مُمَیِّزی، زیانِ محض

آزادی و بیان مشکلات و نظرات برای نظام هر اجتماعی، همان ساز و کار شناخت مشکلات و علامتی است که دردآور است. زنگ خطر را به صدا در می‌آورد. مشکل ممیزی در این است که ابتدا مانع طرح برخی از نارسایی‌ها می‌شود؛ نارسایی‌هایی که تعدادش زیاد هم نیست.

کد خبر : ۷۴۲۰۶
بازدید : ۹۷۴۶
عباس عبدی | مدتی است که اِعمال مُمیزی بر تولیدات فرهنگی به نسبت بیشتر شده است. ناشران و دست‌اندرکاران سینما در این باره به نوعی اتفاق نظر دارند. قضیه آنقدر اهمیت یافته است که برخی از نویسندگان جناح اصولگرا نیز نسبت به موضوع معترض شده و آن را نقد کرده‌اند. ممیزی را چگونه باید فهم کرد؟
به نظر بنده مُمیزی را باید در قالب نوعی اعتیاد تحلیل کرد. نقش مورفین در ساز و کار بدن چنین است که آستانه درد را بالا می‌برد و به فرد آرامش می‌دهد. کسانی که سوختگی شدیدی دارند حتما باید مورفین مصرف کنند، زیرا تحمل درد ناشی از سوختگی را ندارند. ولی درد علامت خوبی است.
درد واکنش به‌هنگام بدنِ ما به دریافت اطلاعاتی است که بیانگر وجود نارسایی در اعضای بدن یا وجود میکروب یا ویروس است. فرض کنید که ما هیچگاه درد دندان نداشته باشیم. در این صورت هنگامی متوجه خرابی دندان می‌شویم که به کلی باید کشیده شود.
یک مشکل برخی از سرطان‌ها این است که تا مرحله پیشرفته آن بیمار متوجه نمی‌شود، زیرا دردی را حس نمی‌کنند. هنگامی هم که به مرحله پیشرفته رسید، درمان چندان موثر نخواهد بود. فرد معتاد علاقه‌ای به تحمل درد ندارد، لذا با مصرف مواد مخدر آستانه تحمل درد را بالا می‌برد و به آرامش می‌رسد.
مشکل او از آنجا آغاز می‌شود که پس از مدتی سیستم بدن او به این حد از مورفین عادت می‌کند و دوباره احساس درد آغاز می‌شود و برای خلاصی از تحمل درد، مجبور است دُز مواد مصرفی را بالاتر ببرد و جایی می‌رسد که بدن او تحمل این همه مورفین را ندارد.
آزادی و بیان مشکلات و نظرات برای نظام هر اجتماعی، همان ساز و کار شناخت مشکلات و علامتی است که دردآور است. زنگ خطر را به صدا در می‌آورد. مشکل ممیزی در این است که ابتدا مانع طرح برخی از نارسایی‌ها می‌شود؛ نارسایی‌هایی که تعدادش زیاد هم نیست.
این اقدام چند نتیجه مهم دارد. اول اینکه اگر نارسایی‌ها گفته نشود، مسوولان نیز مطلع نمی‌شوند، اگر نظرات متفاوت گفته و یا به تصویر کشیده نشود، دیگرانی که متفاوت هستند دیده نمی‌شوند، در حالی که وجود دارند و این خطای دید و آگاهی برای سیاستگذاران ناشی از وجود ممیزی است.

در واقع اجرای ممیزی برای جلوگیری از اطلاع دیگران است؛ ولی در عمل ممیز‌ها خودشان زودتر در تور بی‌اطلاعی می‌افتند.

نتیجه دیگر بی‌اعتبار شدن رسانه‌های رسمی است. هنگامی که نتوان حقیقت و نظرات متفاوت را در رسانه‌های رسمی یافت، به ناچار مردم به سوی بهره‌مندی از سایر رسانه‌ها میل می‌کنند. از میان رفتن اعتبار و موفقیت رسانه‌های رسمی اعم از مطبوعات و رادیو و تلویزیون و کتاب و فیلم داخل کشور ریشه در این سیاست دارد.
مثلا الان کتاب‌های چاپ قدیم اعتبار بیشتری دارد، چون می‌گویند سانسور نشده است. نشر غیررسمی از سانسور تغذیه می‌کند. در مورد فیلم هم همین طور است. اگر درباره فیلمی حساسیت ایجاد شود بیشتر مخاطب دارد.

نتیجه دیگر وجود ممیزی شکل‌گیری فرآیند تخریبی معکوس است. یعنی اگر تا دیروز رسانه‌های رسمی اخبار یک‌سویه و به نفع ساختار رسمی و به ضرر مخالفان می‌دادند در وضعیت جدید مساله معکوس می‌شود و یک تهاجم خبری و تحلیلی تمام‌عیار و حتی غیرمنصفانه علیه ارزش‌ها و معیار‌ها و عملکرد ساختار رسمی شکل می‌گیرد.
آنچه امروز شاهد آن هستیم دقیقا همین وضع است. زیرا وجود ممیزی اجازه نمی‌دهد که هیچ پرونده‌ای بسته شود. از این رو پرونده‌های قدیمی همچنان باز هستند. ولی در آن روزی که این پرونده‌های باز علیه ساختار رسمی رسیدگی می‌شوند، دیگر مدافع چندانی از این ساختار باقی نمی‌ماند، لذا هر اتهام درست و نادرستی وارد می‌شود و افکار عمومی نیز حکم مقتضی را صادر می‌کند.

در واقع ممیزی را می‌توان خلاف عقلانیت دانست. ما در رفتار اقتصادی خود از مصرف امروز خود می‌گذریم و پس‌انداز می‌کنیم تا در آینده مطلوبیت بیشتری نصیب ما شود. ولی ممیزی عکس این است. سود کلان آینده را به پای لذت‌های کنونی ولی اندک قربانی می‌کند.

اثرات منفی ممیزی خیلی بیش از آن است که در آغاز به نظر می‌آید. یکی از دوستان تعریف می‌کرد که قصد نوشتن نقدی بر فیلم خانه پدری داشت، ولی پس از توقیف آن از این کار پشیمان شد، چون می‌ترسد که متهم به طرفداری از ممیزی شود.
در واقع این توقیف عکس آن نتیجه‌ای را می‌دهد که توقیف‌کنندگان در پی آن بوده‌اند. اکنون که رفع توقیف شده احتمالا بیشترین سود را همین فیلم برده است. می‌توان فروش گیشه آن را با پیش مقایسه کرد‌

یکی از استادان دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۲ تحقیق کرد که آن قسمت‌هایی از کتاب‌ها که سانسور شده بود در واقعیت امر به موضوعات سیاسی پرداخته بود ولی خواننده آن‌ها را در خیال خود مربوط به امور جنسی تصور می‌کرده است؟!
برخی جا‌ها ممیزی در حد ابتذال می‌شود، برای نمونه سرچ فلان کلمه در اینترنت فیلتر می‌شود و در لغت‌نامه در دسترس نیست در حالی که آن لغت مشابهات فراوانی دارد و با ممیزی آن کلمه، موضوع پیچیده‌تر و حساسیت خواننده بیشتر می‌شود.

ممیزی اثرات منفی بر پیش‌بینی‌پذیری رفتار‌های همه از جمله حامیان ممیزی دارد. ممیزی براساس سلیقه است. بار‌ها پیش آمده که حتی یک ممیز، کتاب مشابهی را دو گونه نظر داده است. زندگی و فرهنگ را نمی‌توان به چنین سلایقی وابسته کرد.

بنابراین ممیزی نه در میان‌مدت و نه در بلندمدت هیچ سودی ندارد که سراسر هزینه است و اکنون با این وضعیت رسانه‌ای حتی در کوتاه‌مدت هم سود ندارد و همه‌اش هزینه است. پس چرا وجود دارد؟ آیا حکومت‌ها اینقدر بی‌اطلاع هستند که متوجه این عوارض نشوند؟ پاسخ منفی است. به طور قطع ممیزی اگر برای حکومت‌ها سود ندارد، برای عده‌ای که پشت صحنه هستند مفید است و تا آنان از این راه ارتزاق می‌کنند از ممیزی دفاع هم خواهند کرد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید