از ترس باید بترسیم
میتواند ما را آلوده کند، ممکن است ما را بکشد و احتمال دارد طرد و شرم را از پی بیاورد. پس دور میشویم، با دیگران به دلایل کاملا درست بهداشتی دست نمیدهیم، به نشانه دوستی و محبت آغوش نمیگشاییم و اعتماد نمیکنیم.
کد خبر :
۷۷۴۱۶
بازدید :
۵۳۲۴
امیرحسین کامیار | چند وقت پیش، زمانی که هنوز تهدید ویروس کرونا ذهن ما را این گونه اشغال نکرده بود فیلمی از شهر ووهان - مبدا بیماری - منتشر شد که در فضایی آخرالزمانی آدمهای قرنطینه شده از پشت پنجره فریاد میزدند: «دوام بیاورید، ما تنها نیستیم».
آن فیلم کوتاه در واقع چکیده داستان کرونا است؛ ماجرایی که نمیشود صرفا به یک بیماری تقلیلش داد. از نگاه عینی کرونا نوعی مرض ویروسی با قدرت سرایت بالا و احتمال مرگی در حدود دو درصد مبتلایان است، اما تجربه درونی این موقعیت بسیار پیچیدهتر به نظر میرسد.
ما توسط خطری ناشناس که با چشم دیده نمیشود احاطه شدهایم؛ این تهدید مهیب قابلیت صدمه زدن و کشتن ما را دارد و ما نمیدانیم که عامل خطرساز دقیقا کجاست یا از چه طریقی به سراغمان میآید. گویی ما در شبی تاریک میان اشباح تسخیرکننده جسم و جان گرفتار آمدهایم. در چنین احوالی تمام کهنترسهای ناخوداگاه انسان ناگهان بر سر او آوار میشود و دشوار است که توقع داشتهباشیم آدمها منطقی رفتار کرده یا واقعبین باشند.
بدن، همان بخش وجود که ما را در بدویترین شکل به زندگی پیوند میزند، توسط ویروس تسخیر شده و کمر به قتل فرد میبندد. ما توسط تن خود کشته میشویم. هراس از بدنِ مبتلا، نوعی خوفِ از دست دادن است. ما علاوه بر اینکه میترسیم بمیریم و زندگی را از دست بدهیم؛ در این هراسیم که به عنوان ناقل ویروس، باعث مرگ و رنج دیگران شویم.
پس تصرف شدن توسط این دشمن نامریی نه فقط خطر نیستی را در پی دارد که باعث بیپناهی، احساس گناه و حس طرد شدن است. به محض تشخیص بیماری فرد قرنطینه میشود. این الزام پزشکی هر چند توسط عقل عینی کاملا صحیح مینماید، اما اضطرابی افزون بر هراسِ مرگ را به فرد تحمیل میکند؛ اضطراب طرد و حذف.
از نخستین روزهای حیات جمعی آدمیان، مهیبترین مجازات نه مرگ یا اعدام که طرد شدن از میان مردمان بوده است. تاوان طغیان شیطان، روی برگرداندن خداوند از او است؛ مکافات عمل مجرمانه قابیل نیز اخراج از میان عشیره و خانواده است. طرد و تنهایی به جای مرگ عاجل ما را گرفتار انتظار فرساینده مرگ میسازد؛ انتظاری توام با احساس گناه و ناگزیری تحمل تنبیه.
در موقعیت آلوده شدن به ویروس کرونا، عقل سلیم به خوبی میداند که ما گناهی مرتکب نشده و مقصر نیستیم، اما آن جوشش عواطف ناخوداگاه هزاران ساله انسان او را در هراسی سهمگین غوطهور میسازد، هراس بیپناهی و در تنهایی خویش مرگ را انتظار کشیدن.
پس بیهوده نیست که ما چنین از شیوع بیماری میترسیم؛ از آلودگی و تسخیر. این میان هر همسایهای برای ما یک تهدید بالقوه است. هر کس که به ما نزدیک میشود ممکن است در بطن خویش بذر مرگ را پرورانده باشد. درنتیجه ما فاصله میگیریم، هر کس از دیگری دور میشود. برخلاف نگاه لویناس، فیلسوف فرانسوی، دیگری حالا مقدس نیست، تهدید است.
پس بیهوده نیست که ما چنین از شیوع بیماری میترسیم؛ از آلودگی و تسخیر. این میان هر همسایهای برای ما یک تهدید بالقوه است. هر کس که به ما نزدیک میشود ممکن است در بطن خویش بذر مرگ را پرورانده باشد. درنتیجه ما فاصله میگیریم، هر کس از دیگری دور میشود. برخلاف نگاه لویناس، فیلسوف فرانسوی، دیگری حالا مقدس نیست، تهدید است.
میتواند ما را آلوده کند، ممکن است ما را بکشد و احتمال دارد طرد و شرم را از پی بیاورد. پس دور میشویم، با دیگران به دلایل کاملا درست بهداشتی دست نمیدهیم، به نشانه دوستی و محبت آغوش نمیگشاییم و اعتماد نمیکنیم. تسخیرشدگان بینشانهاند.
ویروس کرونا دوره نهفتهای حدود دو هفته دارد که طی آن دوران بیمار بودن فرد آشکار نیست. هر کسی میتواند حامل نفرین و ناقل ویروس باشد. هر انسانی حالا خطری بالقوه است. اعتماد کردن و نزدیک شدن، ممکن است مرگ را احضار کند. ما این درد را نمیخواهیم، پس در به روی دیگری میبندیم و به انزوا پناه میبریم.
انزوا در کوتاهمدت آسودهخاطرمان میسازد، اما اندکی بعد خود باعث اضطراب و پریشانی است. از ترس تنها ماندن و طرد شدن، تنها و منزوی شدهایم و در هراس از مرگ با کاستن از ارتباطات انسانی خویش، دور از همدلی با دیگران و ترسان از آلوده شدن از آتش مقدس زندگی جدا افتادهایم.
انزوا در کوتاهمدت آسودهخاطرمان میسازد، اما اندکی بعد خود باعث اضطراب و پریشانی است. از ترس تنها ماندن و طرد شدن، تنها و منزوی شدهایم و در هراس از مرگ با کاستن از ارتباطات انسانی خویش، دور از همدلی با دیگران و ترسان از آلوده شدن از آتش مقدس زندگی جدا افتادهایم.
اینجاست که آن فیلم کوتاه ووهان معنایی واقعی مییابد. آن آدمهای ایستاده در پشت پنجره که به بانگ بلند یکدیگر را به تاب آوردن و طاقت داشتن فرامیخوانند، امید میدهند و همراهی میکنند؛ مشغول پل زدن بر شکاف انزوا هستند؛ در تلاش برای بازسازی اعتماد، دوست گرفتن همسایه و دل دادن به زندگی. آنچه از مبتلا شدن به کرونا ترسناکتر است، دور شدن ما است از هم، اعتماد نکردن به دیگری و ترسیدن از او.
در جامعهای که زخم گسستهای متوالی را در این ایام بر چهره دارد، چنین ترسی ممکن است پیوندهای اجتماعی ما را در حدی تضعیف سازد که پس از پایان بیماری نیز به آسانی مرمت روابط انسانی خدشهدار شده، ممکن نباشد.
آن ویروس کذایی، دشمن نامریی مشترکی است که میشود برابرش متحد ماند، به واسطهاش همدل شد و از فرصت شبکههای اجتماعی و امکانات ارتباطی بهره برد تا به عزیزان دور و نزدیک یاداوری کرد دوستشان داریم، کنارشان هستیم و مهمتر از همه آنها را در ترس رها نمیکنیم و تنها نمیگذاریم زیرا در این احوال «تنها چیزی که باید واقعا از آن بترسیم، خود ترس است.»
۰