نخستین مدرک از حضور گونه اسرارآمیز انسان دنیسوفی
یک نیمآرواره سنگواره با دو دندان به قدمت ۱۶۰ هزار سال که در تبت پیدا شده، نخستین مدرک از حضور گونه اسرارآمیز انسان دنیسوفی است که خارج از غار دنیسووا در سیبری پیدا شد و از این نظریه پشتیبانی میکند که این خویشاوندان انسان مدرن زمانی در بخش بزرگی از آسیای میانه و شرق آسیا زندگی میکردند.
کد خبر :
۶۹۸۵۸
بازدید :
۱۱۷۹۲
در سال ۱۹۸۰ یک راهب بودایی در تبت برای نیایش وارد غاری مقدس به نام بایشیا (Baishiya) در استان گانسوی چین شد. روی زمین نیمی از یک آرواره انسان یافت که دو دندان داشت. راهب این آرواره را به مرشدی معنوی (بودای زنده) داد و او نیز آن را به دست دانشمندان رساند. اکنون گروهی از دانشمندان در ژورنال نیچر گزارش کردهاند که آن سنگواره متعلق به یک دنیسوفی ۱۶۰ هزار ساله است. دنیسوفیها (Denisovan) دودمانی اسرارآمیز از انسانهای نئاندرتالمانند هستند که حدود ۵۰ هزار سال پیش ناپدید شدند. این سنگواره نخستین مدرک از حضور این گونه است که خارج از غار دنیسووا در سیبری پیدا شد و از این نظریه پشتیبانی میکند که این خویشاوندان انسان مدرن زمانی در بخش بزرگی از آسیای میانه و شرق آسیا زندگی میکردند.
بنس وایولا (B.Viola)، دیرینانسانشناس دانشگاه تورنتو که در این پژوهش جدید شرکت نداشت، میگوید: «بسیار هیجانزدهام. حالا یک دنیسوفی داریم که در جای دیگری غیراز دنیسووا است. ده سال است که از وجود دنیسوفیها خبر داریم و هرگز آنها را در جای دیگری پیدا نکرده بودیم.»
این سنگواره جدید ثابت میکند که دنیسوفیها فوقالعاده مقاوم بودند و میتوانستند شرایط آبوهوایی دشوار فلات تبت را در ارتفاع ۵۲۰۰ متری تنها با ابزارهای سنگی ساده تحمل کنند و دوام بیاورند. ضمنا این کشف نشان میدهد که ممکن است در این دنیسوفیها سازشهایی ژنتیکی برای زندگی در ارتفاع زیاد تکامل یافته باشد، و اینکه شاید تبتیهای امروزی این ژنها را به لطف همآمیزی میان دنیسوفیها و انسان مدرن در دوران پیش از تاریخ به ارث برده باشند.
در دهه ۱۹۷۰ پژوهشگران روس حفاری غار دنیسووا در سیبری را آغاز کردند. طی این سالها آنها انبوهی از استخوان در آنجا پیدا کردهاند. به نظر میرسید که تعدادی از آنها متعلق به انسان یا یکی از خویشاوندان منقرضشده انسان باشند.
باستانشناسان روس، به امید آنکه سرنخی به دست آورند، تعداد از این استخوانها را به موسسه انسانشناسی تکاملی ماکس پلانک در لایپزیگ آلمان ارسال کردند که متخصصان آن در بازیابی DNA از سنگوارهها تخصص دارند. معلوم شد که تعدادی از استخوانها حاوی DNA نئاندرتال هستند. اما در سال ۲۰۱۰ پژوهشگران ماکس پلانک کشف کردند که یک استخوان انگشت حاوی ژنهای متفاوتی از یک دودمان انسانی ناشناخته است.
طی دهه گذشته، دانشمندان تعداد بیشتری از دندانها و تکههای استخوان دنیسوفیها، ازجمله قطعهای از یک جمجمه، را کشف کردهاند. به نظر میرسد که دنیسوفیها از ۲۸۷ هزار سال پیش تا حدود ۵۰ هزار سال پیش در دورههایی در این غار زندگی کردهاند. آنطور که از DNA آنها برمیآید، دنیسوفیها و نئاندرتالها حدود ۴۰۰ هزار سال پیش نیای مشترکی با هم داشتند.
آنها هم با نئاندرتالها و هم با گونه خود ما همآمیزی داشتند. امروزه، اهالی شرق آسیا، استرالیا، جزیرههای اقیانوس آرام و آمریکای شمالی و جنوبی همه حامل مقداری DNA دنیسوفی هستند. انتشار DNA دنیسوفی در انسان امروزی نشان میدهد که به احتمال زیاد آنها در سرتاسر شرق و جنوب شرقی آسیا زندگی میکردهاند و شاید فقط به آنجا نیز محدود نمیشدند: اخیرا گروهی از پژوهشگران مدعی شدهاند که جمعیتی از دنیسوفیها به گینه نو رسیدند و در آنجا با انسان مدرن همآمیزی داشتند.
نیمی سنگ و نیمی استخوان
اما سالها گذشت و هیچ کس نتوانست سنگواره یک دنیسوفی را خارج از غار سیبریایی پیدا کند. در سال ۲۰۱۰ خانم دونگجو ژانگ (Dongju Zhang)، باستانشناس دانشگاه لانژو در چین، بررسی آرواره تبتی را که در انبار دانشگاه خاک میخورد آغاز کرد. از همان ابتدا میتوانست تشخیص دهد که این آرواره اگرچه انسانمانند است، اما متعلق به انسان نیست. دکتر ژانگ میگوید: «همه ما چانه داریم، اما این آرواره چانه ندارد.» سرانجام او جای غاری در تبت را که این آرواره در آن کشف شده بود پیدا کرد. راهبان معبدی که در آن نزدیکی بود، به او گفتند که در بازدیدهایشان از این غار بارها بقایای انسان را پیدا کردهاند. به گفته دکتر ژانگ «راهبها گفتند که آنها نیمی استخوان و نیمی سنگ بودند.»
نیمی سنگ و نیمی استخوان
اما سالها گذشت و هیچ کس نتوانست سنگواره یک دنیسوفی را خارج از غار سیبریایی پیدا کند. در سال ۲۰۱۰ خانم دونگجو ژانگ (Dongju Zhang)، باستانشناس دانشگاه لانژو در چین، بررسی آرواره تبتی را که در انبار دانشگاه خاک میخورد آغاز کرد. از همان ابتدا میتوانست تشخیص دهد که این آرواره اگرچه انسانمانند است، اما متعلق به انسان نیست. دکتر ژانگ میگوید: «همه ما چانه داریم، اما این آرواره چانه ندارد.» سرانجام او جای غاری در تبت را که این آرواره در آن کشف شده بود پیدا کرد. راهبان معبدی که در آن نزدیکی بود، به او گفتند که در بازدیدهایشان از این غار بارها بقایای انسان را پیدا کردهاند. به گفته دکتر ژانگ «راهبها گفتند که آنها نیمی استخوان و نیمی سنگ بودند.»
هنگامی که او و همکارانش حفاری کوچکی در این غار انجام دادند، ابزارهای باستانی پیدا کردند که نشانهای از سکونت انسان است. ژانگ تصاویری از این آرواره را برای یکی از دیرینانسانشناسان انستیتوی ماکس پلانک به نام ژان ژاک هابلین (J.J.Hublin) فرستاد. هابلین علاقهمند شده بود به چین سفر کند تا این سنگواره را از نزدیک بررسی کند. به زودی او و دکتر ژانگ شروع به همکاری با متخصصان دیگر کردند تا اطلاعات بیشتری به دست آورند.
دو پژوهشگر از دانشگاه ملی تایوان وظیفه تعیین قدمت آن را به عهده گرفتند. هنوز تکههایی از سنگ به این آرواره چسبیده بود و این سنگ حاوی اورانیوم بود. با اندازهگیری واپاشی اورانیون به توریوم، این دو پژوهشگر تایوانی توانستند سن استخوان را تخمین بزنند. معلوم شد که سن این استخوان دستکم ۱۶۰ هزار سال است. این با فاصله زیاد قدیمیترین مدرک حضور انسان در فلات تبت است. قدمت آن ضمنا حدس دانشمندان را تایید میکند که این استخوان به گونه خود ما تعلق ندارد.
فقط DNA میتوانست هویت حقیقی آن را آشکار کند. اما یک ژنتیکدان انستیتوی دیرینشناسی مهرهداران و دیرینانسانشناسی در پکن، دریافت که هیچ ماده ژنتیکی در آن باقی نمانده است. خوشبختانه مولکولهای زیستی دیگری هم هستند که میتوان آنها را در سنگوارهها پیدا کرد. در ماکس پلانک، فریدو ولکر (F.Welker)، انسانشناس مولکولی، در دندانهای این آرواره پروتئینهای باستانی را کشف کرد. پروتئینها را نیز میتوان همچون DNA ردیفیابی کرد. این پروتئینها متعلق به انسان مدرن نبودند، بلکه با DNA دنیسوفی بهدستآمده از سیبری مطابقت داشتند. تحلیلها با قاطعیت نشان دادند که این سنگواره در شاخه دنیسوفی درخت تکاملی انسان جای میگیرد. این مقاله یکی از نخستین مقالههایی است که در آن برای تعیین یک گونه انسان باستانی از تحلیل پروتئین استفاده شده است. به نظر میرسد این تکنیک خیلی آیندهدار باشد، زیرا پروتئین معمولا بهتر از DNA حفظ میشود. به این روش میتوان سنگوارههای بیشتری را در چین بررسی کرد.
با این کشف جدید و یافتههای اخیر دیگر، تصویری که از دنیسوفیها داریم روشنتر شده است. به نظر میرسد که همه چیز سرشان بزرگ بوده، از دندانهای آسیای غولپیکر و آروارههای کلفتشان گرفته تا جعبه مغزی حجیمشان. به این ترتیب تا اندازهای شبیه ابتداییترین نئاندرتالها بودند. حدس دکتر وایولا این است که دنیسوفیهای بزرگسال به احتمال زیاد بیش از ۹۰ کیلوگرم وزن داشتند. او میگوید: «حدس میزنم که آنها افرادی بسیار بزرگجثه و تنومند بودند. شبیه به بازیکنان فوتبال آمریکایی.»
سازش ژنتیکی به بام دنیا
به گفته هابلین «این کشف استثنایی است. تا به امروز هیچکس تصور نمیکرد که انسانهای باستانی بتوانند در چنین محیطی سکونت کنند.» در آن زمان دمای فلات تبت حتا پایینتر از امروز و شرایط آبوهوایی به مراتب دشوارتر بود. در مواقعی دمای هوا ممکن بود تا ۳۰ درجه سانتیگراد زیر صفر نیز پایین بیاید. کشف اینکه دنیسوفیها در ارتفاع بالا زندگی میکردند به دلیل دیگری نیز جذاب است: تبتیهای امروزی پیوند ژنتیکی خاصی با دنیسوفیها دارند. بیشتر مردم هنگامی که به ارتفاع زیاد میروند، به مقدار کم اکسیژن موجود در هوا با ساخت هموگلوبین اضافی در گلبولهای قرمز خونشان پاسخ میدهند. امیلیا هوئرتا-سانچز، ژنتیکدان جمعیت دانشگاه براون که در این پژوهش جدید شرکت نداشت، میگوید: «این خوب نیست، زیرا خونتان را غلیظ میکند.»، اما بسیاری از تبتیها به لطف داشتن نسخهای غیرعادی از ژنی به نام EPAS ۱ نیازی به ساخت هموگلوبین اضافی ندارند. در سال ۲۰۱۴، هوئرتا-سانچز و همکارانش کشف کردند که این ژن غیرعادی از دنیسوفیها آمده است. این کشف نشان میدهد که دنیسوفیها خیلی پیش از رسیدن انسان مدرن به این منطقه در حدود ۴۰ هزار سال پیش با محیط کماکسیژن ارتفاعات سازش یافته بودند.
شرپاها (ساکنان شرق نپال) و بعضی از جمعیتهای تبت حامل ژنی با منشاء دنیسوفی هستند که به این جمعیتها امکان میدهد از عهده کمبود اکسیژن (hypoxia) برآیند. به گفته هابلین، وجود این ژن در نمونهای که از سیبری به دست آمده بود کاملا غیرعادی به نظر میرسید، زیرا غار دنیسووا ارتفاع چندانی ندارد. به همین دلیل دانشمندان فکر کرده بودند که به احتمال زیاد این ژن در دنیسوفیها کارکرد متفاوتی داشت و برای مثال به آنها کمک میکرد در فعالیت جسمانی شدید کم نیاورند و بعدها بوده که وظیفه تازهای به این ژن محول شده. چگونه دنیسوفیها دارای ژنی شدند که در ارتفاعات بالا موجب سلامتی میشود؟ و چگونه این ژن میان تبتیها چنین فراوان، اما در اقوام دیگر بسیار کمیاب شد؟
به گفته پروفسور کریس استرینگر (Chris Stringer)، رئیس بخش خاستگاه انسان در موزه تاریخ طبیعی لندن که در این پژوهش شرکت نداشت، «اکنون به نظر میرسد که به احتمال بیشتر این ژن در دنیسوفیهای سازشیافته به ارتفاع زیاد پدید آمده و مستقیما به اقوام دیگر منتقل شده باشد.»، اما دانشمندان نمیتوانند در این باره مطمئن باشند، زیرا موفق نشدهاند از سنگواره جدید نمونه DNA استخراج کنند. به عقیده دکتر هوئرتا-سانچز تا زمانی که نمونه DNA دنیسوفیهای تبت پیدا نشود، تاریخ روشن نخواهد شد. او میگوید: «ما از ترتیب رویدادها بیخبریم. اما دنیسوفیها چنان گروه اسرارآمیزی هستند که هر چیزی درباره آنها هیجانانگیز است.»
در دهههای اخیر، دیرینشناسان چینی تعدادی استخوان گیجکننده پیدا کردهاند که کمابیش انسانی هستند، اما چند ده یا چند صد هزار سال قدمت دارند. اکنون ممکن است پژوهشگران این استخوانها را با آرواره تبتی مقایسه کنند و میان این سنگوارهها دنبال پروتئینهای باستانی بگردند. دکتر ولکر پیشبینی میکند که «دنیسوفیها هماکنون جایی در کشوهای یک موزه هستند. فقط هنوز نتوانستهایم آنها را به هم مرتبط کنیم.»
دنیسوفیها که بودند؟
دنیسوفیها گونه خواهری انسان امروزی و نئاندرتالها هستند، اما اطلاعاتی که درباره آنها داریم، و ازجمله درباره شکل ظاهریشان، بسیار ناچیز است. وجود آنها در نتیجه تحلیل DNA یک استخوان انگشت آشکار شد که در غار دنیسووا (Denisova) در سیبری پیدا شده بود. این بررسی نشان داد که سنگواره فوق به گونه جدیدی تعلق دارد که حدود ۷۰۰ هزار سال پیش همراه با نئاندرتالها از دودمان منتهی به انسان مدرن جدا شدند.
کمی پس از این جدایی، دنیسوفیها و نئاندرتالها نیز راهشان را از هم جدا کردند، گرچه این جدایی قطعی و کامل نشد. شواهد روشنی در دست است که حکایت از همآمیزی میان این دو گونه منقرضشده و همچنین همآمیزی آنها با انسان مدرن دارد. حدود ۳ تا ۵ درصد از DNA اهالی ملانزی (گینه نو، جزایر سلیمان، وانواتو و فیجی) و بومیان استرالیا و حدود ۶ درصد در اهالی پاپوآ متعلق به دنیسوفیها است.
این نتایج ژنتیکی نشان میدهند که دنیسوفیها حتما زمانی پراکندگی گستردهای داشتهاند. از آنجا که سنگوارههای بهدستآمده از سیبری عملا چیزی جز چند تکه استخوان و دندان نیستند، بخش تعیینکننده از این معما تلاش برای تطبیق شواهد DNA با سنگوارههای کاملتری بوده که در مکانی دیگر، ازجمله چین، پیدا شدهاند تا از این طریق به تصویر روشنتری از شکل ظاهری و شیوه زندگی این عموزاده باستانی برسیم.
New York Times, May ۰۱، ۲۰۱۹
Guardian, May ۰۱، ۲۰۱۹
ترجمه کاوه فیضاللهی؛ سازندگی
۰