جمال میرصادقی؛ هرگز برای شهرت چیزی ننوشتهام
طی سالهای اخیر به سبب سن و سالم سختگیری بیشتری در قبول شاگردان جدید دارم و تنها آنهایی را میپذیرم که هم بدانم جدی هستند و نیمهراه کار را رها نمیکنند و هم اینکه از استعداد لازم هم برخوردار باشند.
کد خبر :
۸۸۲۳۳
بازدید :
۵۶۱۴
مریم شهبازی | جمال میرصادقی در عرصه کتاب و برای علاقهمندان پیگیر ادبیات نامی شناخته شده است و نیاز چندانی به معرفیاش نیست. آن هم بواسطه بیش از نیم قرن کار مداوم و انتشار آثاری که سهم مهمی در ادبیات امروزمان دارد.
دههها فعالیت این پیشکسوت ادبیات را میتوان از جنبههای مختلفی بررسی کرد و حتی برای شخصیت حرفهای اش وجوه مختلفی قائل شد، از جمال میرصادقی داستان نویس گرفته تا پژوهشگر و نویسنده تئوریها و آثار آموزشی و حتی استادی که بیش از چهل سالی است هر چهارشنبه میزبانی جمعی از علاقهمندان یادگیری داستاننویسی را به عهده دارد.
برای صفحه ادبیات امروز به بهانه چهل ساله شدن کتاب «ادبیات داستانی» این نویسنده به سراغش رفتیم و احوال او را جویا شدیم.
چهل سال از نخستین چاپ «ادبیات داستانی»تان میگذرد؛ برای آنهایی که علاقهمند ورود به دنیای داستاننویسی هستند قدری از این کتاب بگویید! اصلاً چطور شد بعد از سالها نویسندگی سر از دنیای کتابهای نظری و آموزشی درآوردید؟
همانگونه که از عنوان این کتاب برمیآید پیرامون انواع آن چیزی شکل گرفته که به ادبیات داستانی مشهوراست؛ از ارائه تعریفهایی دقیق درباره قصه، رمانس، داستان کوتاه و رمان گرفته تا صحبت از مصداقهای آنها.
چهل سال از نخستین چاپ «ادبیات داستانی»تان میگذرد؛ برای آنهایی که علاقهمند ورود به دنیای داستاننویسی هستند قدری از این کتاب بگویید! اصلاً چطور شد بعد از سالها نویسندگی سر از دنیای کتابهای نظری و آموزشی درآوردید؟
همانگونه که از عنوان این کتاب برمیآید پیرامون انواع آن چیزی شکل گرفته که به ادبیات داستانی مشهوراست؛ از ارائه تعریفهایی دقیق درباره قصه، رمانس، داستان کوتاه و رمان گرفته تا صحبت از مصداقهای آنها.
ماجرای تألیف این کتاب به سالها قبل بازمی گردد؛ «ادبیات داستانی» یادگاری از آن روزگاری است که به پیشنهاد محمدرضا شفیعی کدکنی، دوست عزیز و دیرینهام مدتی به تدریس در دانشگاه تهران پرداختم. اواخر سال ۵۷ بود، در یکی از دورهمیها شفیعی کدکنی گفت که برای تدریس من در دانشگاه صحبت کرده است.
تا آن موقع کارم نویسندگی بود؛ گفتم: «من که نویسندهام! تدریس نکردهام.» شفیعی کدکنی هم گفت برو مطالعه کن. این شد که بعداز انقلاب تا زمان تعطیلی دانشگاهها یک سالی تدریس کردم، کتاب «ادبیات داستانی» حاصل همان دوران است. بعدتر هم کتاب «عناصر داستانی» را در تکمیل آن نوشتم.
از این روزها بگویید و این که محدودیتهای کرونا تا چه اندازه فعالیتهای شما را تحت تأثیر قرار داده است؟
مشغول کارهای مختلفی هستم؛ رمانها و مجموعه داستانهایی که برخی از آنها به پایان رسیدهاند و برخی دیگر هم باید بازبینی نهایی شوند. همچنان کارگاه داستان نویسیام نیز برقرار است، هرچند که بنا بر ضرورت شرایطی که کرونا سبب شده هر چهارشنبه فقط تعداد اندکی از آنان را میپذیرم و مابقی به شکل مجازی از کلاس استفاده میکنند.
طی سالهای اخیر به سبب سن و سالم سختگیری بیشتری در قبول شاگردان جدید دارم و تنها آنهایی را میپذیرم که هم بدانم جدی هستند و نیمهراه کار را رها نمیکنند و هم اینکه از استعداد لازم هم برخوردار باشند.
این که برخورداری از استعداد را از شرطهای خود میدانید با اکتسابی بودن نویسندگی در تضاد نیست؟
با نگاههای مطلق موافق نیستم، اکتساب و استعداد ذاتی در کنار یکدیگر فرد علاقهمند را نویسندهای موفق میکنند. از میان علاقهمندانی که امکان بهرهمندی از آموزشهای لازم را دارند تنها آنهایی به چهرههایی شاخص تبدیل میشوند که هم ممارست دارند و هم از استعداد قابل قبولی برخوردار هستند که بهترین مصداق آن را میتوان سلینجر، خالق رمان مشهور «ناتور دشت» دانست.
او از قلب همین کلاسها به جهان ادبیات معرفی شد و حتی جایگاهی شاخص از آن خود ساخت. اما همانطور که تأکید کردم شرایط سنی و جسمیام بهگونهای است که ناچار به حساسیتهای بیشتری در قبول افراد و علاقهمندان هستم. ازجمله اینکه جوان باشند تا فرصت لازم برای مطالعه و آزمونوخطا را پیدا کنند.
هرچند که در این رابطه میتوان استثناهایی قائل شد؛ همین حالا در دورههای داستاننویسی خود مهلقا نوایی، خانم ۶۰ سالهای، برخوردار از استعداد فوقالعادهای حضور دارد که کارهای خوبی مینویسد. اتفاقاً موفق به انتشار یکی-دو کتاب هم شده است.
باوجود این چرا نویسندگان ما در عرصه جهانی به غیر از چند مورد مطرح نشدهاند، آن هم وقتی که بر جنبه اکتسابی بودن نویسندگی اصرار دارید؟
با این که بر ضرورت بهرهمندی از استعداد اصرار دارم، اما به هیچ وجه نویسندگی را موهبتی الهی نمیدانم! همه انسانها با بهرهمندی از قدرت خلاقه متولد میشوند هرچند که برخی از آنها استعداد بیشتری در این زمینه دارند، اما درباره این که چرا ما به اندازه دیگران چهرههای جهانی نداریم برآمده از کمکاری و بیاعتنایی مسئولانمان است. همین امریکای لاتین را ببینید! چرا تعداد نویسندگان شاخص ما در مقایسه با آنان اینقدر کم است؟
مگر انسانها با یکدیگر فرق دارند؟ نه! فقط بحث این است که کشورهایی که سهم بسزایی از ادبیات داستانی جهان را از آن خود کردهاند اهمیت بسیاری برای آموزش قائل هستند.
در کشور هشتاد میلیون نفری طبیعی است که حدود دو میلیون نفر برخوردار از استعدادی بیش از دیگران باشند؛ خب تا وقتی آموزشی در کار نباشد چطور میتوان آنان را کشف کرد؟ این مهمترین تفاوت ما با کشورهای دیگر در بحث ادبیات داستانی است. آنوقت اینجا هنوز بحث بر سر این است که کارگاههای داستاننویسی اثرگذار هستند یا نه!
به دورههای آموزشی خودتان بازگردیم؛ در میان شاگردانتان به استعدادهایی که بتوان بهواسطهشان به آینده ادبیات داستانیمان امیدوار شد برخوردهاید؟
بله، از بهترین مصداقهای آنها هم میتوان به منیرو روانیپور و فریبا وفی اشاره کرد که حالا هر یک از آنان از زمره نویسندگان بسیار موفق هستند. از میان مردان هم کاوه فولادی نسب نویسنده خوبی شده و حالا خودش تدریس هم میکند.
از میان شاگردان زمان فعلی ام، انسیه ملکان هم چند اثر خوب نوشته که منتشر شدهاند، دو مجموعه داستان و یک رمان. حالا هم مشغول نوشتن رمانی طولانی است؛ اگر نیمهراه کار را رها نکند به آیندهاش امیدوار هستم.
چه توصیهای برای افراد و علاقهمندانی دارید که خواهان ورود جدی به این عرصه هستند؟
قبل از هرکاری باید بدانند که نویسندگی کار دشواری است. مطالعه بسیار و ممارست طلب میکند، اما مهمترین نکتهای که حتی نویسندگان جوان هم ضرورت دارد به آن توجه کنند این است که اثری ماندگار میشود که از درون خالق خود متولد شود.
نه اینکه تقلیدی ناقص از کار دیگران یا سفارش فلان سازمان باشد. طی یکصد سال اخیر تنها افرادی ماندگار شدند که با خود واقعی شان دست به خلق اثر زدند وگرنه آنهایی که شبیه حرف اینوآن را به اسم اثری از خودشان منتشر کردند بسرعت فراموش شدند.
آثار ایدئولوژی زده و تبلیغی هم حذف میشوند و داستانها و رمانهایی که بر مبنای اخلاق و ویژگیهای انسانی و البته منطبق بر اصول داستاننویسی خلق شوند باقی میمانند.
استاد میرصادقی شما میان اهالی کتاب شخصیتی چندوجهی دارید؛ از یکسو نویسنده رمان و داستان کوتاه و از سوی دیگری چهرهای شاخص درزمینه آموزش داستاننویسی. هر چند که آثار تحقیقیتان را هم باید به اینها اضافه کرد. خودتان جمال میرصادقی را بیشتر داستاننویس میدانید یا پژوهشگر و مدرس ادبیات داستانی؟
شاید برخی من را بیشتر به آثار آموزشیام درزمینه نویسندگی بشناسند یا حتی کلاسهای داستاننویسیام. بااینحال من خودم را بیش از همه نویسنده میدانم؛ اگر رمان و داستان کوتاه ننوشته بودم که این کتابهای تئوریک شکل نمیگرفتند!
بنابراین اگر سالها کار حرفهای خود را به درختی تشبیه کنم؛ ریشه و تنه اصلی این درخت داستاننویسی است و این کتابهای تئوری میوه و شاخههای آن به شمار میآیند.
بااینحال تعداد بسیاری از نویسندگان امروز، باواسطه یا بیواسطه خودشان را شاگرد شما میدانند!
اجازه بدهید حقیقتی را صمیمانه با شما درمیان بگذارم؛ هیچگاه طی این دهههایی که از ورودم به عرصه کتاب و ادبیات میگذرد برای مطرحشدن کاری نکردهام.
من هم مانند دیگر آدمها کموکاستیهایی داشته و دارم؛ کار در این حوزه در درجه نخست کمک کرد که شخصیت و من درونیام رشد پیدا کند. مهمترین خشنودیام این است که خودم را ساختهام؛ حالا دراین بین برخی هم از آثاری که نوشتهام بهرهمند شدهاند که البته این باعث خوشحالیام است و از ابراز لطفهای آنان تشکر میکنم.
در آخر از این بگویید بزودی شاهد انتشار کتابی از شما خواهیم بود؟
چند رمان و اثر پژوهشی آماده نشر دارم؛ هرچند که سختگیریها در راه ممیزی کتاب همچنان سد راه فعالان عرصه کتاب است؛ حالا بدعهدی برخی ناشران که تلخی مشکلات را بیشتر هم میکند؛ آنقدر که دیگر علاقهای بههمکاری با برخی از آنها که از قضا قدیمی و مشهور هستند هم ندارم.
بسیاری از نویسندگان مشهور امروز شاگردان دیروز او هستند.
منبع: روزنامه ایران
۰