"ایلومیناتی" چیست و از کجا آمد؟

"ایلومیناتی" چیست و از کجا آمد؟

در آن زمان تعدادی از شخصیت‌های شناخته شده و پیشرو، همراه با فراماسون‌ها، عضو این انجمن بودند؛ اما به تدریج از سوی منتقدان محافظه‌کار و مسیحی بی‌اعتبار شدند تا اینکه گروه کم کم از هم پاشید.

کد خبر : ۸۳۴۶۱
بازدید : ۶۱۳۵
ماجرای اینکه چطور یک افسانه گسترش پیدا کرد، نشان می‌دهد که امروز خبر‌های جعلی چگونه پخش می‌شوند و اسرار روانشناسی سرسخت‌ترین هواداران آن‌ها را آشکار می‌کند.

این یک تئوری توطئه است که بقیه تئوری‌های توطئه در مقابل آن کوچک به نظر می‌رسند. به عنوان مجموعه‌ای از تمام توطئه‌های دیگر در جهان، ایلومیناتی اربابانی هستند که گمان می‌رود امور دنیا را کنترل می‌کنند و به دنبال برپایی 'نظم نوین جهانی' مخفیانه فعالیت می‌کنند.

اما تمام این پارانویای دور از واقع از یک اثر داستانی شوخ‌طبعانه در دهه ۶۰ میلادی شروع شد. این درباره آمادگی ما برای باور آنچه می‌شنویم و می‌خوانیم چه می‌گوید؟

افسانه ایلومیناتی چه چیزی درباره خبر‌ها و داستان‌های جعلی فاش می‌کند که امروزه همچنان از آن‌ها تاثیر می‌گیریم؟

وقتی کسی به دنبال تاریخچه این انجمن سری بگردد، سر از آلمان دوران روشنگری و حلقه ایلومیناتی در می‌آورد. این انجمن سری باواریایی در سال ۱۷۶۶ برای گردهمایی مخفیانه روشنفکرانی تاسیس شد که مخالف تاثیر مذهبی‌ها و نخبه‌گرایان بر زندگی روزمره بودند.
در آن زمان تعدادی از شخصیت‌های شناخته شده و پیشرو، همراه با فراماسون‌ها، عضو این انجمن بودند؛ اما به تدریج از سوی منتقدان محافظه‌کار و مسیحی بی‌اعتبار شدند تا اینکه گروه کم کم از هم پاشید.

فیلم‌هایی مانند فرشته‌ها و شیاطین ایده ایلومیناتی را به آگاهی همگانی آورد

ماجرای این انجمن سری تا قبل از دهه ۶۰ میلادی صرفا همین بود. دیوید برامول، نویسنده و برنامه‌ساز تلویزیونی که وقت خود را صرف مستندسازی منشا این افسانه کرده است می‌گوید ایلومیناتی که امروزه درباره آن می‌شنویم تقریبا ربطی به آن انجمن سری باواریایی ندارد.
در عوض دوران شیدایی ضدیت با فرهنگ غالب، دارو‌های روانگردان مانند ال‌اس‌دی و علاقه به فلسفه‌های شرقی نقش بزرگی در ظهور مدرن این گروه داشته است. تمام ماجرا در بحبوحه "تابستان عشق" و پدیده هیپی‌ها با انتشار کتاب کوچکی به نام "پرینکیپیا دیسکوردیا" شروع شد.

کتاب به طور خلاصه، داستان تقلیدی مسخره‌آمیزی از مذهبی بود - که در کتاب دیسکوردینیسم نام گرفت - و از سوی آنارشیست‌ها و متفکران مشتاقی ساخته شده بود تا خوانندگانش را به پرستش اریس، خدای آشوب، دعوت کند. جنبش دیسکوردین در نهایت یک تلاش جمعی برای ترویج نافرمانی مدنی، شوخی‌های عملی و کلک‌بازی بود.

خود متن کتاب هرگز چیزی بیش از یک کنجکاوی پادفرهنگ نبود، اما یکی از مبانی این مذهب ساختگی در کتاب از سوی نویسنده‌ای به نام رابرت آنتون ویلسون، جاودانه شد. این ایده که چنین فعالیت‌های شرورانه‌ای می‌تواند باعث تغییر اجتماعی شود و افراد را وادار به زیر سوال بردن شاخص‌های واقعیت موجود کند.

به گفته برامول، ویلسون و یکی از نویسندگان کتاب پرینکیپیا دیسکوردیا به نام کری ثورنلی، به این نتیجه رسیدند که دنیا دارد زیادی سلطه‌گرا، تنگ، بسته و لگام‌بسته می‌شود. "آن‌ها می‌خواستند آشوب را به جامعه بازگردانند تا چیز‌ها را تکان دهد و روش انجام این کار گسترش اطلاعات غلط بود.
انتشار اطلاعات نادرست از طریق تمام ابزار‌های موجود از جمله پادفرهنگ و رسانه‌های جریان اصلی. تصمیم گرفتند که این کار را با گفتن داستان‌هایی درباره ایلومیناتی شروع کنند. "

در آن زمان ویلسون برای مجله پلی‌بوی کار می‌کرد. او و ثورنلی شروع به فرستادن نامه‌هایی از سوی خوانندگان کردند که درباره این سازمان سری و نخبه‌گرا به نام ایلومیناتی بود. پس از آن نامه‌های بیشتری برای مخالفت با نامه‌هایی که پیشتر نوشته بودند فرستادند.


جی زی یکی از ستاره‌های مشهور است که در کنسرت دست‌ها را به شکل نماد مثلث ایلومیناتی بالا می‌برد

به گفته برامول "ایده پشت این عمل آن است که اگر به اندازه کافی دیدگاه‌های مخالف یک داستان را ارائه کنید، در تئوری و به طور ایده‌آل، همه مردم شروع به نگاه کردن و فکر کردن به این چیز‌ها می‌کنند. آن‌ها از خودشان می‌پرسند که آیا می‌توانم به اطلاعاتی که ارائه شده اعتماد کنم؟
این یک روش آرمانگرایانه برای بیدار کردن مردم در مورد واقعیت‌هایی است که در آن زندگی می‌کنند. اما مسلما جریان به همان شکلی ویلسون و تورنلی امید داشتند پیش نرفت. "

چرا تئوری توطئه جذاب است؟
جذابیت پنهان تئوری توطئه
در حقیقت آشوب افسانه ایلومیناتی به نقاط دور و وسیعی گسترش یافت. ویلسون و یکی دیگر از نویسندگان مجله پلی‌بوی، کتابی نوشتند با عنوان "سه‌گانه ایلومیناتوس" که لاپوشانی‌های معروف - مانند اینکه چه کسی به جان اف کندی شلیک کرد - را به ایلومیناتی نسبت می‌داد. این سه کتاب به طور غافلگیرانه‌ای موفقیت فرقه‌ای کسب کرد تا جایی که نمایش آن در لیورپول به روی صحنه رفت.

همچنین به دنبال انتشار یک بازی ورق در سال ۱۹۷۵ جهان رمزآلود انجمن‌های سری در ذهن یک نسل نقش بست. امروزه، ایلومیناتی فراگیرترین تئوری توطئه در جهان است؛ تا حدی که افراد مشهوری مانند جی‌زی از نماد‌های این گروه وام گرفته‌اند و در برنامه‌هایشان دستهایشان را به شکل مثلث ایلومیناتی بالا می‌برند.

فرهنگ خرده ناشران و مجله‌های دهه ۶۰ میلادی بسیار دور از اینترنت جهانی و فرامتصل امروز به نظر می‌رسد. غیرقابل انکار است که تمایل به اشتراک گذاشتن و انتشار شایعه‌های ایلومیناتی دراینترنت و ودر وبسایت‌هایی مانند فور چن و ردیت شهرت امروزی را به این ایده داده است.

اما ما در جهانی پر از تئوری‌های توطئه زندگی می‌کنیم و مهمتر از آن پر از کسانی که تئوری‌های توطئه را باور دارند. به دنبال پژوهشی در سال ۲۰۱۵، متخصصان علوم سیاسی دریافتند که حدود نیمی از جمعیت آمریکا حداقل یک تئوری توطئه را تایید می‌کنند.
این نظریه‌ها از ایلومیناتی تا محل تولد اوباما را شامل می‌شوند، یا این باور گسترده که حادثه یازده سپتامبر کار سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی بوده است.

طرفداران تئوری توطئه باور دارند که نماد‌های روی اسکناس دلار آمریکایی اشاره به تاثیر ایلومیناتی دارند

ویرن سوامی، استاد روانشناسی اجتماعی از دانشگاه آنگلیا راسکین می‌گوید: "تئوری‌پرداز توطئه یک پروفایل واحد ندارد. دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که چرا مردم این تئوری‌ها را باور می‌کنند و لزوما منحصر به فرد نیستند؛ بنابراین ساده‌ترین شکل توضیح آن است که افرادی که به تئوری توطئه باور دارند از نوعی آسیب روانی رنج می‌برند. "

نتیجه دیگری که پژوهشگران گرفته‌اند آن است که این تئوری‌ها روش‌های عقلانی فهم رویداد‌ها را به نحوی فراهم می‌کنند که گیج‌کننده و تهدیدی برای عزت نفس هستند. ویرن سوامی که پژوهش او در سال ۲۰۱۶ نشان داده است که باورمندان به تئوری توطئه با احتمال بیشتری نسبت به دیگران تجربه‌های استرس‌آور دارند، می‌گوید که این تئوری‌ها "به شما یک توضیح بسیار ساده ارائه می‌کنند.
"همچنین روانشناسان دیگر در سال گذشته دریافته‌اند افرادی که سطح تحصیلات بالاتری دارند با احتمال کمتری تئوری‌های توطئه را باور می‌کنند.

چیزی که این موضوع از آمریکای مدرن به تصویر می‌کشد، تاریک است. به خصوص برای سوامی که شاهد روند تغییر در افرادی بوده است که معمولا تئوری‌های توطئه را ترویج می‌کنند. او می‌گوید: "به خصوص در جنوب آسیا، تئوری‌های توطئه سازوکاری برای دولت‌هاست که مردم را کنترل کنند.
اما در غرب معمولا برعکس است و تئوری‌های توطئه مورد علاقه کسانی است که کنترل و قدرت ندارند. همین نداشتن قدرت است که باعث می‌شود با تئوری‌های توطئه دولت را به چالش بکشند. مثلا حادثه یازده سپتامبر. اگر مردم قدرت نداشته باشند، تئوری‌های توطئه می‌توانند بذر مقاومت اجتماعی را بکارند و به مردم اجازه پرسشگری دهند. "

به گفته سوامی "حالا تغییر بزرگ آن است که سیاستمداران، به ویژه دونالد ترامپ، برای جلب حمایت مردم شروع به استفاده از تئوری‌های توطئه کرده‌اند. "

چهل و پنجمین رییس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، یکی از مبلغان شناخته‌شده تئوری توطئه مرتبط با محل تولد باراک اوباما بود که به طور مرتب با رسانه‌ها درباره این صحبت می‌کرد که اوباما واقعا در هاوایی به دنیا نیامده است.
او همچنین پس از انتخابات سال ۲۰۱۶ تعدادی از ایالت‌های آمریکا را متهم به تقلب انتخاباتی کرد و اعضای کمپین او مسئول انتشار خبر‌های جعلی مانند رسوایی پیتزاگیت و کشتار بولینگ گرین بودند که ساختگی بودن آن‌ها حالا اثبات شده است.

سوامی درباره اینکه این تغییر در استفاده از تئوری‌های توطئه چه تاثیر درازمدتی بر سیاست می‌تواند داشته باشد می‌گوید: "اگر مردم تئوری‌های توطئه را باور کنند ممکن است به جریان اصلی سیاست بی‌علاقه شوند و با احتمال بیشتری جذب سیاست‌های حاشیه‌ای می‌شوند. همچنین احتمال بیشتری وجود دارد که جذب دیدگاه‌های افراطی، نژادپرستانه و دیگرهراسی شوند. "

دونالد ترامپ، رییس‌جمهور آمریکا، تئوری‌های توطئه را به جریان اصلی سیاست آورده است

ایده یک گروه سری و دست‌نیافتنی از نخبگان برای مردمی که احساس جاماندن می‌کنند و قدرتی ندارند جذاب است. ترامپ گفته است که می‌خواهد نماینده این مردم باشد، به خصوص منطقه صنعتی غرب میانه آمریکا که به "کمربند زنگار" معروف است و زمانی قدرتمند بوده است.
با این همه این مردم به جای اینکه حس بهتری داشته باشند که یک غیرسیاستمدار مانند خودشان آن‌ها را در کریدور‌های قدرت نمایندگی می‌کند و از لحاظ نظری با احتمال کمتری احساس بی‌قدرتی کنند یا کمتر به دام تئوری‌های توطئه بیفتند، به نظر می‌رسد که در آمریکا مردم با احتمال بیشتری نسبت به قبل داستان‌هایی مانند ایلومیناتی را باور می‌کنند.

دیوید برامول می‌گوید: "اگر ویلسون امروز زنده بود، هم خوشحال می‌شد و هم شگفت‌زده. آن‌ها در دهه شصت میلادی معتقد بودند که فرهنگ آن زمان بسته است. اما در حال حاضر به نظر می‌رسد که چیز‌ها زیادی گل و گشاد و در حال از همگسیختگی است. شاید با مبارزه در مقابل اخبار جعلی و پروپاگاندا، ثبات بیشتری به دست آید. ما در حال فهم این هستیم که چطور شبکه‌های اجتماعی ایده‌هایی را که دوست داریم باور کنیم به خورد ما می‌دهند. درست مانند اتاق پژواک. "

در میان گروه‌های اینترنتی، تایید‌های فرهنگ عامه و ظرفیت بی‌پروای بشر برای تخیل، راستی‌آزمایان و جستجوگران واقعیت امروزی ممکن است بتوانند برای همیشه ساختگی بودن افسانه ایلومیناتی را اثبات کنند.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید