فیلم کارت پرواز؛ بیداری با شلاق تلخ فقر
«کارت پرواز» در سینمای اجتماعی ایران فیلم مهمی است. فیلمی است که میتواند هر مخاطبی را در مقام مقایسه و لحظهای جای قهرمان قصه بگذارد.
کد خبر :
۷۲۸۴۶
بازدید :
۱۷۳۴
علی نعیمی | واقعگرایی در سینما بر بستر درام گاهی میتواند آنچنان پیش رود که جامعه و هر آنچه پیشامد آن است را بر قایق تراژدی سوار کند. مسیری که گاه هیچ تلخی و گزندی در آن انتها و نقطه پایانی ندارد.
«کارت پرواز» ساخته مهدی رحمانی با تکیه بر همین واقعگرایی و نمایش عریان یک بزه در جامعه شهری ساخته شده است. فیلمی که در لایههای زیرین جامعه به ظاهر آرام شهری به دنبال التهاباتی است که شاید روزانه از کنارمان عبور میکنند و در اتوبوسهای شرکت واحد و ایستگاههای مترو و پیادهروهای شلوغ در رفتوآمدند و هیچ کس به رنگ زرد چهره آنها که از نشت کیسه مواد مخدر در شکمشان درست شده، توجه نمیکند.
«کارت پرواز» شخصیترین فیلم مهدی رحمانی است. فیلمسازی که کارش را در سینمای تجربی آغاز کرد و آثار متأخرش همواره در کشمکش میان اراده انسان و تسخیر نفس آدمی در سیطره زندگی مدرن در رفتوآمد بوده است.
این نگاه رحمانی در «کارت پرواز» شکل شخصیتری به خود گرفته است و گاه میتوان این تلنگر و نهیب درون فیلم را با صدایی رساتر شنید. رحمانی تلاش کرده است چهره کریه سلطه مواد مخدر بر لایههای مختلف جامعه را عریانتر از هر نگاه سینمایی به مخاطب نشان دهد.
از این رو فیلمساز هیچ واهمهای ندارد که تصاویرش زهر تلخی یک اتفاق را به نمایش بگذارد و از همین رو تا آنجا که مدیوم تصویر اجازه میدهد، خودش را سانسور نکرده است. این افراط در نمایش اتفاقها و جزئیات قاچاق مواد مخدر گاه آنچنان زیاد است که از حوصله و طاقت مخاطب خارج میشود.
اما فیلمساز با آگاهی نسبت به این موضوع تلاش دارد کمتر در شکل واقعی رخداد دست ببرد. شاید برای همین هم اسم بازیگران اصلی درون فیلم نام واقعی آنها یعنی منصور و نداست چراکه اینطور حس بازیگر به اتفاقات نزدیکتر است و درک شرایط درون قصه برایش واقعیتر و ملموستر میشود.
بیپروایی فیلمساز در «کارت پرواز» گاه از توضیح درباره چگونگی انجام یک بزه اجتماعی فراتر میرود و در صحنههایی مخاطب را چنان با شلاق تلخ فقر از خواب بیدار میکند که نمیتوان لحظهای از فکر سرنوشت قهرمان قربانی قصه رها شد. فیلم در این میان البته گاهی در دام افراط در نمایش تلخی میافتد و برای هر بحرانی یک دلیل و بهانهای میتراشد.
ندا دختری است که به خاطر اینکه بتواند فرزندش را پیش خودش نگه دارد و همسر سابقش حضانت فرزند را از او نگیرد، مجبور به خلافی میشود که در نهایت منجر به یک اتفاق ناگوار میشود، اما در این میان گویی دلیل همه اتفاقها و خطاها از ناحیه همسر سابق ندا به او تحمیل میشود.
ورطه تراشیدن توجیه گاه درون فیلم آنچنان تکراری میشود که مخاطب از تصمیم قهرمان قصه جلوتر میافتد. یأس و ناامیدی در بحران درون قصه هیچ راه فراری ندارد و هیچ بزنگاهی برای بیرونآمدن از آن برای قهرمان قصه نمیتوان متصور بود. گویی تمامی راهها روی او بسته شده و ریسمانی نیست که بتواند برای جداشدن از عمق تراژدی به آن چنگ بزند.
این حد از ناامیدی البته خلاف معرفت و ذات زندگی است. اینکه هیچ راه دومی برای قهرمان قصه در روند داستان تصویر نشده است تا بتوان وجدان مخاطب را نسبت به مرگ او آرام کرد. هرچند سرنوشت محتوم قهرمان قصه در پایان فیلم مرگ است، اما میشد با نگاه مثبت به روند جاری زندگی راهی را ولو خارج از قواعد بازی ندا تصور کرد که اگر ندا به سمت آن میرفت میتوانست زندگی بهتری داشته باشد.
شخصیتپردازی قهرمان قصه با این اوصاف دارای نقص است. اگر شرایط زندگی او برای مخاطب بهتر باز میشد و دلیل بنبست زندگی او در سکانسهایی با نگاه بازتری مطرح میشد شرایط بحرانی قهرمان قصه قابل درک بود، اما در قامت شخصیتی مثل ندا رسیدن به چنین تصمیمی برای بهدستآوردن پول بیشتر قابل پذیرش به نظر نمیرسد.
«کارت پرواز» در سینمای اجتماعی ایران فیلم مهمی است. فیلمی است که میتواند هر مخاطبی را در مقام مقایسه و لحظهای جای قهرمان قصه بگذارد. عفریت اعتیاد و مواد مخدر در ایران گاه آنچنان میتواند به هر شهروندی نزدیک باشد که شرایط و سرنوشت تلخ ندا میتواند مابازای بسیاری از افرادی باشد که هر روز از کنار ما میگذرند.
افرادی که به امید یک هوای تازهتر و یک زندگی ایدئالتر در ورودی فرودگاه با آنکه منتظر دریافت کارت پروازشان هستند در یک لحظه کیسه مواد مخدر در شکمشان میترکد و زهر واقعی یک زندگی تلخ را به تمام رگهای بدن جاری میکند.
۰