خاصیت ماندگاری و سرایت جمعی دروغ

دروغ، صداقت‌نداشتن و فریب‌کاری مثل هر پدیده مغزی که در ابتدا هیجانی ـ. اجتماعی و سپس شناختی و عقلانی است، می‌تواند دارای خاصیت سرایت جمعی، چسبندگی و ماندگاری باشد.

کد خبر : ۷۶۱۶۸
بازدید : ۸۰۳
دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم* | مغزپژوهی اجتماعی امروز تأییدگر این موضوع است که دروغ از جامعه انسانی پاک‌شدنی نیست؛ حتی اگر آن را گناهی بزرگ و نابخشودنی بدانیم و بخواهیم علیه آن با اجبار اخلاقی و اعتقادی، سرسختانه بجنگیم، زیرا انسان از سال‌های اولیه زندگی حین رشد مغزی دروغ را در مقابل راست امتحان می‌کند.
کودک خیلی زود می‌فهمد دیگران از همه آن چیزی که در مغز او می‌گذرد، اطلاع ندارند و او می‌تواند چیزی را پنهان یا وارونه نشان دهد و از نظر دیگران دور نگه دارد. کودک یاد می‌گیرد که می‌تواند دیگران را فریب دهد.
این تمرین مغزی ناشی از توان هیجانی اجتماعی و شناختی به نحوی با قدرت تخیل یا ایماژیناسیون و حافظه انسان نیز ارتباط دارد، زیرا در طول تجربیات اجتماعی زیست در مغز انسان، از ابتدا تا انتها، راست با کمک دروغ و واقعیت به محک خیال، از هم تمییز داده می‌شوند.
طبق پژوهش‌های جدید، دروغ، صداقت‌نداشتن و فریب‌کاری مثل هر پدیده مغزی که در ابتدا هیجانی ـ. اجتماعی و سپس شناختی و عقلانی است، می‌تواند دارای خاصیت سرایت جمعی، چسبندگی و ماندگاری باشد. دروغ‌های سپید جهت تعارف و خوش‌مشربی و گاه مصلحت‌آمیز، اغلب از نظر اجتماعی پذیرفته و مطلوب و همراه با تشویق هستند.
به نظر می‌رسد دروغ احتیاج به کوشش شناختی بیشتری از سوی مدار‌های پیچیده مغزی دارد. اگر در جامعه انسانی راست در مقابل دروغ نایستد، صداقت‌نداشتن در شیبی لغزنده و تند به پیش می‌رود و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و از حساسیت آمیگدال بر اثر تکرار کاسته و کار مغز به سازش و اطاعت کشانده می‌شود (مجله نیچر نورساینس ۲۰۱۶).
جالب اینکه دروغ به هیچ‌وجه با منطق و عقل سر ناسازگاری ندارد، بلکه بیشتر از راست‌گویی نیاز به دلیل‌تراشی و راست و ریست‌کردن منطقی دارد تا جمع‌پسند شود؛ بنابراین انسان شاید بیشتر از اینکه می‌تواند راست‌گو باشد، دروغ‌گو می‌شود. ارسطو می‌گوید انسان حیوانی سیاسی است، از طرف دیگر، گویا سیاست نمی‌تواند جدا از دروغ‌گویی باشد، پس انسان موجودی دروغ‌گو نیز هست.
هانا آرنت، متفکر و فیلسوف سیاسی، قبل از پژوهش‌های جدید مغزپژوهی اجتماعی درباره توان دروغ‌گویی در انسان، در مقاله روشنگرانه «دروغ در سیاست» (۱۹۷۱)، شجاعانه به تمایلات دروغ‌پردازانه انسان کنشگر سیاسی اشاره می‌کند. او به‌ویژه به سیطره دروغ در میان سیاست‌مداران دموکراسی موجود به‌ویژه آمریکا تأکید دارد و آن را به‌شدت خطرناک و تهدیدآمیز برای ماندگاری دموکراسی می‌داند.
به نظر آرنت، حاکمیت دروغ بر عالم سیاست، آفت دموکراسی شکننده و آسیب‌پذیری است که بدون آموزش سیاسی توده مردم، حفاظت از آن و رشد آن غیرممکن است. در عین حال، ممکن است جامعه را به سوی خودکامگی سوق دهد. بدیهی است که این خطر در جوامعی که توده مردم از سواد سیاسی نازل‌تری برخوردار هستند و راحت‌تر تابع دروغ‌های سیاست‌مداران خود می‌شوند، به‌مراتب آسیب‌رسان‌تر است.
گاه حتی ممکن است دروغ، ریا و پنهان‌کاری، در جهت منافع ملی هم نباشد و منافع فردی یا گروهی اندک در حول دولت را تأمین کند که فاجعه‌ای بس خطرناک‌تر را متوجه مردم خواهد کرد. فقط با ایجاد مکانیسم‌های کنترل از طرف تشکیلات مردمی که راست‌گویی را فراموش نکرده باشند، می‌توان از آفت رشد سریع دروغ، فریب و پنهان‌کاری و به‌خطرافتادن آزادی‌های اساسی انسانی جلوگیری کرد.
*مغزپژوه
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید