرات مجلس حضور یابند. زنان، اما با حضور در اجتماعات گوناگون بهتدریج خود را بر این گفتمان تحمیل کردند.
جابهجایی تاریخ در "کمالالملک"
در فیلم «کمالالملک» ساخته زندهیاد علی حاتمی، در بخش مربوط به پادشاهی مظفرالدینشاه قاجار و خواست مردم ایران برای برپایی مشروطه، بعد از سکانسهای مربوط به مبارزات مردم و درگیری شاه با درباریانی که مخالف تأسیس عدالتخانه هستند، در صحنهای مظفرالدین شاه - با نقشآفرینی یگانه علی نصیریان - درحالیکه آخرین نفسها را میکشد متن فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی را دیکته کرده و سپس در دم آخر آن را امضا میکند.
البته در عالم واقع شاه قاجار ٥ ماه بعد از امضای این فرمان روی در نقاب خاک میکشد، اما خب علی حاتمی برای ساختن درام مورد نظر خود در «کمالالملک» این تاریخ را کمی جابهجا کرده است!
منبع: روزنامه اعتماد و شهروند
۰