حسن انوشه؛ پژوهشگری که برای ایران مینوشت
و چنین است که هر «انوشه»ای که از دست برود دلدادگان فرهنگ و ادب، غرق در احساس تنهایی از ذهنشان میگذرد و بر زبانشان میرود که:» وای بر جنگلی که هر کهن/شاخهای تازه درکنار نداشت.»
کد خبر :
۷۹۲۳۲
بازدید :
۴۶۹۲
مریم شهبازی | قدم به دانشگاه تهران که گذاشت برای حضور در کلاسهای جلال آل احمد و امیرحسین آریان پورسرازپا نمیشناخت؛ البته هیچگاه منکر تأثیر دیگر بزرگان آن روزگار بر تفکر و مسیر حرفهایاش نبود. سالهای تحصیل حسن انوشه در دانشگاه به زبان و ادبیات عرب گذشت؛ هرچند که همزمان مطالعات و فعالیتی جدی در زمینه تاریخ و همچنین زبان و ادبیات فارسی را هم آغاز کرد.
آثار ترجمه شده و تألیفی متعددی به همت او در اختیار علاقهمندان قرار گرفته، از انتشار ۹ جلد «دانشنامه ادب فارسی» گرفته تا مجموعه «تاریخ ایران کیمبریج» که در تألیف بخشهایی از آن بزرگانی نظیر عبدالحسین زرین کوب، احسان یارشاطر، سید حسین نصر و گیتی آذرپی شرکت داشته اند. «دانشنامه ناشنوایان»، «تاریخ غزنویان» و «ایران در سپیده دم تاریخ» از دیگر آثاری هستند که به همت او منتشر شده اند؛ انوشه با وجود شرایط نامساعد جسمی، طی دو سال اخیر کار دانشنامه مازندران را هم به سرانجام رساند.
این استاد فرهنگ و ادب که از او به عنوان «چهره فرهنگی منطقه اکو» هم تجلیل شده بدون هیچ حمایتی دست به تألیف دانشنامه ادب فارسی میزند و در نهایت بعد از انتشار ۹ جلد ناچار به توقف کارمی شود. این در صورتی است که کار تألیف پنج جلد دیگر را هم به پایان رسانده بود، اما هیچ مؤسسه وارگانی برای انتشار آنها همراهی نکرد.
سالها همکاری با دایره المعارف تشیع و سرپرستی بخش تاریخ دایره المعارف بزرگ اسلامی هم بخش دیگری از فعالیتهای او هستند؛ حسن انوشه، کتابشناس و دانشنامه نگار، ظهرشنبه درهفتاد و شش سالگی با زندگی وداع گفت.
مرگ دوست
اصغر دادبه استادفلسفه اسلامیو ادبیات عرفانی
بیست و سوم فروردین یکهزار و سیصد و نود و نه خورشیدی چراغ فروزان عمر دوستی فرومرد که نیم قرن بود که او را میشناختم و با او پیوند دوستی و همکاری فرهنگی داشتم. مرگ او، بیاختیاراین بیت حکیم نظامی را به ذهنم آورد و بر زبانم جاری ساخت: «فرومیرد امیدواری ز. مرد/چو همسال را سردرآید به گرد.»، اما چرا مرگ همسالان که یاران و همراهان در سفر زندگیاند، موجب فرومردن امیدواری در آدمی و سبب چیرگی نومیدی بر وی میگردد؟
مرگ دوست
اصغر دادبه استادفلسفه اسلامیو ادبیات عرفانی
بیست و سوم فروردین یکهزار و سیصد و نود و نه خورشیدی چراغ فروزان عمر دوستی فرومرد که نیم قرن بود که او را میشناختم و با او پیوند دوستی و همکاری فرهنگی داشتم. مرگ او، بیاختیاراین بیت حکیم نظامی را به ذهنم آورد و بر زبانم جاری ساخت: «فرومیرد امیدواری ز. مرد/چو همسال را سردرآید به گرد.»، اما چرا مرگ همسالان که یاران و همراهان در سفر زندگیاند، موجب فرومردن امیدواری در آدمی و سبب چیرگی نومیدی بر وی میگردد؟
پاسخ آن است که: نخست، بدان سبب که، چون «یاران موافق از دست میشوند» آدمی خود را تنها و اسیر فراق میبیند و احساس تنهایی و دلتنگی میکند و معنای این سخن بلند سعدی را درمییابد که: «فراق را دلی از سنگ سختتر باید.»
دوم، بدان سبب که این تنهایی اگر با نگاهی، مسألهای شخصی محسوب شود، مسألهای که از لوازم عالم دوستی است، اما با نگاهی دیگر و برای اهل فرهنگ، مسألهای اجتماعی و فرهنگی بهشمار میآید و این پرسش را پیش چشم میآورد که در این خزان ایرانگرایی و دراین پاییز دانشدوستی و فرهنگپروری چند «حسن انوشه» داریم که به ایران و تاریخ و فرهنگ ایران مهربورزند وعمرخود را وقف فرهنگ و کوششهای فرهنگی کنند؟
و بدین حقیقت باور داشتهباشند که ماندن ما و سرافراز ماندن ما در گرو ماندن فرهنگ ماست؛ ماندن فرهنگ ارجمند ایران و این ماندن هم درگرو کوششهای عاشقانه ماست که لازمه آن فرهادوار برداشتن کوه مشکلات است از سر راه، برای رسیدن به وصال «شیرین هدف» که اینجا «فرهاد» باید بود نه «خسرو»!
آری، حسن انوشه - که نام و یادش جاودان باد و روانش شاد - «فرهاد» بود و عمری در تلاش برای از سر راه برداشتن کوه مشکلات تا آنجا که میتوانست. حاصل کارهای فرهنگی او، گواهی است براثبات این مدعا! گواه دیگر، دشواری انتخاب جانشین اوست (و جانشینان امثال او) که دریغا دردیارما نسل عاشقان فرهنگ و ادب در آستانه انقراض است؛ عاشقانی که عمری درسر کار عاشقی کنند...؛
و چنین است که هر «انوشه»ای که از دست برود دلدادگان فرهنگ و ادب، غرق در احساس تنهایی از ذهنشان میگذرد و بر زبانشان میرود که:» وای بر جنگلی که هر کهن/شاخهای تازه درکنار نداشت.»
محققی سختکوش
نصرالله پورجوادی استاد فلسفه، نویسنده و مصحح
آشناییام با حسن انوشه به دوران سربازی بازمیگردد، به سال ۱۳۴۸ و آن گروهانی که سعید حمیدیان، اصغردادبه، کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی هم در آن حضور داشتند. هرچند نفری که نام بردم همگی در حالی عازم سربازی شده بودیم که فارغ التحصیلان مقاطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد به شمار میآمدیم؛ بنابراین بعد از سربازی بازهم تحصیل را ادامه دادیم و این دوستیها ادامه پیدا کرد.
محققی سختکوش
نصرالله پورجوادی استاد فلسفه، نویسنده و مصحح
آشناییام با حسن انوشه به دوران سربازی بازمیگردد، به سال ۱۳۴۸ و آن گروهانی که سعید حمیدیان، اصغردادبه، کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی هم در آن حضور داشتند. هرچند نفری که نام بردم همگی در حالی عازم سربازی شده بودیم که فارغ التحصیلان مقاطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد به شمار میآمدیم؛ بنابراین بعد از سربازی بازهم تحصیل را ادامه دادیم و این دوستیها ادامه پیدا کرد.
انوشه ادامه تحصیلاتش را برمطالعات حوزه تاریخ متمرکز کرد. او نه تنها در تألیف و ترجمه دایره المعارف و دانشنامههای متعددی حضور داشت بلکه خودش هم به تنهایی کارهای ارزشمندی دراین زمینه انجام داد که از جمله آنها میتوان به ترجمه مجموعه کتاب «تاریخ ایران کیمبریج» اشاره کرد.
از کارهای یکدیگر با خبر بودیم و هرازچندی هم فرصتی برای دیدار حاصل میشد. او را میتوان از جمله محققانی دانست که با جدیت و پشتکار بسیار به سراغ کار میروند؛ عادت نداشت کاری را نصفه- نیمه رها کند و تا جایی که کاری ازعهده اش ساخته بود هرگز دریغ نمیکرد.
برعکس بسیاری از افراد که به محض برخورد با سختیها دست از کار میکشند. این را میتوان یکی از ویژگی اخلاقی مهم انوشه در زندگی کاری اش دانست؛ او یکی از نویسندگان اصلی دایرهالمعارف تشیع هم بود که بهتر است درباره فعالیتهای زنده یاد انوشه دوستانی همچون بهاءالدین خرمشاهی یا کامران فانی سخن بگویند.
کاراو در انتشار دانشنامه زبان و ادب فارسی هم کار ارزشمندی بود چرا که یک تنه آن را منتشر کرد؛ هر چند که در برخی موارد اختلاف نظرهایی با او داشتم. از جمله این که در بررسی زبان و ادب فارسی او افغانستان را از ایران جدا کرده بود و این در حالی ست که بررسی چنین موضوعی فراتر از مرزبندیهای نه چندان قدیمی سیاسی- جغرافیایی است. به گمانم مهمترین شاخصه کارهای حسن انوشه را میتوان در کارهای تاریخی دانست.
با کوله باری از عشق به سرزمینش
ابراهیم خدایار استاد دانشگاه تربیت مدرس
نوشتن برای کسی که تمام عمر برای ایران و سربلندی آن می نوشت باید چیزی از جنس عشق و از خودگذشتگی و از رنگ فداکاری و گذشت در خود به یادگار داشته باشد. انوشه از جنس ایران بود، با کوله باری از عشق به ذرات آن. حاضر بود جانش را برای این وجود اهورایی فدا کند و تا آخرین لحظههایی که توان داشت همین کاررا نیز کرد.
با کوله باری از عشق به سرزمینش
ابراهیم خدایار استاد دانشگاه تربیت مدرس
نوشتن برای کسی که تمام عمر برای ایران و سربلندی آن می نوشت باید چیزی از جنس عشق و از خودگذشتگی و از رنگ فداکاری و گذشت در خود به یادگار داشته باشد. انوشه از جنس ایران بود، با کوله باری از عشق به ذرات آن. حاضر بود جانش را برای این وجود اهورایی فدا کند و تا آخرین لحظههایی که توان داشت همین کاررا نیز کرد.
او تمام عمر برای سربلندی زبان و ادب فارسی و ایران و تاریخ پرشکوهش قلم زد و دیگران را نیز به همین راه خواند. انوشه برای من استاد و دوست دیگری بود. درست از بیست سال پیش وقتی پا به دنیای ماوراءالنهر گذاشتم، چراغ راهم را انوشه با نوشته هایش پیشتر روشن کرده بود، هرجا در شهرهای ازبکستان و تاجیکستان قدم می گذاشتم، او را در کنار خود میدیدیم.
کتابخانه اش یگانه کتابخانه تخصصی مطالعات زبان و ادب فارسی ماوراءالنهر درایران بود و چقدر با سختی تمام تک تک خشتهای این بنای عظیم را گرد آورده بود. وقتی خبردار شدم دست به گریبان بیماری شده است، به خود اجازه ندادم درباره جدایی ازاو بیندیشم؛ اما میدانستم که با سرنوشت نمیتوان جنگید و اکنون که خبرغم انگیز و جانکاه درگذشت این پژوهشگر خستگی ناپذیر را شنیدم، با خود گفتم «اجازه بدهید انوشه برای من همیشه انوشه بماند.» او تا زنده بود برای ایران نوشت و تا زمانی که پرچم ایران برافراشته است، زنده خواهد ماند.
منبع: روزنامه ایران
۰