هرولد بلوم؛ منتقد نخبه گرا با گرایشات رمانتیک

هرولد بلوم؛ منتقد نخبه گرا با گرایشات رمانتیک

به نظر بلوم پویایی شعر در اساس در ستیزی ریشه می‌گیرد که شاعران با پیشینیان خود انجام می‌دهند، تنها در پی این ستیز خونین است که شاعر می‌تواند به پویایی شعر در اکنونی که می‌سراید باور پیدا کند.

کد خبر : ۷۶۷۵۶
بازدید : ۲۱۵۶
هرولد بلوم؛ منتقد نخبه گرا با گرایشات رمانتیک
نادر شهریوری (صدقی) | بورخس داستان‌های بلندی ننوشت و نه حتی جستار بزرگی. تقریبا همه داستان‌ها و جستار‌های او کوتاه‌اند؛ یکی بدان علت که بر این باور بود که دیگران قبل از او همه چیز را گفته‌اند، پس نیازی به اطاله کلام نیست.
داستان کوتاه «پی یر منار نویسنده دن‌کیشوت» نمونه‌ای از آن است. پی یر منار نویسنده گمنام فرانسوی تصمیم گرفته بود، روایتی امروزی از دن‌کیشوت ارائه دهد، برای این کار او سعی کرد خود را در اسپانیای قرن هفده غرق کند، تا جایی که جای سروانتس را بگیرد، اما این کار ناممکن بود زیرا دریافته بود که سروانتس خالق دن‌کیشوت نیست بلکه بنابر اعترافات سروانتس، مؤلف اصلی دن‌کیشوت مورخ عربی به نام سید احمد بن انگالی است و کل کتاب نیز توسط یک عرب اندلسی گمنام به اسپانیایی ترجمه شده است، بنابراین آنچه پی یر منار و حتی سروانتس نوشته‌اند نه خلق اثری جدید بلکه برداشت از ایده دیگران و یا بنا به تعبیری که بورخس به کار می‌برد، نوعی سرقت ادبی است.
«نویسنده‌ای که از ادبیات گذشته الهام بگیرد به طریقی گناه سرقت ادبی به گردنش می‌افتد» ۱ اگرچه بورخس در ادامه این سؤال مهم را هم مطرح می‌کند که اساسا «مگر نه اینکه ادبیات کلا نوعی سرقت ادبی است؟» ۲.

به نظر هرولد بلوم (۲۰۱۹-۱۹۳۰) این مسئله یعنی ایده گرفتن از ایده آغازین فقط به بورخس اختصاص ندارد و به همه آفرینندگان آثار ادبی و از جمله شاعران ربط پیدا می‌کند. بلوم بر این باور بود که هر شاعری که میل به سرودن پیدا می‌کند، به ناگاه درمی‌یابد که شاعران پیشین که شیفته‌شان بوده، قبل از او همه چیز را گفته‌اند.
این مسئله در شاعری که می‌خواهد در کنش شاعرانه خود یگانه و خودانگیخته باشد، نوعی ملانکولی (غصه) پدید می‌آورد، زیرا شاعر همچون هر هنرمند خلاقی می‌خواهد یگانه باشد و تا آنجا که ممکن باشد تأثیر دیگران را انکار کند. اما واقعیت چیز دیگری است و این انکار درهرحال انکار نابجایی است؛ چون تمامی آفرینندگان ادبی و از جمله شاعران در هیچ حالی نمی‌توانند تأثیر پیشینیان را بر خود انکار کنند.
بدین‌سان شاعر در موقعیتی ناخواسته و اضطراری قرار می‌گیرد و ناگزیر به کنش‌هایی روی می‌آورد که یا شعر‌های پیشینیان را نادیده انگارد یا آنکه تصور کند شاعران قبلی جایی اشتباه کرده‌اند و امکان اضافه کردن چیز‌هایی را باز گذاشته‌اند یا در کنشی متهورانه‌تر شعر شاعران قبل از خود را بد بخواند و فی‌الواقع راه خیانت به نیاکان ادبی را برای خود هموار سازد. در همه حال و در همه کنش‌هایی که امکان آن برای شاعر فراهم می‌شود، وی مواجه با اضطرابی می‌شود که می‌توان آن را «اضطراب تأثیر» ۳ نام داد.

به نظر بلوم، اما «اضطراب تأثیر» شرط اجتنا‌ب‌ناپذیر سرودن شعر یا نوشتن متن ادبی است. در اینجا بلوم تأثیرات فروید را در «اضطراب تأثیری» که به تمامی، آفرینندگان ادبی را احاطه کرده درمی‌یابد و آن «عقده ادیپ» است: «یک روز برادرانی که رانده شده بودند، دست به یکی کردند، پدر را کشتند و بلعیدند و بدین نمط به قبیله پدرسالار پایان دادند... بدون شک همان پدر خشن آغازین سرمشق یکایک جمع برادران ترس‌زده و حسود بوده و در فعل بلعیدنش کار همذات‌شدن با او را به اتمام رسانده و هر یک سهمی از قدرت پدر را به دست آورده‌اند» ۴.

بلوم به‌عنوان منتقد ادبی «عقده ادیپ» یا همان ستیز ادیپ با پدر را تا نهایت بسط می‌دهد و آن را به مسئله قابل‌تأمل «قتل در شعر» می‌کشاند. قتل در شعر چنان‌که بلوم می‌گوید فی‌الواقع همان «پدرکشی فروید» است. به نظر بلوم پویایی شعر در اساس در ستیزی ریشه می‌گیرد که شاعران با پیشینیان خود انجام می‌دهند، تنها در پی این ستیز خونین است که شاعر می‌تواند به پویایی شعر در اکنونی که می‌سراید باور پیدا کند.

بلوم سپس با ابداع مفهوم «نسبت‌های تجدیدنظرطلب» بر این باور بود که شاعران قوی، شاعرانی هستند که شاعران پیش از خود را بد می‌خوانند و به آنان خیانت می‌کنند و بالعکس، شاعران ضعیف، شاعرانی اند که به تکرار شعر‌های پیشینیان اکتفا می‌کنند.
«بدخوانی» آثار پیشینیان یا چنان‌که بلوم کد می‌دهد: «نقشه بدخوانی» ۵ فی‌الواقع دستکاری، سرقت یا به یک تعبیر آزادی در بازخوانی، ترجمه یا نسخه‌برداری است، این آزادی شاعرانه تا بدان حد ادامه می‌یابد که در نهایت به قتل در شعر منتهی می‌شود.

به بورخس بازگردیم، به آزادی بورخس در تکرار آثار پیشینیان؛ به بورخسی که بر این باور بود که «هر ایده‌ی نوینی که در خیال می‌پرورانی/ کوششی بیهوده است» ۶ بنابراین ایده نوین در اساس منتفی است، این بورخس برای بلوم منبعی تمام‌نشدنی از ایده‌هایی است که وی درصدد پروراندنش بود.
بورخس علاوه‌بر نویسندگی شاعر هم بود، از نظرش کل آثار ادبی بزرگ را در اصل می‌توان شعری به حساب آورد که در آن «یک چیز وجود ندارد: فراموشی» ۷ به نظر بورخس «تن‌ها کافی است که در جریان عالم هستی لحظه‌ای تکرار شود تا لحظات واپسین تکرار شوند... حتی دوران‌ها تکرار می‌شود، هرچند یکسان نیستند» ۸ بنابراین در نهایت آنچه به‌جا می‌ماند همانا حافظه‌ای است که تکرار می‌کند که در پی آن «تکرار» به کنشی بی‌پایان بدل می‌شود.
این را بلوم نه فقط مزیت که نبوغ بورخس به شمار می‌آورد «بورخس هم مثل شِلی، البته با روحی سبکبارتر، کل آثار ادبی بزرگ را شعری می‌دید که یکی بیش نیست و تکرار داستانی که قرن‌ها نوشته و باز نوشته و باز نوشته می‌شود».۹

به‌این‌ترتیب فهم شاعر از خود و زمانه‌اش بر درک او از گذشته تأثیر می‌گذارد. به نظر بلوم هر کنش ادبی در لحظه حال متضمن تغییر در گذشته تا حتی معدوم‌کردن گذشته می‌شود. معدوم‌کردن گذشته همانا قتل در شعر و یا خیانتی تام‌وتمام به نیاکان ادبی است که تنها شاعران قوی مرتکب به ارتکاب آن می‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:
هرولد بلوم (۲۰۱۹-۱۹۳۰) از مهم‌ترین منتقدان ادبی است که نه به عنوان فقط منتقد که به مثابه مؤلف از شأن و اعتبار برخوردار است و ایده‌هایش به‌ویژه درباره رابطه میان مؤلف و متن‌های پیشین در نقد آثار و متون پسامدرنیستی مطرح است. بلوم در کتاب «نبوغ» به زندگی و آثار شاعران، نویسندگان و فلاسفه از جمله مونتنی، شکسپیر، استاندال، بالزاک، داستایفسکی، چخوف، بورخس و بکت و... سه ستاره درخشان ادبیات مدرن، جویس، پروست و کافکا می‌پردازد که تأثیراتی اساسی بر جامعه و انسان بعد از خود گذارده‌اند.
بلوم به‌عنوان اندیشمندی نخبه‌گرا، با گرایشاتی رمانتیک بر این باور بود که «اگر زبان ادبی زاده نبوغ نباشد، خیلی زود بوی کهنگی می‌دهد و نمی‌تواند جان تازه بگیرد» (نبوغ/ هرولد بلوم/ ترجمه محبوبه مهاجر). در میان نوابغ بلوم برای شکسپیر جایگاهی منحصربه‌فرد قائل می‌شود تا به آن حد که او را در اصل مخترع موجودی به نام انسان می‌داند. موجودی هوشیار، دردمند، تراژیک و دارای شخصیت که دائما به تأمل درباره خود می‌پردازد.
بلوم در نقدی بر آثار شکسپیر، سی‌وهشت نمایش‌نامه او را که از آن میان بیست‌وچهارتای آن‌ها را شاهکار ادبیات غرب می‌داند مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد - جالب آن است که در بسیاری موارد در تحلیل شکسپیر از فروید مدد می‌گیرد- از نگاه نخبه‌گرایانه، رمانتیک و غیرتاریخی بلوم کل جامعه به یک معنا تکرار ایده مهم‌ترین شکل‌های متنوعی از زندگی است که در اصل از شکسپیر نشئت گرفته است.

۱، ۲) آشنایی با شکسپیر، پل استراترن، ترجمه مهسا ملک‌مرزبان
۳) «اضطراب تأثیر» نام کتابی است از هرولد بلوم که در ۱۹۷۳ نوشته شده است.
۴، ۹) نبوغ، هرولد بلوم، ترجمه محبوبه مهاجر
۵) «نقشه بدخوانی» نام کتابی است از هرولد بلوم که در ۱۹۷۵ نوشته شده.
۶) «هر ایده‌ی نوینی که در خیال می‌پرورانی/ کوششی بیهوده است/، چون حتی اگر ایده‌ات را در صفحاتی بی‌شمار بر قلم برانی/ باز این بورخس است که پیش از آن تو را تمام‌و‌کمال بر قلم رانده است». شعری از امانوئل موخیکا لائینت، رمان‌نویس آرژانتینی، در ستایش از بورخس (با بورخس، آلبرتو مانگوئل، ترجمه کیوان باجغلی)
۷) شعری از بورخس
۸) بورخس علیه بورخس، بورخس، ترجمه فرامرز خردمند
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید