بشنوید/ گیله مرد

بشنوید/ گیله مرد

"می‌دانید آتشی که زیر خاکستر می ماند چه دوام و ثباتی دارد؟ عشق پنهانی، عشقی که انسان جرات نمی کند هرگز با هیچکس درباره آن گفت و گو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید - از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی‌کند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را می خورد و می سوزاند و آخرش مانند نقره گذاخته شفاف و صیقلی می شود."

کد خبر : ۸۰۷۷
بازدید : ۱۱۸۵۰
(بشنوید) گیله مرد "می‌دانید آتشی که زیر خاکستر می ماند چه دوام و ثباتی دارد؟ عشق پنهانی، عشقی که انسان جرات نمی کند هرگز با هیچکس درباره آن گفت و گو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید - از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی‌کند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را می خورد و می سوزاند و آخرش مانند نقره گذاخته شفاف و صیقلی می شود."

يكي از پنجاه و سه نفر. سيد مجتبي بزرگ علوی در سال (1283) شمسی در تهران زاده شد. پدر بزرگش در دوره‌ی اول نماینده‌ی مجلس بود. مادر وي نوه‌ي آيت‌الله طباطبايي، يكي از اركان انقلاب مشروطه بود. خانواده او همه سیاسی و مشروطه‌خواه. خط خوبي نداشت. دبستان براي او يادآور روزهاي بد، بدخطي بود. نخستین کار سیاسی اش شرکت در تظاهراتی در اعتراض به پیمان سال 1919 انگلیسي‌ها بود.

سال‌ 1301 وقتي تازه هفده ساله شده بود، به همراه چند نوجوان از خانواده‌های اعیان به سرپرستی پدرش راهی برلن شد.

وی زبان آلمانی را بزودی آموخت و شروع به خواندن نمایشنامه‌هایی چون "ماریا اسلارت" اثر شیلر به زبان آلمانی كرد و سپس کارهای نویسندگان بزرگ اروپا همچون "شکسپیر"، "مولیر"، "شیلر" و "گوته" را یکی پس از دیگری مطالعه کرد؛ در پی چنین تکاپویی بود که زبان دشوار آلمانی را در نوجوانی چنان خوب آموخت که در سال‌های بعد توانست کتاب‌هایی را به آن زبان بنویسد. زبان‌های انگلیسی و فرانسه را نیز در همین دوره فرا گرفت.

پدر او در سال 1305 در پي يك شكست تجاري در آلمان خودكشي كرد. آقا بزرگ ديگر آلمان را تاب نياورد و پس از شش سال در 24 سالگی به ایران بازگشت. در مدرسه صنعتی شیراز، به تدريس زبان آلمانی پرداخت. اما بیش از یک سال در شیراز نماند. زمانی در گیلان به کار ترجمه پرداخت. گاهي به تهران مي آمد و دوباره به گيلان مي رفت.

دربه دري هاي آقا بزرگ سرانجام به راه يافتن به مدرسه‌ی صنعتی آلمانی‌ها در تهران پايان يافت. دوستی، با صادق هدایت از یک طرف و تقی ارانی از طرف دیگر تأثیری عمیق در زندگی بزرگ علوی داشت. نخستین کار او با صادق هدایت در چاپ کتاب "انیران" در سال1310 بود.

با هدایت عمق ادبی را شناخت و با ارانی به فعالیت سیاسی علاقه‌مند شد. شوق ادب­ دوستی او را به سوی "هدایت" و میهن‌پرستی‌اش و گرایش به اصلاح روزگار به سوی "ارانی" می‌کشاند.

وی در پی رفت و آمدهایی که با ارانی داشت، زندگی سیاسی‌اش بی­ آنکه خود بخواهد آغاز شد، علوی در سال 1316 دستگیر و تبعید شد و گروهی که وی با آنها هم‌کاری داشت، بعدها به 53 نفر شهرت یافت که عنوان یکی از کتاب‌های علوی است.

علوی با یک دختر یهودی آلمانی که خانواده‌اش به ایران كوچ كرده بودند ازدواج کرد، اما پس از یک سال دستگیر شد. به زنش نیز آزارهایی رسید و در پی آن، آن دو از هم جدا شدند. وی تا زمان اشغال ايران در شهريور 1320 در زندان ماند.

پس از آزادی، ابتدا تجربیات خود را از زندان‌های رضاشاهی در دو کتاب: "ورق پاره‌های زندان" و "پنجاه و سه نفر" انتشار داد.

"چاپ نامه‌ها" در سال در 1330 و "چشم‌هایش" در سال 1331 نام علوی را به عنوان یکی از جدی‌ترین پیشوایان واقع‌گرایی پرآوازه کرد. "گليه مرد" از نويسنده اي توانمند ساخت.

در سال 1332 و درپي كودتاي بيست و هشت مرداد، آقا بزرگ از ايران مهاجرت كرد. زن دوم او آلماني بود و ناسازگار. سال‌های طولانی دوری از محیط ایران، باعث شد "علوی" آرام آرام نه تنها واقعیت‌های اجتماعی را به صورت دست دوم یا دست چندم دریابد، که ارتباط او با زبان فارسی نیز بیشتر از طریق نوشتار باشد. این دو نکته به وضوح در داستان‌هایی که وی در سال‌های طولانی تبعید نوشته است، آشکار است. داستان‌هایی که بعدها در مجموعه‌های "میرزا" و "دیو! دیو!" گرد آمدند و نیز داستان‌های بلندی چون "سالاری‌ها" و "موریانه".

علوی از آغاز فعالیت ادبی، در کنار نوشتن، دستی نیز در کار ترجمه داشت. از کوشش‌های وی در این زمینه می‌توان ترجمه‌ی"کسب و کار" اثر میسیس وارن نخستین ترجمه‌اش بود و دیگر "باغ آلبالو" اثر چخوف را در همان زمان ترجمه کرد. و همچنین "دوشیزه اورلئا" اثر شیلر.

علوی در سال‌های تبعید از طریق تدریس در دانشگاه "هومبولدت" امرار معاش می‌کرد. سال‌ها آموختن زبان و ادبیات فارسی به دانشجویان خارجی، به ویژه آلمانی زبان­ها، باعث شد که وی به کار تحقیق نیز روی بیاورد و در این میان تألیف فرهنگ فارسی_آلمانی و تاریخ و توسعه ادبیات معاصر فارسی قابل ذکر است. زندگي در تبعيد آقابزرگ را افسرده كرده بود. بعد از انقلاب براي مدت كوتاهي به ايران آمد و دوباره بازگشت.

آقا بزرگ علوی به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان فریدریش هاین برلین بستری شد و سرانجام در روز یکشنبه 21 بهمن 1375 در برلين در گذشت و كنار پدر به خاك سپرده شد.

"بعضی چیزها را نمی شود گفت. بعضی چیزها را احساس می کنید. رگ و پی شما را می تراشد، دل شما را آب می کند، اما وقتی می‌خواهید بیان کنید می بینید که بی رنگ و جلاست. مانند تابلو‌ئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را می فشارد، در آن نیست."



۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید