پدر

  • درگیری بالا گرفت من یک سنگ از زمین برداشتم و در تاریکی شب به طرف او پرتاب کردم سنگ به سرش خورد و او روی زمین افتاد فکر…

    ۱۱۳۰۵
  • چاقوی ضامن دار پرهام روی میز آشپزخانه بود. یک دفعه آن را برداشتم و به سمتش پرتاب کردم. نمی‌خواستم به گردن او بزنم، فقط…

    ۱۱۰۴۲
  • پس از تحقیقات تیم کارشناسی برای پلیس موضوع خودسوزی محرز و در ادامه تحقیقات پلیسی مشخص شد که همسر این مرد ۳۵ ساله…

    ۱۱۲۸۶
  • داوری‌های عمومی نیز به درستی علیه پدر این کودک است. به‌همین علت اطلاعیه مجلس ترحیم این کودک که پدرش را در صدر عزاداران…

    ۵۵۰۶
  • شوهرم که می‌دانست پسرم دچار بیماری روانی است، فرار کرد و از طبقه پایین به سمت بالا دوید و می‌خواست خودش را نجات بدهد،…

    ۱۱۷۹۷
  • آن روز اصلاً حالم خوب نبود. پسرم هم گریه و بی‌قراری می‌کرد. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که ناگهان بچه از دستم رها شد و…

    ۱۱۷۷۳
  • این حدس زمانی به یقین تبدیل شد که چند ساعت بعد از ناپدید شدن پدرم یکی از طلبکار‌ها با من تماس گرفت. او گفت که پدرم را…

    ۱۱۶۰۷
  • من هم که از مجادله‌های آن‌ها خسته شده بودم تصمیم گرفتم با کشتن رعنا قضیه دعوا و مجادله پدر و مادرم را برای همیشه تمام…

    ۱۳۲۶۰
  • یکباره پای آبتین لیز خورد و به زمین افتاد. سرش به تکه‌سنگی که آن اطراف بود برخورد کرد و از هوش رفت. من خیلی ترسیدم…

    ۱۱۳۳۲

تازه‌ها

پربازدید

پرطرفدار