روایت دلهره مرگ در فیلم "جهان با من برقص"

روایت دلهره مرگ در فیلم "جهان با من برقص"

اکنون با نزدیکی‌های پایان فیلم سکانسی نمادین از راه و حرکت مینی‌بوس و سپس کلماتی را به یاد بیاوریم که در آن دگرگونی روحی جهانگیر کاملا نمایان می‌شود و اشاره می‌کند به اینکه جهانگیر مرگ را دوست ندارد، اما از آن هم نمی‌ترسد!

کد خبر : ۷۶۲۰۸
بازدید : ۱۳۶۳
روایت دلهره مرگ در فیلم
کامل حسینی | در یک زندگی پرتراژدی چه چیزی موجب قهرمانی است؟ این پرسش را نیچه فیلسوف در کتابش «حکمت شادان» مطرح کرد، اما همزمان پاسخی به آن داد و گفت: همزمان به استقبال بزرگ‌ترین رنج و بزرگ‌ترین امید خود رفتن؛ و البته پیش از این گفته، شاید پانوشتی دیگر و تفسیر دیگری را در عنصری به نام «خنده» که ابزار ممکن قهرمانان در برابر تهدید تراژدی پیرو است، ارایه دهد و گفت: خندیدن یعنی استقبال ناملایمات با خاطری آسوده.
اگر از چشم‌انداز تم فیلم سروش صحت بنگریم شاید بتوانیم سایه برخی سویه‌های معنای گفته‌های نیچه بر روایت آقای سروش صحت از تراژدی زندگی یک مرد را مشاهده کنیم. از اینجاست که بخشی از پیام این فیلم در لابه‌لای محتوای فیلم بهتر برای‌مان نمایان خواهد شد، زیرا میزانسن‌ها، معنای برخی دیالوگ‌ها از آغاز تاپایان، موتیف‌های بسیار پرمعنای «گاو» و «نوازندگان موسیقی» همگی در ساخت یک فضای فرمال مناسب برای تم فیلم نقشی نسبتا برجسته بر عهده دارند؛ اما آنچه میزانسن توانایی چشمگیر جذابیت بصری و مزید بر علت فرم موفقیت هنرمندانه فرمال فیلم را تا حدودی فضای زندگی واقعی تلخ و شیرین را در تقابل با آن به رخ می‌کشد؛ نخست میزانسن متناقض فضای خزان شده دلربای شمال در بیرون از یک طرف و دیگری عمق‌بخشی نسبی به فضای درونی خانه خود جهانگیر از طریق ترکیب‌بندی رنگ و سایر عمق‌بخشی‌ها هر چند به صورت جزیی است.
در واقع، تنش‌های روایت زمانی آغاز می‌شود که جهانگیر (علی مصفا) خبر مرگ خود را در آینده نه‌چندان دور به دوستانش اعلام می‌کند و در این میان، مرگ و زمان فرا رسیدنش برای تماشاگر به عنوان مهم‌ترین بحران در بافت روایت تعلیق‌آمیز پدیدار می‌شود، اما این پیرنگ فرعی و تنش‌های برخاسته از آن، همچنین تم فیلم است که سبب می‌شود این تعلیق به محاق برود.
یعنی با توجه به تم فیلم، صرف مرگ جهانگیر و زمانش در مسیر روایت نقش برجسته‌ای در گره‌گشایی‌ها برعهده نمی‌گیرد، بلکه آنچه در این روایت و در پیرنگ اصلی‌اش جلوه‌گر می‌شود، نوع رویارویی جهانگیر و چگونگی شکل‌گیری تنش درونی‌اش با هولناک‌ترین و مهم‌ترین رخداد زندگی یعنی مرگ است.
آن هم مرگی که آنقدر تعلیق و انتظار دهشتناکی در زندگی درونی اشخاص ایجاد می‌کند که تنها در کالبد تصاویر سینمایی شاید بتوان دیدنش را تحمل کرد. البته پیرنگ‌های فرعی در مسیر پیش‌روی‌شان بحران و تنش‌های دیگری ناشی از ناپختگی نسل‌های جوان‌تر در کنار شادی‌های زندگی را برملا می‌کند که در نوع خود مشابه با نوش و نیش زندگی و مرگی است که پیرنگ اصلی را به پیش می‌برد.

اکنون با نزدیکی‌های پایان فیلم سکانسی نمادین از راه و حرکت مینی‌بوس و سپس کلماتی را به یاد بیاوریم که در آن دگرگونی روحی جهانگیر کاملا نمایان می‌شود و اشاره می‌کند به اینکه جهانگیر مرگ را دوست ندارد، اما از آن هم نمی‌ترسد!
چنین است «موسیقی»، «لذت لحظه‌های کنار طبیعت و دوستان بودن» و «دلهره مرگ» گونه‌ای آسودگی خاطر و گشاده‌روی هر چند ملایمی را درون قهرمان اصلی می‌پروراند و پایان بازی را برای فیلم نیز
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید