روایت دغدغه‌های انسانی در فیلم‌های روز نخست جشنواره

روایت دغدغه‌های انسانی در فیلم‌های روز نخست جشنواره

سالور بار دیگر نشان داد که می‌توان یک کارگردان و جامعه‌شناس بود و سیاهی‌های جامعه را به مخاطب نشان داد. فیلم سالور فلاکت‌ها را در چشم مخاطب فرو می‌کند و به او اجازه تنفس برای همراهی نمی‌دهد.

کد خبر : ۷۶۶۲۷
بازدید : ۹۸۴
روایت دغدغه‌های انسانی در فیلم‌های روز نخست جشنواره
منوچهر دین‌پرست | اولین روز از اکران فیلم‌های سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در پردیس ملت با فیلمی از سامان سالور کار خود را آغاز کرد.

سامان سالور که در کارنامه کاری خود فیلم‌های متنوعی با سبک درام اجتماعی دارد، امسال با فیلم «سه کام حبس» سعی کرد توجه اصحاب فرهنگ و رسانه را به خود جلب کند. جان‌مایه فیلم که درباره طبقه متوسط رو به پایین و تا حدی فقیر جامعه است، همان داستان همیشگی و تا حدی نخ‌نمای فقر و اعتیاد و مواد مخدر را در کانون فیلم قرار داده است.
کارگردان سعی کرده تا با نشان دادن جزئیات یا صحنه‌هایی از فقر و فلاکت این مردم، وضعیت رو به زوال و نابسامان آن‌ها را نشان دهد. فیلم اگرچه سراسر اضطراب و تنش است، اما باید پذیرفت که به خوبی در نشان دادن صحنه‌های واقعی زندگی مردمی که اسیر مواد مخدر می‌شوند، موفق بوده است.
فیلم «سه‌کام حبس» درباره مردی است که می‌خواهد با فروش شیشه، زندگی خود را از وضعیت فلاکت‌بار نجات دهد، اما با یک تصادف ناگهانی، به تخت بیمارستان می‌افتد و همسرش وارد جریانات فروش مواد مخدر می‌شود.

روند اصلی فیلم گرچه تند و بدون توقف است، اما می‌توان گفت که سالور با توجه به بطن اصلی داستان به کانون حوادث پایبند مانده و سعی نکرده است مخاطب را با آمال و آرزو‌های آن‌ها تنها بگذارد و این همان نقطه‌ای است که فیلم نامه دچار ضعف شده است. فیلم در ساختار خود تا حدودی توانسته منطقی پیش رود و سراسر تلخی و سیاهی زندگی فلاکت‌باری را که با مواد مخدر همراه است، نشان دهد؛ اما فیلم‌نامه می‌توانست با سکته‌های متعدد روبرو نشود.
بازی پریناز ایزدیار که پیش از این با ایفای نقش در «ابد و یک روز» ذهن مخاطب را با خود همراه داشته است، در این فیلم نیز همان سیاق سیاه را به خوبی نشان داده است. سالور با فیلم «سه‌کام حبس» نشان داد که می‌توان ذره‌بین دست گرفت و تمامی آسیب‌های اجتماعی را، اعم از فروش مواد مخدر، رشوه به مأمور، وضعیت نابسامان بیمارستان و کادر پزشکی و حتی استثمار مردم برای امرار معاش، به خوبی دید، اما فیلم‌نامه می‌توانست تا این حد سیاه و تلخ نباشد.

سالور بار دیگر نشان داد که می‌توان یک کارگردان و جامعه‌شناس بود و سیاهی‌های جامعه را به مخاطب نشان داد. فیلم سالور فلاکت‌ها را در چشم مخاطب فرو می‌کند و به او اجازه تنفس برای همراهی نمی‌دهد.
محسن جعفری‌راد| فیلم دوم بهتاش صناعی‌ها در مقایسه با فیلم اولش (احتمال باران اسیدی) یک گام بزرگ رو به جلو محسوب می‌شود. چه از لحاظ شیوه بسط و گسترش ایده مرکزی و چه در ساختار و کارگردانی. اگر هم نگاهی مستقل به آن داشته باشیم باز هم با یک فیلم اثرگذار و دغدغه‌مند رو به رو هستیم.
ماجرای اعدام شدن مرد یک خانواده که به طور اشتباهی اعدام شده، ایده تک خطی داستان است که به زندگی شخصیت‌ها و شیوه برخوردشان با این اعدام اشتباهی، پیوند می‌خورد تا با آدم‌هایی رو به رو شویم که به شدت تنها و بی کس هستند و شاید این مهمترین وجه اشتراک دو فیلم صناعی‌ها باشد. او سراغ تنهایی آدمها، قبل و بعد از یک موقعیت ملتهب می‌رود..

در قصیده گاو سفید، دغدغه‌های اجتماعی و روشنگرانه صناعی‌ها به خوبی با تنه اصلی داستان تناسب دارد. از تاثیر یک اشتباه در دادگاه و بی پناه شدن آدم‌های یک خانواده گرفته تا فاصله‌ای که تصمیم گیران و مجریان در زمینه قانون و اجرای حکم، با زندگی روزمره دارند که اوج آن را در مواجهه مرد پشیمان داستان (طبعا نباید داستان را کامل لو داد) با زندگی روزمره طبقه متوسط و ضعیف جامعه، مشاهده می‌کنیم.
از نجس بودن سگ گرفته! تا چیز‌های دیگر مثل قصاص و نتیجه‌ای که در سطح یک خانواده و اجتماع می‌گذارد که به ظاهر، اجرای یک حکم است، اما در باطن خانمان برانداز است و تمام ریشه و تنه و شاخه و برگ و میوه چندین خانواده را می‌سوزاند..

از نظر ساختاری بهتاش صناعی ها، چه در طراحی میزانسن و دکوپاڑ و چه در هدایت بازیگران، بسیار مهندسی شده، عمل کرده است. طوری که قاب بندی‌ها در خدمت درام داستان و بازی‌ها در خدمت پرورش خوب شخصیت‌ها هستند و شخصیت ها، فردیتی قوام یافته پیدا می‌کنند. داستان فیلم، پتانسیل بیانی سانتیمانتال و احساسات گرا را داشت، اما صناعی‌ها به خوبی توانسته تعادل لازم را حفظ می‌کند.
از بازی خلاقانه مریم مقدم و علیرضا ثانی فر که احساسات متنوع را به خوبی ترسیم می‌کنند تا حرکات دوربین امین جعفری که در فضاسازی کاملا موثر هستند.. در کل، فیلم دوم صناعی ها، روایت بی پناهی و تنهایی آدمهاست که چه در فیلمنامه و چه در کارگردانی، سعی شده مرز میان پسند مخاطب عام و خاص رعایت شود که در این راستا موفق بوده اند.
مینو خانی| فمینیسم در تاریخچه خود غالبا به جنبشی سیاسی-اجتماعی برای دفاع از حقوق زنان و برابری آن‌ها با مردان در عرصه‌های خانوادگی، اجتماعی و … مشهور است و در اصل به معنی زن باوری و زن محوری و چشم اندازی است که در پی رفع فرودستی، ستم، نابرابری‌ها و بی عدالتی‌هایی است که زنان از آن‌ها رنج می‌برند.

این نظریه وقتی به عرصه هنر وارد می‌شود، معتقد است چنانچه هنرمندی موضوعاتی با محور زنان (موضوع زن)، یا برای زنان (مخاطب زن) را موضوع اثر خود قرار دهد، اثری فمینیستی خطاب می‌شود. این نظریه همچنان معتقد است چنانچه زنان موضوع ثابت اثر هنرمندی باشند و این هنرمند به موضوع زنان به گونه‌ای بپردازد که دیگر هنرمندان (مرد یا زن) به آن نپرداخته باشند، می‌توان این هنرمند را «فمینیست» خطاب کرد.

برای همین به نظر می‌رسد سهیل بیرقی با سومین اثر زن محور خود فمینیستی است که دغدغۀ مسائل و مشکلات زنان را دارد. در «من» اولین فیلم این کارگردان شخصیت محوری با بازی لیلا حاتمی زنی بود که آلوده کار‌های خلاف بود و از قاچاق الکل گرفته تا قاچاق انسان ابایی نداشت.
در «عرق سرد» مشکل زنان ورزشکاری را بازنمایی کرد که اختلافات خانوادگی مانع از پیشرفت آن‌ها می‌شود؛ و در سومین فیلمش، «عامه پسند» که روز اول جشنواره فیلم فجر در سینمای مطبوعات به نمایش درآمد همچنان نشان داد که موضوع زنان، دغدغۀ جدی او در فیلمسازی است.
«عامه پسند» درباره زنی در آستانه ۶۰ سالگی است که از همسرش جدا شده و تلاش می‌کند در زندگی جدید، توانایی‌های سرخورده خود را به کار گرفته و استقلال داشته باشد؛ آن هم در جامعه شهری شهرستانی کوچک که کوچکترین کار افراد زیر ذره بین اهالی قرار دارد و یک زن مطلقه نباید و نمی‌تواند هر کار که صلاح می‌داند انجام دهد.
برخی از نظریه پردازان فمینیست در هنر به وجود «سبک زنانه» در اثر هنری معتقدند. به این معنی که زنان به دلیل ماهیت زنانه همچون فرزندآوری (که تفاوت اصلی با مردان در جنیست ایجاد می‌کند)، مسائل و موضوعات خود را بهتر از مردان درک می‌کنند و به همین دلیل بهتر می‌توانند مسائل خودشان را در اثر هنری بازنمایی کنند. اما تجربه و ساخت آثاری توسط مردان که توانسته حس زنان، مسائل، مشکلات، دغدغه ها، نیاز‌ها و … زنان را به گونه‌ای بازنمایی کند که زنان با آن همذات پنداری داشته باشند، وجود «سبک زنانه» را نفی می‌کنند.
به نظر می‌رسد سهیل بیرقی با سومین اثر خود توانسته تا حد زیادی این فاصله را از بین ببرد و به شخصیت «فهمیه» و مسائل مبتلا به او به گونه‌ای نزدیک شود که این احساس همذات پنداری را در مخاطب زن ایجاد می‌کند؛ حتی اگر این مخاطب زن، سرنوشتی بسیار متفاوت از فهیمۀ «عامه پسند» داشته باشد.
منبع: سینما سینما
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید