اینسو و آنسوی آتش زاگرس
یک نگاه به اخبار و تصاویر رسمی منتشرشده در جریان آتشسوزیهای زاگرس و البرز نشان میدهد در چه وضعیتی هستیم و سالها فریاد برای تامین بودجه و شکل گرفتن نسبت درست «وظایف و تکالیف» با «امکانات و جایگاه» چقدر اهمیت و ضرورت دارد.
کد خبر :
۸۲۰۱۵
بازدید :
۵۵۸۸
الهه موسوی | نخست: همین چند روز پیش بود که البرز زارعی، کوهنورد گچسارانی را در عملیات اطفای حریق زاگرس از دست دادیم و حالا نیز ۳ نفر از کنشگران طبیعتدوست پاوه در آتشسوزی منطقه «بوزین» و «مرهخیل» در محاصره آتش قرار گرفته و جان باختند.
آنها با دستهای خالی به مصاف آتش رفتند و برای همین هم کشته شدند. یقینا اگر لباس مناسب ضدحریق، کلاه ایمنی لازم، کفش ضدآتش و بالگرد اطفای حریقی در میان بود، لازم نبود آنها با جان شان، آتش زاگرس را خاموش کنند؛ اما اگر نمیرفتند لابد زاگرس آنقدر میسوخت تا تمام شود.
دوم: اوایل خرداد ماه امسال بود که آتشسوزیهای زاگرس شروع شدند. تقریبا در تمام این آتشسوزیهای جنگلی و مرتعی، مهمترین عامل شکست عملیات اطفای حریق و طولانی شدن آتش و زیاد شدن خسارتها، نبود تجهیزات کافی زمینی و هوایی در نقاط صعبالعبور و کوهستانی منطقه بود.
در تمام تصاویر منتشرشده از این آتشسوزیها، شاخصه ثابت و برجسته که به چشم میآید و روح را میخراشد، دستهای خالی و ایمنی بسیار پایین نیروهای تیم اطفای حریق -چه دولتیها و چه داوطلبان- است که هم سطح آتشسوزیها را افزایش داده و هم تلفات انسانی و طبیعی و اقتصادی را.
سوم: شاید به جرات بتوان گفت: تنها تکنولوژی موثری که در دست نیروهای تیم اطفای حریق جنگلهای ایران است «دمنده»هایی هستند که یکی، دو سالی است از آنها استفاده میشود و سازمان جنگلها در شهرهای مختلف بودجهای را برای خرید این دمندهها تامین کرده است.
با این همه نکته قابل توجه این است که حتی برای خرید این دمندهها نیز پول کافی دراختیار سازمانهای متولی یعنی «سازمان جنگلها، مراتع وآبخیزداری» و «سازمان حفاظت محیطزیست» قرار نگرفته، بهگونهای که در آتشسوزیهای امسال و به دنبال انتشار تصاویری که نشان میداد تیم اطفای حریق، با سرشاخه بریده شده درختان و بیل و ظرفهای دستی آب، آتش را خاموش میکردند، چندین سازمان مردمنهاد و کنشگر در عرصه محیطزیست و جنگل، برای جذب کمکهای مردمی جهت خرید «دمنده» برای زاگرس، اقدام کرده و اطلاعیه دادند.
چهارم: آنسوی ماجرای آتش زاگرس، اما با اینسوی آن تفاوتهای بسیار دارد. تنها یکی دو هفته از تقدیر مسعود منصور، رییس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور از سازمان برنامه و بودجه برای تامین اعتبار عملیات اطفای حریق، زاگرس، چهارمین قربانی خود را در «عملیات اطفای آتش با دستهای خالی» ثبت کرد.
این در حالی بود که اگر دیگران خبر نداشته باشند، آقای منصور که سالهاست در «سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری» مشغول هستند خوب میداند که دو سازمان «جنگلها» و «محیطزیست» که متولی اصلی طبیعت ایران هستند علاوه بر اینکه در آخر لیست دریافت بودجه کشور قرار گرفتهاند، برای حفاظت و احیای منابع طبیعی و محیطزیست کشور، با چه بحرانها و کمبودهایی مواجه هستند و علاوه بر «کمبود بودجه»، «کمبود نیروی حفاظت» و فقدان تجهیزات چقدر در انجام وظایف ذاتی این سازمانها خلل ایجاد کرده است.
یک نگاه به اخبار و تصاویر رسمی منتشرشده در جریان آتشسوزیهای زاگرس و البرز نشان میدهد در چه وضعیتی هستیم و سالها فریاد برای تامین بودجه و شکل گرفتن نسبت درست «وظایف و تکالیف» با «امکانات و جایگاه» چقدر اهمیت و ضرورت دارد.
پنجم:، اما اظهارنظرهای رییسِ دیگر سازمان متولی طبیعت کشور، عیسی کلانتری یکی دیگر از اضلاع این ماجرای تلخ و نابسامانیهای درون آن است. او که به برخوردهای قهری و بغضآلود و گاه استهزاآمیز با هرگونه نقد و مخالفت -حتی مخالفتهای دانشگاهی و کاملا علمی- شهرت دارد و عادت دارد منتقدان خود و برنامههایش را متهم به سیاسیکاری و نادانی کند و به آنها بخندد، هفته گذشته با اظهارنظری بسیار عجیب درباره آتش زاگرس گفت که «اتفاق خاصی نیفتاده و آتش جزیی از طبیعت است. طبیعت، خودش آتش جنگلها را کنترل میکند.»
عیسی کلانتری، پیش از این نیز نشان داده بود که نگاه اکوسیستمی ندارد و «تنوع زیستی» و حساسیت آن برای تداوم جریان حیات روی کره زمین را خوب درنیافته است.
اما فعالان محیطزیست و حتی دیگر شهروندان میخواهند بدانند کلانتری حالا چه توضیحی درباره حوادث تلخ جانباختگان آتش دارد؟ آیا این تلخکامیها را نیز بخشی از «روند طبیعی» جنگلها میداند یا به عنوان رییس یکی از سازمانهای متولی، قدری احساس مسوولیت کرده و در پی یافتن راه چاره است؟!
و، اما آخر؛ همه این اضلاع را که کنار هم بگذاریم میشود یک «رویکرد» در سازمانهایی که متولیان اصلی اطفای حریق جنگل هستند و اوضاع کنونی، حاصل نگاه و عملکرد آنها در این زمینه است.
حال اگر عملکرد و مشی دیگر سازمانهای مسوول در آتشسوزی طبیعت از جمله «سازمان مدیریت بحران»، «شهرداریها» و دیگر مراکز مربوط را بررسی کنیم قطعا به نتایجی مشابه میرسیم؛ نتایجی که به صراحت میگویند از این نگاه، این رویکرد و این مدیران، آبی برای جنگلهای ایران گرم نمیشود و اگر قرار است اوضاع طبیعت ایران تغییر کند مردانی دیگر باید.
۰