فیلم "آبادان یازده ۶۰"؛ یک تراژدی انسانی
خوشبخت درام خود را با ضرباهنگ درستی جلو میبرد، موقعیتها در متن به قصه تبدیل میشوند و در هر مقطع از نقطه عطف داستان غافلگیری درست و هوشمندانهای خلق میشود.
کد خبر :
۸۵۰۹۷
بازدید :
۹۸۸
یاسمن خلیلی فرد | «آبادان یازده ۶۰» دست کم برای من، یکی از اصلیترین غافلگیریهای جشنوارهی سال گذشته به حساب میآید؛ فیلمی که با توقع یک فیلم معمولی ژانر دفاع مقدس به تماشایش نشستم و بسیار فراتر از انتظارم از آب درآمد.
مهرداد خوشبخت کارگردان باسابقه تلویزیون و سینما برای ساخت جدیدترین فیلم خود به سراغ یک سوژه درخشان رفته است؛ تلاش کارمندان رادیو نفت آبادان در نخستین روزهای جنگ تحمیلی برای خدمت به مردم و کمک به آنها برای دفاع از شهرشان.
ایدهی مرکزی فیلمنامه یکی از آن سوژههایی است که آدم با خودش فکر میکند چه طور در تمام این سالها هیچ کس به آن فکر نکرده بود؟
فهرست بازیگران فیلم به مخاطب ثابت میکند که فیلمساز در کمال کم ادعایی فیلم خود را جلوی دوربین برده است. در «آبادان یازده ۶۰» نه خبری از ویترین ستارگان مشهور و پرطرفدار سینما به چشم میخورد، نه پروداکشن آن قدر که انتظارش را داریم عظیم است و نه فیلمساز دست به تکرار برخی الگوهای نخ نما و کلیشهای چنین فیلمهایی زده است. در عین حال همین بازیگران حضوری درخشان در فیلم دارند.
خوشبخت درام خود را با ضرباهنگ درستی جلو میبرد، موقعیتها در متن به قصه تبدیل میشوند و در هر مقطع از نقطه عطف داستان غافلگیری درست و هوشمندانهای خلق میشود.
فیلمساز در ادغام و تلفیق واقعیت و داستان عملکرد درستی دارد. فیلم درواقع برداشتی از یک واقعه است، اما بسیاری از جزییات تغییریافته و حتی زادهی ذهن نویسنده اند و این ترکیب در بستر منطق روایی داستان و رویدادهای متنوع آن به بار نشسته است و نمره قبولی میگیرد. به همین جهت است که فیلم در کنار سوژهی اولیهی مبتکرانه اش لحظههای خوب و قابل توجه نیز کم ندارد.
«آبادان یازده ۶۰» قرار است ادای دینی باشد به مردمِ خطهی خوزستان؛ مردم شریفی که با دست خالی به نبرد با دشمن میروند تا از مرزها کشور دفاع کنند و فیلمساز با خلاقیت خود نقش "رادیو" را به عنوان یکی از رسانههای مهم دهههای پنجاه و شصت خورشیدی به عنوان موتور محرک فیلم به کار میگیرد.
شخصیتها به رغم تعددشان دچار فقدان فردیت نمیشوند و گرچه خوشبخت بنای فیلمش را مطابق الگوی قهرمان پرورانه نریخته است، اما هر یک از شخصیتها به خودی خود واجد هویت، پیشینه و شناسنامه اند و از همین رو هریک با انتخابها و انگیزه هایشان میتوانند مخاطب را غافلگیر کنند؛ از نمونههای بارز این توجه به فردیت کاراکترها میتوان به نرگس (ویدا جوان) اشاره کرد که سیر دگردیسی ملایمی را در طول فیلم سپری میکند و در نهایت نیز به آن سرنوشت دچار میگردد.
او دختر نازپروردهای است که از تهران به آبادان میآید. این دختر جوان هیچ پیش زمینهای از جنگ و حتی "سختی کشیدن" ندارد، اما به ناگاه خود را درست در وسط بحرانی نفس گیر میبیند و به جای فرار، با افراد درگیر در آن مهلکه همگام و همسو میشود.
«آبادان یازده ۶۰» را باید فیلمی انسانی دانست، فیلمی که اتحادی دلپذیر را از افرادی با آیین ها، عقاید و حتا اقشار مختلف به تصویر میکشد. آدمهای «آبادان ...» که در نقطه آغاز فیلم تفاوتها و بعضاً اختلافات متعددی با هم دارند، به مرور و با وخامت اوضاع همراه و همدل میشوند.
این که فیلمساز برخلاف بسیاری از فیلمهای ژانر دفاع مقدس زن را از فیلم خود حذف نکرده و حتی یک کاراکتر ارمنی در فیلمش دارد که نقش کلیدی هم برعهده اوست، از امتیازات مثبت کار به حساب میآید و اثباتی ست بر انسان دوستانه بودن فیلم و نگاه اومانیستی کارگردان آن.
در بخشهایی از فیلم نماهای مستندی از آبادان و کوی ذوالفقاری دیده میشود که به زعم من قابل حذف اند. البته پیوند خوردن درام با مستنداتِ آن سالها که مشخصاً طی پیگیریهای بسیار به دست آمده اند ماهیتاً اتفاق بدی نیست، اما «آبادان ...» آنقدر فیلم کاملی هست که نیازی به یادآوری واقعه به واسطه فیلمهای مستند نداشته باشد.
یکی دیگر از محرکهای ذهن مخاطب در سراسر فیلم شاید انتخاب همین بازیگرانِ نه چندان مشهور و ستاره باشد که جدا از شخصیتهای پرورده شده و پرظرافت، بازیهایی به شدت تحسین برانگیز دارند.
حضور بازیگر چهره در فیلمی، چون «آبادان ...» میتوانست فیلم را درگیر ریسک فاصله گذاری بکند؛ به این معنا که مخاطب میان خود با کاراکترهای فیلم (به واسطه بازیگر مشهور) نوعی فاصله را احساس کند، اما در شرایط فعلی تماشاگر خود را نه بیننده بلکه عضوی از فیلم میبیند.
او آلام و دردهای شخصیتها را کاملاً لمس میکند و میتواند کاراکترها را فارغ از گذشته شان کاملاً بپذیرد و درک کند و این برآمده از تصمیم هوشمندانه کارگردان برای بهره گیری از بازیگرانی با ترکیب فعلی است.
منبع: سلام سینما
۰