چرا با آنکه دوستش ندارم، آن را می‌خواهم؟

چرا با آنکه دوستش ندارم، آن را می‌خواهم؟

سال‌ها روان‌شناسان و متخصصین علوم اعصاب گمان می‌کردند که بین دوست داشتن و خواستن یک چیز تفاوت واقعی وجود ندارد. «دوست‌داشتن» و «خواستن» دو واژه متفاوت هستند که به پدیده یکسانی اشاره می‌کنند. اما آیا من مطمئنم که اگر صبح‌ها دلم یک فنجان قهوه می‌خواهد دلیلش این است که قهوه دوست دارم؟

کد خبر : ۸۸۵۰۷
بازدید : ۱۲۴۸۱
دلیل علمی دوست داشتن
فرادید | تا همین اواخر، عقیده عمومی این بود که اگر چیزی را می‌خواهیم، علتش آن است که آن را دوست داریم. اما علم اکنون به این عقیده به دیده تردید می‌نگرد و به این ترتیب به دنبال راهی برای درمان اعتیاد است.

به گزارش فرادید به نقل از بی‌بی‌سی ورلد، سال‌ها روان‌شناسان و متخصصین علوم اعصاب گمان می‌کردند که بین دوست داشتن و خواستن یک چیز تفاوت واقعی وجود ندارد. «دوست‌داشتن» و «خواستن» دو واژه متفاوت هستند که به پدیده یکسانی اشاره می‌کنند. اما آیا من مطمئنم که اگر صبح‌ها دلم یک فنجان قهوه می‌خواهد دلیلش این است که قهوه دوست دارم؟
بیشتر بخوانید:
در کنار این گمان که خواستن چیزی معادل دوست داشتن آن چیز است، یک عقیده دیگر نیز وجود داشت. بسیاری بر این باور بودند که سیستمی در مغز وجود دارد که شامل هورمون دوپامین است و هم خواستن و هم دوست‌داشتن را ترغیب می‌کند.

بعلاوه، شواهد متقاعدکننده‌ای نشان می‌داد که دوپامین مسئول احساس لذت است. موش‌ها، درست مانند انسان‌ها، عاشق چیز‌های شیرین هستند، اما حذف دوپامین از مغزشان باعث می‌شد آن‌ها به خوراکی‌های شیرینی که در قفس‌شان گذاشته شده بود، دست نزنند.

این عقیده وجود داشت که با کاهش سطح دوپامین لذت نیز کاهش پیدا می‌کند. اما این ایده تا چه حد درست بود؟
تحقیق روی دوپامین
کنت بریج راه دیگری برای تحقیق بین میزان دوپامین و احساس لذت پیدا کرد. او بعد از آنکه دوپامین را از مغز موش‌ها پاک کرد، به آن‌ها ماده‌ای شیرین داد. او می‌گوید: «در کمال شگفتی موش‌ها هنوز مزه شیرین را دوست داشتند. لذت هنوز هم وجود داشت!» او در آزمایش دیگری که در آزمایشگاه انجام داد، سطح دوپامین در مغز موش‌ها را افزایش داد این کار اشتهای آن‌ها برای خوردن را افزایش داد، اما تغییری در شدت دوست داشتن آن چیز‌ها ایجاد نکرد.
اعتیاد به خوردن شیرینی
شاید همین حالا شما هم این سؤال برایتان پیش آمده که چطور یک دانشمند می‌تواند تشخیص دهد که آیا یک جونده در حال لذت بردن است یا نه. خوب، پاسخ این است حالات چهره جوندگان هم مانند انسان‌ها تغییر می‌کند. وقتی آن‌ها چیز شیرین می‌خوردند، لب‌هایشان را می‌لیسند؛ وقتی آن چیز کمی تلخ باشد، آن‌ها دهنشان را باز می‌کنند و سرشان را تکان می‌دهند.

خوب پس چه اتفاقی افتاده بود؟ چرا موش‌ها هنوز غذایی را دوست داشتند که دیگر آن را نمی‌خواستند؟
کنت بریج یک فرضیه داشت، اما فرضیه‌اش انقدر عجیب بود که حتی باور آن برای خودش هم سخت بود. حداقل مدتی طول کشید تا آن را باور کند. آیا این امکان وجود داشت که خواستن و دوست داشتن به نواحی متفاوتی در سیستم مغز مرتبط باشد؟ و آیا امکان داشت که دوپامین اصلاً به روی دوست داشتن اثر نداشته باشد؟ بروی خواستن چه؟
اعتیاد به خوردن قهوه
سال‌ها جامعه علمی نسبت به این فرضیه‌ها با دیده تردید نگاه می‌کرد. اما اکنون این نظریه به شدت پذیرفته شده است. هورمون دوپامین هوس را افزایش می‌دهد. وقتی صبح‌ها به طبقه پایین می‌روم و قهوه‌سازم را می‌بینم این دوپامین است که من را ترغیب می‌کند یک فنجان قهوه بنوشم. دوپامین در صورت گرسنگی هوس غذا خوردن و در افراد سیگاری تمایل به سیگار را تشدید می‌کند.

بله دوپامین روی خواستن اثر دارد، اما روی دوست داشتن اثری ندارد. اینکه سیستم دوپامین خواستن و نه دوست‌داشتن را افزایش می‌دهد یکبار دیگر در آزمایشی که بروی موش‌های آزمایشگاهی انجام شد اثبات شد. کنت بریج، در یک آزمایش، یک میله فلزی را به موشی در قفس وصل کرد، وقتی موش میله را لمس می‌کرد یک شوک الکتریکی خیلی خفیف به او وارد می‌شد.

یک موش طبیعی بعد از دو یا سه بار لمس کردن میله یاد می‌گیرد که از این میله دوری کند. اما با دستکاری سیستم دوپامین در مغز موش، بریج توانست موش را به میله علاقه‌مند کند. موش به میله نزدیک می‌شد، آن را بو می‌کشید و پنجه‌ها یا بینی خود را به آن میمالید. حتی شوک الکتریکی هم مانعی برای این موش ایجاد نمی‌کرد؛ و هر ۵ یا ۱۰ دقیقه او به میله نزدیک می‌شد.
عادت ها
این آزمایش می‌تواند عادت قهوه‌نوشیدن را توضیح دهد. من قهوه صبحگاهی‌ام را هم دوست دارم و هم آن را می‌خواهم. اما قهوه عصرگاهی - که در مقابل درست‌کردن آن مقاومت می‌کنم- از نظرم تلخ و نامطلوب است. من آن را می‌خواهم، اما دوستش ندارم.

کنت بریج در واقع فهمی جدید از تمایلات و انگیزه‌های انسان‌ها در اختیار ما گذاشت. او استدلال می‌کند که خواستن بسیار اساسی‌تر و بنیادی‌تر از دوست داشتن است. نهایتاً برای آنکه ژن‌هایمان را حفظ کنیم دوست داشتن یا نداشتن غذا و رابطه جنسی مهم نیست. مهمتر از آن این است که آیا می‌خواهیم به دنبال غذا یا برقراری رابطه جنسی باشیم یا نه.

یکی از دلالت‌های مهم تفاوت بین خواستن-دوست‌داشتن، دانش جدیدی است که درباره سازوکار انواع اعتیاد - از اعتیاد به مواد مخدر و الکل و قمار گرفته تا غذا - در اختیار ما می‌گذارد. اعتیاد زمانی است که خواستن از دوست‌داشتن مجزا می‌شود. سیستم دوپامین می‌آموزد که سرنخ‌های (محرکها) خاص - مثل دیدن قهوه‌ساز-پاداشمند است.
تحقیقات علمی دوست داشتن
کنت بریج

درواقع، به طروقی که هنوز به طور کامل شناخته نشده است، سیستم دوپامین در معتادان بسیار حساس می‌شود. خواستن هرگز تمامی ندارد و بی‌نهایت سرنخ وجود دارد که آن را تحریک می‌کند. معتادان با دیدن یک سرنگ، یک قاشق یا رفتن به یک مهمانی یا قرار گرفتن در گوشه خیابان احساس می‌کنند نیاز دارند که مواد مصرف کنند.

اما خواستن هرگز متوقف نمی‌شود - یا حداقل برای مدت طولانی این اتفاق نمی‌افتد. برای همین است که معتادان به مواد مخدر بسیار آسیب‌پذیر هستند و ممکن است که اعتیاد آن‌ها هر آن برگردد. آن‌ها حتی با وجودی که از مصرف مواد لذتی نمی‌برند، دوست دارند که آن را مصرف کنند. در موش‌ها حساسیت دوپامینی ممکن است تا نیمی از عمرشان همراهشان باشد.

حالا دانشمندان باید ببینند که آیا راهی برای معکوس کردن این حساسیت، اول روی موش‌ها و بعد روی انسان‌ها امکان‌پذیر است یا نه.
در مورد خودم باید بگویم هم‌اکنون قصد دارم قهوه بعد‌ازظهرم را بنوشم.
منبع: The BBC World
نویسنده: David Edmonds
مترجم: عاطفه رضوان‌نیا/سایت فرادید
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید