ترامپ، تجلی شر مبتذل

اغلب این اشخاص، افرادی فرمانبردارند آن‌هایی هستند که می‌گویید «برو کلاه بیاور می‌روند سر می‌آورند». اما گاهی هم می‌توانند رئیس یا رئیس جمهوری باشند، که اگر هستند که هستند باید گفت: «جهان دچار شر مبتذل شده است.»

کد خبر : ۷۶۵۸۰
بازدید : ۸۱۶
بهمن نامور مطلق | هنگامی که ترامپ اعلام کرد ۵۲ نقطه فرهنگی ایران را می‌زند، با خود گفتم غیر ممکن است این سخن را گفته باشد. مگر می‌شود، کسی این حرف را بزند. چنین عریان و چنین خشن مراکز فرهنگی یکی از گهواره‌های تمدن بشری را تهدید کند. البته هرکجای ایران را هدف قرار دهند فرهنگی است. وقتی دوباره تکرار کرد و وقتی همه دنیا اعتراض کردند دیگر یقین کردیم که بله می‌شود حتی از زبان یک رئیس جمهوری.

با خود خیلی فکر کردم چگونه می‌توان این گفتمان را تحلیل کرد. زیرا خرد حیران مانده بود و هیچ راه حلی برای خروج از این حیرانی نمی‌یافت. خرد برای حل مسائل منطقی خلق شده و در این مسأله هیچ منطقی یافت نمی‌شد. یکباره «عقل تطبیقی» جرقه‌ای زد و به یاد کار‌های طالبان و داعش افتاد و اینکه آن‌ها هم همین کار را کرده‌اند.
مجسمه بودا به یاد آمد، موزه نینوا و محوطه پالمیرا؛ و تمام جنایات فرهنگی که انجام داده بودند. کمی که فکر کردیم به خود گفتیم خوب این‌ها از مکتب شمایل ستیزان یا ایکونوکلس‌ها هستند. داعش و طالبان و تمام گروه‌های مشابه صورتگرایان صورت ستیز و شمایل شکن اند.
آن‌ها بر اساس باوری که دارند هر مجسمه‌ای و حتی عروسکی را از بین می‌برند. یعنی یک اعتقاد هر چند قشری پشت سر این کنش‌ها وجود دارد. اما ترامپ چه؟ او که به مجسمه و عروسک و مانکن و این چیز‌ها علاقه‌مند است. پس چگونه باید تحلیل اش کرد. بالاخره به یاد آیشمن و نظریه «شر مبتذل» یا «ابتذال شر» هانا آرنت افتادم.
آدولف آیشمن جنایات بسیاری در جنگ جهانی دوم مرتکب شده و صد‌ها بلکه هزاران نفر را به اردوگاه‌های مرگ فرستاده بود. وقتی در سال‌های شصت دستگیر و محاکمه شد. پاسخ‌هایش تکان دهنده می‌نمودند. زیرا در مقابل جنایات هولناکی که انجام داده بود پاسخ‌های بسیار نازل و حقیرانه‌ای می‌داد. مثلاً می‌پرسیدند: چرا صد‌ها زن و کودک را به کام مرگ فرستادی؟ پاسخ می‌داد:، چون دستور را اجرا می‌کردم.
برای او موضوع جان انسان، رنج‌های عمیق مادران، خون دل پدران و بسیاری از ملالت‌های دیگران قابل فهم نبود. این پاسخ‌ها موجب حیرت فیلسوف معروف هانا آرنت شد که برای تهیه گزارش رفته بود. بسیار تأمل کرد تا این تضاد را هضم کند و در نهایت نظریه شر مبتذل را ارائه داد.
یعنی گاهی شرارت از سوی کسانی صورت می‌گیرد که آگاهی ندارند و قدرت قضاوتشان را از دست داده‌اند چنین اشخاصی هم سخنانشان مبتذل است و هم تهدیداتشان. شر مبتذل هنگامی شکل می‌گیرد که آگاهی نیست، اما قدرت هست، مسئولیت‌پذیری نیست، اما اختیارات هست، تفکر نیست، اما ابزار هست، فرهنگ نیست، اما فناوری هست، اخلاق نیست، اما اسلحه هست، معرفت شناسی نیست، اما وظیفه‌شناسی هست... این شرایط اشخاصی خاصی را تربیت می‌کنند.
این افراد می‌توانند ماشین سهمگین تخریب و ویرانی همچنین جنایت و ستم باشند، زیرا قدرت تمییز خیر و شر را از دست داده‌اند. میان بازی و واقعیت تفاوت چندانی قائل نیستند. برایشان مرکز فرهنگی و میدان جنگی هم فرقی نمی‌کند. آسیب‌های زیست محیطی را به شوخی می‌گیرند. این آدم‌های غیرجدی را باید جدی گرفت، می‌توانند بسیار خطرناک باشند، چون توانایی درک خطر را ندارد و از اهمیت آثار فرهنگی و زیست محیطی حتی جان انسان‌ها بی‌خبرند.

اغلب این اشخاص، افرادی فرمانبردارند آن‌هایی هستند که می‌گویید «برو کلاه بیاور می‌روند سر می‌آورند». اما گاهی هم می‌توانند رئیس یا رئیس جمهوری باشند، که اگر هستند که هستند باید گفت: «جهان دچار شر مبتذل شده است.»
منبع: روزنامه ایران

* ارائه شده در نشست هم اندیشی حفاظت از اموال فرهنگی ملت‌ها و میراث جهانی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید