محمدباقر ميرزا خسروی؛ آغازگر رماننويسی تاريخی
۳۶ ساله بود كه علاءالدوله فرماندار كرمانشاه او را به سرپرستی دبيرخانه دربارش گماشت و چندی بعد كه به حكومت فارس منصوب شد، او را هم با خود برد كه نوشتارهای ديوانی را انجام دهد.
کد خبر :
۸۸۵۰۵
بازدید :
۶۷۵۱
۳۰ آذر ۱۲۹۸؛ ۱۰۱ سال پيش در چنين روزی محمدباقر ميرزا خسروی در تهران درگذشت. محمدباقر ميرزا خسروی در سال ۱۲۲۸ در كرمانشاه زاده شد. پدرش نوه فتحعلیشاه قاجار و از دبيران دربار كرمانشاه بود. او ادبيات فارسی و عربی و خوشنويسی را نزد پدر آموخت و شغل او را ادامه داد و نامههای ديوانی را مینوشت. افزون بر اين در ادارههای تلگرافخانه، گمركات، عدليه و ماليات هم كار میكرد.
۳۶ ساله بود كه علاءالدوله فرماندار كرمانشاه او را به سرپرستی دبيرخانه دربارش گماشت و چندی بعد كه به حكومت فارس منصوب شد، او را هم با خود برد كه نوشتارهای ديوانی را انجام دهد. او در شيراز پس از فراغت كار روزانه گاه با درويشان مینشست و گاه طرح چند داستان تاريخی را میريخت.
نوجوان بود كه شيفته شعر شد: «گاه بيتی يا دوبيتی از طبعم سر بر میزد و پدرم منع میفرمود و میگفت شعر سست عيب و نقص است و نيكويش نيز در اين عهد هنری نباشد.» ۵۰ ساله بود كه به كرمانشاه بازگشت و ديری نپاييد كه به جنبش مشروطهخواهان پيوست و با "انجمن حقوق" كه پشتيبان آزاديخواهان تهران بود، همكاری كرد.
۵۹ ساله بود كه مخالفتش با نيروهای اشغالگر روس چنان بالا گرفت كه او را دستگير كردند و به زندان روسها در همدان فرستادند:
«اندر اين زندان به جز نور و هوا
نيست زنده تا كه همدوشم شود
شعر از آن گويم كه ترسم عاقبت
لفظ ايرانی فراموشم شود»
سرانجام به اين شرط آزادش كردند كه در تهران تبعيد باشد. او در هنگام بازداشت و تبعيد ماندگارترين اثرش "شمس و طغرا" را نوشت كه نخستين رمان تاريخی ادبيات فارسی است.
در اين سهگانه او با الهام از رمانهای نويسنده فرانسوی الكساندر دوما ماجراهای عشقی و رزمی شمسالدين شخصيت اصلی داستان را در روزگار فرمانروايی اتابكان و ايلخانان مغول در سده هفتم هجری در فارس به تصوير كشيده و به اين بهانه شكوه و بزرگی ايران كهن را ستوده است:
۳۶ ساله بود كه علاءالدوله فرماندار كرمانشاه او را به سرپرستی دبيرخانه دربارش گماشت و چندی بعد كه به حكومت فارس منصوب شد، او را هم با خود برد كه نوشتارهای ديوانی را انجام دهد. او در شيراز پس از فراغت كار روزانه گاه با درويشان مینشست و گاه طرح چند داستان تاريخی را میريخت.
نوجوان بود كه شيفته شعر شد: «گاه بيتی يا دوبيتی از طبعم سر بر میزد و پدرم منع میفرمود و میگفت شعر سست عيب و نقص است و نيكويش نيز در اين عهد هنری نباشد.» ۵۰ ساله بود كه به كرمانشاه بازگشت و ديری نپاييد كه به جنبش مشروطهخواهان پيوست و با "انجمن حقوق" كه پشتيبان آزاديخواهان تهران بود، همكاری كرد.
۵۹ ساله بود كه مخالفتش با نيروهای اشغالگر روس چنان بالا گرفت كه او را دستگير كردند و به زندان روسها در همدان فرستادند:
«اندر اين زندان به جز نور و هوا
نيست زنده تا كه همدوشم شود
شعر از آن گويم كه ترسم عاقبت
لفظ ايرانی فراموشم شود»
سرانجام به اين شرط آزادش كردند كه در تهران تبعيد باشد. او در هنگام بازداشت و تبعيد ماندگارترين اثرش "شمس و طغرا" را نوشت كه نخستين رمان تاريخی ادبيات فارسی است.
در اين سهگانه او با الهام از رمانهای نويسنده فرانسوی الكساندر دوما ماجراهای عشقی و رزمی شمسالدين شخصيت اصلی داستان را در روزگار فرمانروايی اتابكان و ايلخانان مغول در سده هفتم هجری در فارس به تصوير كشيده و به اين بهانه شكوه و بزرگی ايران كهن را ستوده است:
«آنها را به بناها برده محسنات آن كارها را به آنها مینمود و میگفت اگر شخص يک سال اينجا بماند و همه روزه به دقت اين بناها و حجاریها را تماشا كند باز پی به تمام دقايق آن نمیبرد. در تمام تواريخ نوشتهاند كه اين شهر استخر بزرگترين شهرهای ايران و توران بود در زمان سلاطين كيان آن را شهر صددروازه میناميدهاند.»
منبع: دویچه وله
محمدباقر ميرزا خسروی در ۷۰ سالگی در تهران درگذشت.
محمدباقر ميرزا خسروی در ۷۰ سالگی در تهران درگذشت.
منبع: دویچه وله
۰