*******************
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
*************************
چو درد من سری پیدا ندارد
شب یلدای من فردا ندارد
"عطار"
جشن یلدا مبارک
*************************
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
"سعدی"
*************************
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان ازسنت ایرانیان است
شب یلد ا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه ،هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
بساط شادمانی ها مهیاست
شب یلدا بیا روشن روان شو
به نزد شاعران همزبان شو
شب یلدا شب سال است ای دل
مرا در انجمن ، شعراست محمل
*******************
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
خاقانی
*******************
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
اوحدی مراغهای
*************************
آری تو نوشتی
من خواندم
تو خواندی من گوش سپردم
تو بودی و من نگاهت می کردم
تو بودی و عشق بود
و عشق و عشق
تو بودی مهربانی بود و امید
چشمان تو بود و یک دنیا زندگی
آری عزیزم
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
*************************
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
ناصرخسرو
*******************
*************************
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دل های تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر…
*************************
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
سنایی
*******************
آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده و پنجره را می کوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین
بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است
با اشارات قلم دست و دلم می لرزد
چشم های تر من گوش به فرمان شده است
شب یلدای من افکار تو و اشعار است
من و این آب اناری که به چشمان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است
*******************
هنرت چیست جز این ریش که گویی به مثل
شب یلدا بود از بس که درازست و سیاه
^^^^^^^
الا به دور زمان تا هزار طعنه رسد
به شام تیره یلدا ز صبح نورانی
^^^^^^^
بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
^^^^^^^
بس درازستی ای شب یلدا
لیک با زلف دوست کوتاهی
^^^^^^^
روی سپیدش برادر مه گردون
موی سیاهش پسر عم شب یلدا
^^^^^^^
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید برآید از شب یلدا
^^^^^^^
دلم به زلف وی از هرطرف که روی نمود
سیاهی شب یلدا ورا زمام گرفت
رایت شه گفت من آن آیت فتحم که هست
طره رخسار نصرت پرچم یلدای من
^^^^^^^
زلفش به چهره چون شب یلدا بر آفتاب
یا عکس پر زاع بر اوراق یاسمین
*******************
رتبه عرفان شود شام فنا روشنت
قیمت انوار شمع در شب یلدا طلب
^^^^^^^
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
^^^^^^^
عمر ابد ز عهده نمیآیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را
^^^^^^^
روز عیشی خواستم زاید چه دانستم که چرخ
حامله دارد به سد ماتم شب یلدای من
وحشی بافقی
*******************
اینهمه رنگ قشنگ از كف دنیا برود
یغما گلرویی
شب یلدارسید و زمستان رسید
دل بی تاقت من به گلستان رسید
این شعرو همین الان خودم گفتم درضمن من فقط 14 سالمه
ایران ایران ایران ایران ایران ایران ایران ایران ایران ایران ایران ایران زیباست
یلدای 99 مبارک باددددددددددددد