داریوش ارجمند؛ بازیگری که "هنرپیشگی" را انتخاب کرد

داریوش ارجمند؛ بازیگری که "هنرپیشگی" را انتخاب کرد

او جزو آن دسته بازیگرانی است که با تعمق و دقت و وسواس مرز میان «بازیگر»‌ی را رد کرده و سال‌هاست «هنرپیشه» است.

کد خبر : ۸۱۳۴۳
بازدید : ۱۱۵۹۸
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
خدایار قاقانی | بعضی اوقات شکلی از زیبایی چنان تو را غرق در خود می‌کند که وقتی برمی‌گردی و به پشت سر نگاه می‌کنی، می‌بینی که سال‌هاست غرق در آن زیبایی هستی و شاید حواست نباشد که کجا و چگونه آن را یافتی و حتی به آن دل بسته‌ای. مثل تمام امور «بدیهی» اطراف ما که همه «زیبا» هستند، اما شاید به آن نگاه هم نکنیم، چه برسد به توجه!
البته که ذات متعالی انسان همیشه در پی «بهترین» است و امر «غیربدیهی» را- اکثریت- بیشتر جدی می‌گیرند؛ امر غیربدیهی هم که عموما وجود ندارد و یا دیر به دست می‌آید. اما امان از روزی که امر «بدیهی» نباشد....

در فاصله پخش سریال «ستایش ۳» بار دیگر یکی از آن زیبایی‌های بدیهی رخ‌نمایی کرد؛ هنر بازیگری یا باید بهتر بگویم، هنرپیشه جذابی که وقتی نگاهش می‌کنی، می‌بینی زیبایی کار او انتها ندارد.
ظرافت و دقت اجرای «داریوش ارجمند» در سریال از هم گسیخته و چند پاره‌ای، چون «ستایش» او را بار دیگر به عنوان «هنرپیشه»‌ای قهار پیش روی‌مان می‌گذارد و یاد می‌آورد که این کهنه پیر خسته همچنان می‌تواند یکه‌تازی کند. اصلا مهم نیست که او چند ساله یا کجا و در چه اثری حاضر است. مهم این است که او در قامت «هنرپیشه» آنچه را که باید نمایان می‌کند.
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
پرده اول؛ کامران میرزا
یک بازیگر باید خیلی خوش‌شانس باشد که نقشی همانند «کامران میرزا» (پرده آخر- واروژ کریم مسیحی ۱۳۶۹) را تصاحب کند. شخصیتی پیچیده و پر از بالا و پایین‌های جذاب برای اجرا که هر لحظه‌اش می‌تواند تو را به تعلیق و درام قصه نزدیک و یا تکه‌ای از این شخصیت مهندسی را برملا کند.
اما واقعیت این است برای اجرای این نقش، بازیگری با تمام حواس پنجگانه‌اش را می‌طلبید. یعنی حتی اگر «کامران میرزا» در حال خوردن است، من مخاطب هم بفهمم او از این خوردن چه احساسی دارد. به یاد بیاورید سکانس‌های غذا خوردن کامران میرزا که هر کدام ویژگی اجرایی خاص خودش را دارد. عموم بازیگر‌های ما حین اجرای‌شان حداکثر از ۲ احساس خود استفاده می‌کنند.
اما اجرای شخصیت «کامران میرزا» واقعا تمرکز بر درگیری تمام حواس را برای بازیگر ایجاد می‌کرد. حتی حواسی، چون بویایی! و این اجرا ظاهرا فقط از عهده «داریوش ارجمند» برمی‌آمد. اجرایی بی‌نقص که تصویر او را به عنوان یک بازیگر کاربلد و حواس جمع تثبیت می‌کند.
اگر جشنواره فیلم فجر آن سال را به یاد بیاوریم- که با وجود جوایز متعددی که «پرده آخر» در تمامی رشته‌ها دریافت کرد-، اما جایزه بهترین فیلم در نهایت به فیلم «آپارتمان شماره ۱۳» رسید، متوجه می‌شوید چرا «داریوش ارجمند» حتی در فهرست کاندیدا‌ها هم قرار نگرفت!
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
پرده دوم؛ ناخدا خورشید
آقای تقوایی آنقدر دقیق و پر وسواس هست که بداند از بازیگر شخصیت اصلی فیلمش چه می‌خواهد و وقتی او انتخابی می‌کند، پشت آن همین خصوصیات را می‌توان یافت. حالا که باد تاریخی از «ناخدا خورشید» (ناصر تقوایی) گذر کرده و حضور‌های متفاوت «داریوش ارجمند» را در فیلم‌های دیگر به تماشا نشسته‌ایم، می‌توان درک کرد که انتخاب ارجمند بیش از هر چیز برای آن نگاه‌های نافذ و بازی‌های در سکوت عجیب اوست.
کنش‌های «ناخدا خورشید» همانند نامش بر مبنای خیرگی است. او می‌آید «طلوع» می‌کند. خیره می‌ماند و همچون غروبی سرخ، واکنشی تحریک‌آمیز دارد و در نهایت به سکوت و آرامش دریا بازمی‌گردد و خنک می‌شود. ارجمند در سرتاسر فیلم این نمودار معنایی شخصیت فیلم را به خوبی درک می‌کند و با توجه به خاصیت فیزیکی خورشید- که یک دست ندارد- در هر فصل از حضور خود رنگی تازه به این شخصیت جذاب می‌بخشد.
شخصیت «ناخدا خورشید» برای نگارنده در بخش‌هایی یادآور «رینگو کید» فیلم دلیجان (جان فورد) است و به همان نسبت «داریوش ارجمند» ایرانیزه شده‌ای از «جان وین». برای ارجمند فیلمی برای ورود به سینما و اثبات شایستگی‌هایش و از آن سو جان وین با دلیجان تصویر متفاوتی از خود می‌سازد.
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
پرده سوم؛ حاجی نقدی
بسیاری از اهالی سینما به نقل قول یا از زبان خود «داریوش ارجمند» شنیده‌اند که چگونه برای به دست آوردن نقش «حاجی نقدی» فیلم سگ‌کشی (بهرام بیضایی ۱۳۷۹) در انتظار صف تست بازیگری این فیلم قرار گرفته است.
آن هم درست در زمانی که ایفای نقش «مالک اشتر» سریال امام علی (ع) (داود میرباقری) او را ورد زبان‌ها کرده بود. اما او به احترام بیضایی بزرگ صبوری می‌کند و تست می‌دهد و در نهایت یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های فرعی تاریخ سینمای ایران به هنر بازیگری ارجمند خلق می‌شود و این بار نمی‌توانند او را نفی کنند و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را دریافت می‌کند.
برای اینکه کمی بازی شخصیت «حاجی نقدی» را نشانه‌گذاری کنم، ترجیحم این است که یادآور برداشتن «شکر پنیر»‌ی شوم که «گلرخ» برای فرار از دام حاجی نقدی به او تعارف می‌کند.
بازی ارجمند ترکیبی از چند حس گوناگون را به طور همزمان با خود دارد؛ تنگنایی که با حضور سرزده شاگرد حجره و تعارف گلرخ گیر کرده و در عین حال نمی‌خواهد خود را از تک و تاب آن جایگاه قدرتمندانه خود بندازد و در نهایت طعم تلخی که از خوردن شکر قند و آن لحظه از شخصیت خود به مخاطب می‌دهد. آن شکر پنیر برای حاجی نقدی تلخ است و برای گلرخ شیرین‌ترین شیرینی!
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
پرده چهارم؛ امیرعلی
زمانی که نخستین همکاری داریوش ارجمند و مسعود کیمیایی در فیلم «اعتراض» (۱۳۷۸) شکل گرفت، خاطرم هست در جایی از کیمیایی خواندم یا شنیدم که می‌گفت؛ ارجمند آنقدر صورت پُری دارد که دوست داری مرتب کلوزآپ صورت او را بگیری!
و همین اتفاق هم در این فیلم افتاده بود. حتی در همکاری‌های دیگر این دو- مثل فیلم «رییس» - هم می‌بینید که کیمیایی با چه باوری، میزانسن سکانس‌های او را به گونه‌ای طراحی می‌کند تا به نمای بسته او برسد. در همین فیلم اعتراض صورت نیمه تاریک و مبهم امیرعلی در آن تک‌گویی ابتدایی و صحبت با شریفه، این گونه به نظر می‌رسد که برای این است تا وقتی امیرعلی به خانه می‌آید و یا در پیتزافروشی جلوی رضا می‌نشیند، ما صورت او را در قاب‌هایی ببینیم که غبار غربت زندان از چهره کسی که زنی را به قتل رسانده، فرو بریزد. امیرعلی‌ای که نگران راست و ریس کردن همه چیز است.
از مادر و خواهر و معشوقه‌اش تا خود رضا و البته احمد (کسی که شریفه به خاطر رابطه با او کشته شد). در چنین بستری داریوش ارجمند «امیرعلی» فیلم اعتراض را خلق می‌کند. دو سکانس ویژه از بازی او حتما مواجهه و درددل رضا با او در پیتزافروشی و البته خواستگاری کردن مجدی از محسن دربندی است.
در سکانس اول سیگاری که به خاطر بهت امیرعلی بی‌هوا دود می‌شود، جزیی از بازی عجیب و آرام او می‌شود و در سکانس خواستگاری هم که در دوئیتی زیبا با زنده‌یاد «مهدی فتحی» ترکیبی از شرم و رفاقت و مسوولیت‌پذیری امیرعلی را به نمایش می‌گذارد.
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
پرده پنجم؛ حاج ابراهیم سرپولکی
بازی در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» (حسن فتحی- ۱۳۸۴) که فیلمی مبتنی بر رعایت قواعد ژانری بود در نگاه اول برای بازیگری مثل ارجمند سخت و پیچیده به نظر می‌رسید. بازیگری که اتفاقا باید نقطه تلاقی با شخصیت او دیگر شخصیت‌ها را دچار طنز کند و خودش اجرایی طنزآلود از موقعیت‌ها نداشته باشد.
چند سکانس شاخص اجرای او در این فیلم را مرور کنیم؛ نخست بعد از بازگشت شیرین از شیراز و رسیدن حاجی به خانه و توقیف موبایل پسر و البته توبیخ شیرین که با اجرای او ترکیبی از طنز و تلخی تراژیک این تعصب را می‌بینیم.
دوم سکانس خواستگاری مرد امریکایی و شک و شبهه‌هایی که برای جاسوس بودن او در میان خواستگاری دارد و اینجا باورپذیری شک و شبهه حاجی به عنوان فردی سنتی نباید به عنوان یک شوخی سطحی و عوامانه مطرح می‌شد که در اینجا ارجمند با ظرافت خاصی هم سهم خود از طنز جاری از موقعیت پیش آمده را به خوبی ایفا و هم با شکل بازی‌اش موقعیت به وجود آمده را به موقعیتی کاملا جدی تبدیل می‌کند.
سوم در میانه عروسی و سکانس حوضخانه که عکس‌های فتوشاپی او و نیکول کیدمن رونمایی می‌شود. البته می‌توان آن سکانس حذف شده خواب و کابوس مرد امریکایی و البته خلق لحظات عاشقانه او و همسرش را به عنوان دو کنتراست پررنگ در این فیلم را هم یادآوری کرد که با توجه به سانسور سکانس کابوس شاید کمتر کسی این کنتراست را حس کند.

«حاج ابراهیم سرپولکی» که از مجموعه این تصویر ساخته شده یکی از آن اجرا‌های بی‌نظیر ارجمند در طول مسیر بازیگری‌اش است و البته به نظر می‌رسد در «حشمت فردوس» سری سوم ستایش که لایه‌هایی از طنز را با ظرافت به کاراکتر اضافه کرده بود از تجربه ایفای نقش «حاج ابراهیم» استفاده کرد.
داریوش ارجمند؛ بازیگری که
پرده پنجم؛ قنبر دیزل (دندون طلا)
نخستین مواجهه شخصی من با ایشان، تماشای هنرشان به روی صحنه تئاتر شهر بود. سال اول دبیرستان بودم و شیفته «داود میرباقری». آن «دندون طلا» هیچ ربطی به این مینی‌سریال ساخته شده چند سال قبل نداشت. بر قله می‌ایستاد و در میان آن دیالوگ‌ها و درام موجود در قصه و حجم بازیگر، یک نفر فرق می‌کرد با همه. فرق داشت با تمام آن چیزی که به عنوان بازیگر می‌شناختم.
هنوز ناخدا خورشید را ندیده بودم و البته کامران میرزای «پرده آخر» را توان درک نداشتم. اما «قنبر دیزل» را که با بازی داریوش ارجمند می‌دیدی، دوست داشتی بازیگر شوی! همین وسوسه من را چند سال بعد به عنوان یک خبرنگار به مدرسه بازیگری سوره که مدیریتش با ارجمند بود، کشاند. چند جلسه‌ای هم از روی کنجکاوی می‌رفتم و در سوره (نزدیک خیابان فاطمی) با او و فرهاد اصلانی (که آن زمان یکی از مدرسین بود) گپ می‌زدم.
هنوز «مسافر ری» اکران نشده بود. اعتراف می‌کنم که از آن اجرای «دندون طلا» فقط یک دیالوگ به یاد دارم که ارجمند با شکل خاصی آن را بیان می‌کرد: «هر چیزی رو می‌خوای آزادش کنی، قدغنش کن!» در تمامی این سال‌ها این دیالوگ با چهره و صدای داریوش ارجمند در گوش من عین زنگ بوده! و او با آن هیبت بر صحنه تئاتر چه با شکوه بود.

پرده آخر؛ هنرپیشه
در این روزگار پرهیاهو که جعل را جای حقیقت و دروغ را به جای واقعیت ارایه می‌کنند باید قدر کسانی، چون او که حالا سنی از او گذشته است، اما چنان می‌نماید که گویی جوانی در رکاب عرصه هنر است را دانست.
او جزو آن دسته بازیگرانی است که با تعمق و دقت و وسواس مرز میان «بازیگر»‌ی را رد کرده و سال‌هاست «هنرپیشه» است. هنرپیشه‌ای که خارج از ایفای تمام شخصیت‌های دیگری مثل خسروخان (ساعت شنی - بهرام بهرامیان)، رفعت‌خان (جرم - مسعود کیمیایی)، احمد بیک (کشتی آنجلیکا - محمد بزرگ‌نیا)، اسی در به در (آدم برفی- داود میرباقری) و... مسیری را برای پیمودن زیبایی و رسیدن به آن طی کرده و برخلاف برخی همتایان خود که صرفا مجری بازیگری هستند، او عرصه فکر و تعقل و نقد را توامان در هر بخش از زندگی هنری‌اش جاری کرده تا فهمی ایجاد کند که هنر می‌تواند، پیشه هر انسانی باشد و صد البته انسانی که زیبایی را دوست دارد.
شاید بد نباشد برای انتهای این نوشته کوچک برای مقام این مرد بزرگ و البته اشاره تاکیدی بر «هنرپیشه» بودن او، نکته‌ای را فاش کنم که کمتر کسی می‌داند؛ او در دیداری با «عثمان محمدپرست» متوجه می‌شود دوتار این استاد بزرگ موسیقی خراسان، ساز قابل توجهی نیست.
برایش سازی درخور تهیه می‌کند تا سرپنجه‌های آسمانی «عثمان» بر آن زخمه بزند و او سال‌های بسیاری است با همان ساز هدیه ارجمند، گوش و روح ما را نوازش کرده و این تکه‌ای کوچک از رفتار بازیگری است که هنرپیشگی را انتخاب کرده است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید