قصاص

  • من به خانه ابراهیم مدام رفت‌و‌آمد داشتم تا اینکه شب حادثه خواهرم با من تماس گرفت و گفت: ابراهیم و شیما دعوا کرده‌اند و…

    ۱۱۵۶۳
  • وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم. وقتی فهمیدم که دیگر جان…

    ۱۰۸۸۶
  • تا این که حدود ساعت ۲۰ شب ناگهان با پیکر بی جان این دختر در سرویس بهداشتی منزل پدربزرگش روبه رو شدند و هراسان او را به…

    ۱۲۸۵۲
  • علی اصغر با پرخاشگری از ماشین پیاده شد و به رویم چاقو کشید. من چاقو را از دستش گرفتم که او به داخل ماشین برگشت و قفل…

    ۱۳۷۱۸
  • من هم ماندم که مراقب پیرمرد باشم. در همین حین پویان یک ضربه به شکم مقتول زد که مقتول سیاه شد، اما من کمک کردم او…

    ۱۰۸۱۸
  • اما در همین موقع شوکر را بیرون آورد که من دیگر نفهمیدم چه کار می‌کنم و ضربه دوم را به گردنش زدم. من تنها با انگیزه…

    ۱۲۳۲۸
  • وقتی با این شکست در زندگی روبه رو شدم نقشه‌ای برای انتقام کشیدم و او را به بهانه «آخرین دیدار» به ساختمانی در مشهد…

    ۱۱۷۴۴
  • برادرم وقتی اصرار‌های مرد جوان را دید، گفت: بگذار کمکش کنیم و قبول کرد که خودش بیاید. فردای آن روز برادرم فقط برای…

    ۱۱۹۵۸
  • برای اینکه کار را تمام کنم با دست گلویش را فشار دادم و پس از آنکه از مرگ او اطمینان پیدا کردم به سراغ همسایه مان که یک…

    ۱۱۱۸۶
  • آن‌ها داس و قمه داشتند و من هم به داخل ویلا رفتم و چاقویی که آنجا بود را برداشتم. من قصد قتل نداشتم، اما مقتول با داس…

    ۱۱۸۰۶

تازه‌ها

پربازدید

پرطرفدار