آگوستو پینوشه؛ کودتاچی که عاقبت به خیر نشد
پینوشه توسط خود سالوادور آلنده در سال ۱۹۷۳ بهعنوان فرمانده کل لشکر برگزیده شد و این درست چند ماه قبل از این بود که کودتا به وقوع بپیوندد و آلنده از حکومت خلع شود.
کد خبر :
۷۴۸۰۶
بازدید :
۸۳۵۰
یاسمن طاهریان | بیش از ٤٠سال از ترور مارکوس اورلاندو لتلییر دل سولار میگذرد. اقتصاددان، سیاستمدار و دیپلمات اهل شیلی که در دوران ریاستجمهوری سالوادور آلنده فعالیت میکرد. بعد از کودتای نظامی پینوشه، لتلییر از شیلی گریخت و در آمریکا پناهنده شد.
جان شوارز خبرنگار اینترسپت، ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶ در چهلمین سالگرد ترور لتلییر در گزارشی مینویسد با اینکه حادثه در محلهای اتفاق میافتد که خودش در آن زندگی میکرده، اما سالها بعد از آن خبردار میشود. نویسنده در این گزارش، این ماجرا را با کودتای ١٣٣٢ ایران و جریان تسخیر سفارت آمریکا گره میزند و به نتیجه قابلتوجهی میرسد.
چهلسال پیش، دیشب، مأموران سرویس مخفی شیلی در کف ماشین شورولت «اورلاندو لتلییر» که در پارکینگ خانهاش در بتزدای مریلند، چسبیده به واشنگتن دیسی، پارک بود، مواد منفجره پلاستیکی کار گذاشتند.
چهلسال پیش، دیشب، مأموران سرویس مخفی شیلی در کف ماشین شورولت «اورلاندو لتلییر» که در پارکینگ خانهاش در بتزدای مریلند، چسبیده به واشنگتن دیسی، پارک بود، مواد منفجره پلاستیکی کار گذاشتند.
چند خیابان آنطرفتر در خیابان ماساچوست ماشین ما، فورد پینتو، در ورودی خانه پارک شده بود. من، پدر، مادر، خواهر و تمام همسایهها خواب بودیم. چهلسال پیش، امروز صبح، لتلییر داشت به سمت اتاق فکرش در خیابان ماساچوست میرفت که مأموران شیلی به دنبالش راه میافتند.
وقتی لتلییر در میدان شریدن دور میزد، بمب منفجر شد نیمتنه پایین بدنش تکهتکه شد و اندکی بعد مرد. رانی مفیت، دیگر سرنشین بیستوپنجساله آمریکایی هم همینطور. مایکل، همسر مفیت، سرنشین دوم ماشین، جان سالم بهدر برد. دستور قتل لتلییر را آگوستو پینوشه، دیکتاتور شیلی داده بود که سهسال قبل با کودتای نظامی به قدرت رسیده بود.
پینوشه دولت سالوادور آلنده، رئیسجمهوری شیلی را که در انتخاباتی دموکراتیک به این سمت رسیده بود، سرنگون کرد. لتلییر، وزیر دفاع آلنده در جریان کودتا دستگیر و یکسال شکنجه شد تا اینکه پینوشه در برابر فشارهای جهانی مجبور شد آزادش کند. اما در واشنگتن، لتلییر که به دنبال حذف پینوشه از قدرت بود، به صدای پیشرو مخالفانش تبدیل شد.
هنوز سوالهای بدون پاسخ بسیاری درباره آن زمان وجود دارد. اینکه آمریکا در سرنگونی دولت شیلی چقدر نقش داشت؟ چرا سازمان سیا تلگرامی را نادیده گرفت که در آن نوشته شده بود مأموران شیلی روانه آمریکا شدهاند؟ چرا هنری کیسینجر، وزیر وقت امور خارجه، پنج روز قبل از ترور لتلییر، ارسال این هشدار را به شیلی لغو کرد که از کشتار مخالفان خارج از کشور دست بردارد؟
اما برای من جذابترین سوال این است: چگونه ممکن است که من هنگام ترور اورلاندو لتلییر حضور داشته باشم، اما ٢٠سال بعد از آن خبردار شوم؟
سکوت اجتماعی
این درست است که وقتی لتلییر کشته شد، من کلاس دوم دبستان بودم، اما این قتلی مافیایی بود که درست در محله آرام و پر دار و درخت ما اتفاق افتاده بود. علاوه بر این، این موضوع از لتلییر فراتر است. تمام محله بوی خون تاریخ شیلی را میداد:
اگر از خانه لتلییر چند کوچه آنطرفتر بروید، به خیابان سنگمور و خانه تد شَکلی میرسید. سال ۱۹۷۳ شکلی که گاهی او را «روح بلوند» خطاب میکنند، رئیس بخش نیمکره غربی سازمان سیا بود. او نقش مهمی در تشویق کودتای پینوشه داشت. خانه شکلی دقیقا روبهروی مدرسه بوکمونت قرار داشت، جایی که من و خواهرم ۲۱ سپتامبر ۱۹۷۶ در آن درس میخواندیم.
پایینتر از خانه ما «مدرسه وسترن جونیور های» بود که بعدها شد مدرسه خواهرم. میچل بچلت، یکی از فارغالتحصیلان این مدرسه و رئیسجمهوری فعلی شیلی است. بعد از کودتا، پدر بچلت زیر شکنجه کشته شد. بچلت و مادرش هم شکنجه شدند.
وقتی لتلییر کشته شد، پسرش فرانسیسکو را که در مدرسه والت ویتمن سر کلاس جغرافیا بود، صدا کردند. مدرسهای که من و خواهرم هم بعدها در آن درس خواندیم.
محله ما کنار رودخانه پتومک دقیقا روبهروی دفتر مرکزی سازمان سیا در ویرجینیا قرار داشت. آنقدر نزدیک بود که یکی از کارمندان سیا روزهایی که هوا خوب بود، با قایق سر کار میرفت.
وقتی لتلییر برای آخرینبار در واشنگتن رانندگی میکرد، از مسیری حرکت میکرد که نزدیک کلیسای اسقفی سنت کلمبیا بود. در آن زمان جورج بوش پدر رئیس سازمان سیا بود و یکی از اعضای آن کلیسا. بعد از قتل لتلییر، سازمان سیا یک گزارش غلطی را به نیوزویک تحویل داد که نشان دهد پینوشه نقشی در این حادثه نداشته است.
با همه این توصیفها، ممکن است حدس بزنید که بزرگترها درباره ترور لتلییر حرفی زده باشند؛ نه برای اینکه این حادثه را محکوم کنند بلکه مواقعی که تمرین فوتبال داشتیم، حرفی برای گفتن در ماشین داشته باشند تا طولانیبودن مسیر را احساس نکنیم.
حرفزدن درباره این حادثه غیرمعمول هم نبود. پارک «وودایکر» سر کوچهای بود که خانه لتلییر در آن قرار داشت. در آن پارک خیلیها فوتبال آمریکایی بازی میکردند. در پاییز ۱۹۸۰، در زمان دستگیری دیپلماتهای آمریکایی در ایران، مربی تیم ما برای وزارت دفاع کار میکرد و عضو تیمی بود که برای گزارشدادن همیشه باید در دسترس میبود. پدرم داوطلب شد تا جایگزین مربی شود.
ما بچهها میدانستیم که این خارجیهای عجیب و غریب به دلایل بینالمللی و غیرقابل درک از دست ما عصبانی بودند. هیچکس به ما نگفته بود که سال ۱۹۵۳ آمریکا حکومت ایران را سرنگون کرد، پس ایرانیها برای دشمنی با ما دلایلی منطقی داشتند.
برخلاف اینکه ترور لتلییر (یا تاریخچه روابط ایران و آمریکا) جلوی چشمانم بود، اما درباره هیچکدام از آنها چیزی نشنیده بودم؛ نه از بزرگترها، نه از تلویزیون و نه حتی توی مدرسه یا کالج. خودم فهمیدم. با خواندن کتابهایی که از کتابخانه میگرفتم.
هیس
حالا معتقدم جواب سوالم این است که تمام کشورها همینطوری اداره میشوند. مردمشناسان به این پدیده «سکوت اجتماعی» میگویند؛ مهمترین جنبههای کارکرد جوامع مختلف دقیقا همانهایی است که هیچوقت صحبتی از آنها نمیشود و به راحتی فراموش میشوند. اما نمیتوان گذشته را بهطور کامل انکار کرد؛ بالاخره از گوشه و کنار درز میکند، حتی اگر دلهرهآور باشد.
یادم میآید سال ۱۹۸۶ وقتی با دوستانم در بتزدا به تماشای فیلم مخمل آبی رفتیم و چقدر جهان این فیلم برایمان آشنا بود: از بیرون همه چیز عادی، درخشنده و شاد نشان داده میشود، اما از داخل جنگی ابدی، حیوانی و بیرحمانه برای رسیدن به قدرت در جریان است. اورلاندو لتلییر رفته و قرار نیست برگردد. این را نمیتوانیم تغییر بدهیم، اما میتوانیم سکوت اجتماعی را درباره مرگش، واقعیت مردم و قابلیتهایمان بشکنیم.
امروز سالمرگ آگوستو پینوشه است
کودتا چی عاقبت به خیر نشد
کودتای پینوشه در شیلی یکی از رویدادهای قابل تأمل تاریخ سیاست است. پینوشه زاده ۲۵ نوامبر ۱۹۱۵ در شهر بندری والپاریزو واقع در شیلی است. او سال ۱۹۳۷ در هنگ چاکابوکو در پارگوته نامنویسی کرد و دوسال بعد در سال ۱۹۳۹ با درجه ستوانای به هنگ میپو نکه پادگانش در شهر والپاریزو نقل مکان کرد و سپس دوباره در سال۱۹۴۰ به مدرسه سواره نظام بازگشت.
امروز سالمرگ آگوستو پینوشه است
کودتا چی عاقبت به خیر نشد
کودتای پینوشه در شیلی یکی از رویدادهای قابل تأمل تاریخ سیاست است. پینوشه زاده ۲۵ نوامبر ۱۹۱۵ در شهر بندری والپاریزو واقع در شیلی است. او سال ۱۹۳۷ در هنگ چاکابوکو در پارگوته نامنویسی کرد و دوسال بعد در سال ۱۹۳۹ با درجه ستوانای به هنگ میپو نکه پادگانش در شهر والپاریزو نقل مکان کرد و سپس دوباره در سال۱۹۴۰ به مدرسه سواره نظام بازگشت.
او در اواخر سال ۱۹۴۵ به هنگ کاراپانگو پیوست که در شمال شهر ایکویکه مستقر شده بود. پینوشه در سال ۱۹۴۸ به دانشگاه جنگ وارد شد، اما به دلیل اینکه جوانترین مأمور نظامی بود و وظیفه سرویسرسانی به منطقه زغالسنگ لوتا را برعهده او گذاشته بودند، نتوانست تحصیلش را ادامه بدهد.
او در سال بعد دوباره به دانشگاه جنگ برگشت. پینوشه پس از اینکه مقام مأمور رئیس ستاد مرکزی را در سال ۱۹۵۱ به دست آورد، توانست بهعنوان استاد در دانشگاه جنگ، جغرافیای جنگی و ژئوپولتیک تدریس کند. در سال۱۹۵۶ بهعنوان سازماندهنده مأموریت نظامی برای بیشتر کردن تشریک مساعی در دانشگاه جنگ برگزیده شد، این انتخاب را گروهی از افسران جوان ترتیب داده بودند که او مجبور به معلق گذاشتن تحصیلش در رشته حقوق برای انجام این وظیفه شد.
در سال۱۹۷۱ فرمانده ارتش رسید (فرمانده کل لشکر سانتیاگو) گذاشته بودند. پینوشه توسط خود سالوادور آلنده در سال ۱۹۷۳ بهعنوان فرمانده کل لشکر برگزیده شد و این درست چند ماه قبل از این بود که کودتا به وقوع بپیوندد و آلنده از حکومت خلع شود.
چنانکه فرزانه سالمی مترجم آثار آلنده پیش از این در مقالهای نوشته است: در شیلی همه چیز یا به آلنده مربوط است یا به پینوشه. مهمترین اتفاقات در تاریخ سیاسی شیلی را باید در دوران زمامداری سالوادور آلنده، رئیسجمهوری چپگرای این کشور و سپس دوران دیکتاتوری ژنرال پینوشه دنبال کرد؛ دو دورهای که سایههایش هنوز بر فراز شیلی سنگینی میکند. این ماجرا را شاید بتوان از سال ١٩٧٠ میلادی روایت کرد؛ یعنی زمانی که شرایط به قدرت رسیدن رئیسجمهوری سوسیالیستی مثل آلنده فراهم شده بود.
او از جوانی فعالیت سیاسی داشت و نمایندگی پارلمان شیلی و وزارت بهداشت را هم تجربه کرده بود. با وجود این، طبقه نخبگان شیلی از او وحشت داشتند و فکر میکردند آلنده همه چیز را اشتراکی خواهد کرد. سالوادور آلنده در جریان انتخابات ٣٦درصد آرا را به دست آورده و همین امر باعث شده بود راستها نقطه ضعفی از او در دست داشته باشند. آنها میگفتند آلنده حمایت اکثریت را به دست نیاورده و دولت او قانونی نخواهد بود.
اما ژنرال رنه اشنایدر، فرمانده وقت نیروهای مسلح بر قانونیبودن حکومت آلنده صحه گذاشت و جانشین او هم آلنده را به رسمیت شناخت. دولت آلنده حکومتی دموکراتیک بود که به تدریج تغییرو تحولات زیادی را در این کشور رقم زد. ملی کردن برخی صنایع ازجمله مس، تصرف کارخانهها و مقابله محرومان با صاحبان صنایع و سرمایه ازجمله وقایعی بود که در سهسال حکومت سالوادور آلنده رقم خورد.
تلاشهای سالوادور آلنده برای بازسازی اقتصاد شیلی منجر به افزایش تورم و کمبود مواد غذایی در کشور شد. اعتصاب در بخشهای مختلف کشور را فلج کرد. در آگوست سال ۱۹۷۳، آلنده افسران ارتش را وارد دولت کرد. در آن زمان آگوستو پینوشه بهعنوان فرمانده ارتش انتخاب شد.
دو حزب اصلی مخالف خواستار استعفای سالوادور آلنده شدند و او از هوادارانش خواست تا از او حمایت کنند. پس از آنکه سالوادور آلنده به درخواست معترضان در مورد کنارهگیری از قدرت توجه نکرد، جنگندههای نیروی هوایی با راکت و بمب به کاخ ریاستجمهوری حمله کرده و تانکها به سوی مقر ریاستجمهوری آتش گشودند.
به گفته منابع نظامی، آلنده خواستار آتشبسی ۵ دقیقهای شد تا بتواند استعفا بدهد، اما نیروهای ارتش با اشاره به اینکه تکتیراندازهای وفادار به رئیسجمهوری از ساختمانهای مجاور کاخ ریاستجمهوری درحال تیراندازی هستند، با این درخواست آلنده مخالفت کردند. گفته شده دستکم ۱۷ بمب بر کاخ ریاستجمهوری ریخته شد. بنا به گفته منابع رسمی، سالوادور آلنده هنگام یورش نیروهای نظامی به کاخ با اسلحه خودکشی کرد.
دولت او در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ و با کودتایی نظامی به رهبری ژنرال پینوشه، فرمانده ارتش سرنگون شد. به این ترتیب آگوستو پینوشه، فرمانده ارتش خود را بهعنوان رئیسجمهوری جدید معرفی کرد. گزارشها از کشتهشدن هزاران نفر و مفقودشدن دهها نفر در جریان این کودتا که از حمایت و پشتیبانی سیا برخوردار بود، حکایت دارد.
به نوشته سالمی در روز کودتای پینوشه، نیروی دریایی شیلی سراسر سواحل را به کنترل خود درآورد. نیروی هوایی، کاخ ریاستجمهوری را بمباران کرد و تانکها وارد سانتیاگو شدند، آلنده نیز در کاخ ریاستجمهوری به زندگی خود پایان داد.
پس از کودتا، ژنرال پینوشه سنت ارتش شیلی مبنی بر وفاداری به قانون اساسی را شکست و قدرت را خودش در اختیار گرفت. او فعالیت احزاب سیاسی را متوقف و کنگره را تعطیل کرد و برای تضمین امنیت رژیم نظامیاش تلاش زیادی به خرج داد. در دوران زمامداری او عده زیادی -بنا به روایتی بین ٣ تا ٤هزار نفر- ناپدید و عده زیادی کشته شدند. روایات وحشتآوری نیز درخصوص روشهای شکنجه آن رژیم بر سر زبانها بود.
پینوشه در دهم دسامبر ٢٠٠٦ درگذشت، اما صفحات تاریخ به ما نشان میدهد او هم مثل همه کودتاچیان دیگر عاقبت به خیر نشد.
۰